نگاه متفاوت موسسه روکینگز به جنگ غزه؛ بحران فلسطین با تأکید بر دو دولت حل نخواهد شد

    کد خبر :811636

پس از 11 روز، جنگ غزه با میانجی‌گری مصر به برقراری آتش‌بس انجامید. علاوه بر پیامدهای بحران اخیر، تحولات یک‌ ماه گذشته نشان‌دهنده برخی موضوعات عمیق‌تر در منازعه فلسطینی-اسرائیلی است که یکی از آن‌ها بی‌نتیجه بودن تأکید بر «دو دولت»، به عنوان راه‌حل این منازعه قدیمی است.

«بازتاب»؛ آرش صفار- تلاش برای اخراج فلسطینی‌ها از محله شیخ جراح، سرکوب نمازگزاران در مسجدالاقصی و جنگ 11 روزه غزه بار دیگر توجه تحلیل‌گران و مراکز پژوهشی را به «مسئله فلسطین» جلب کرده است.

تحلیل‌ها عمدتا بر نقش سیاست داخلی اسرائیل در شروع این دور از سرکوب‌ و جنگ متمرکز بوده یا به این نکته توجه کرده‌اند که جنگ اخیر چه تأثیری بر موازنه میان مقاومت فلسطین و اسرائیل دارد.

در کنار این موارد، موسسه «بروکینگز» در همان نخستین روزهای جنگ در یادداشتی به قلم «تامارا کافمن» به «مرگ راه‌حل دو دولت» پرداخته بود؛ این یادداشت از چند منظر از اهمیت برخوردار است.

نخست اینکه از زمان پیمان اسلو در 1993، راه‌حل دو دولت به مبنای حل‌وفصل منازعه اسرائیل-فلسطین تبدیل شده بود.

تمامی دولت‌های ایالات‌متحده خود را به این راه‌حل متعهد دانسته‌اند و حتی دونالد ترامپ طرح معامله قرن را در این چارچوب ارائه کرد؛ اگرچه در این طرح عملا «دولت مستقل فلسطینی» تنها یک نام بود.

همچنین اتحادیه عرب هم در قالب طرح «صلح ملک عبدالله» که بعدتر طرح «صلح عربی» نام گرفت، شرط عادی‌سازی روابط با اسرائیل را تشکیل دولت مستقل فلسطین، به پایتختی قدس شرقی می‌داند.

به پیروی از تشکیلات خودگردان و اتحادیه عرب، سایر کشورهای مسلمان همچون پاکستان و مالزی هم، عادی‌سازی روابط خود با اسرائیل را مشروط به تشکیل دولت مستقل فلسطین کرده‌اند؛ اگرچه سال گذشته امارات، بحرین، مراکش و سودان این شرط را کنار گذاشتند و در قالب قراردادهای صلح ابراهیم، روابط دیپلماتیک خود با اسرائیل را آغاز کردند.

در این شرایط، یادداشت تامارا کافمن برای موسسه بروکینگز بر این امر تأکید می‌کند که بحران اخیر میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها در قدس شرقی، عرب‌ها و یهودی‌ها درون اسرائیل و اسرائیل و حماس، با هیچ یک از ادوار خشونت در گذشته قابل مقایسه نیست.

این بحران، شباهتی به بحران 2014 یا 2009 ندارد و یک انتفاضه دیگر نیست؛ بلکه مرگ راه‌حل دو دولت است که ریشه در ناکارآمدی سیاسی هم در نظام حزبی اسرائیل و هم در جنبش ملی فلسطین به عنوان یک دیکتاتوری فاسد تک‌حزبی دارد.

از نظر نویسنده، از همان زمان که مرزهای 1967 به عنوان مرزهایی دولت مستقل فلسطینی در نظر گرفته شد، هم اسرائیل و هم تشکیلات خودگردان تلاش کرده‌اند تا این مرزها را کم‌رنگ کنند؛ تحولات اخیر عملا این مرزها را از بین برد.

در سال 2020، طرح تل‌آویو برای الحاق کرانه باختری به اسرائیل –تحت حمایت ترامپ- نشان‌دهنده پایان تعهدات اسلو از سوی اسرائیل بود و علاوه بر مشروعیت‌زدایی از تشکیلات خودگردان، شبکه پیچیده همکاری‌های امنیتی و اقتصادی میان رام‌الله و تل‌آویو را از هم گسست.

اگرچه طرح الحاق ابتدا به تأخیر افتاد و سپس متوقف شد، اما ادامه شهرک‌سازی‌ها در اراضی اشغالی عملا بحران را اجتناب‌ناپذیر کرد؛ در واقع این اقدامات «آنچه را از قبل برای بسیاری واضح بود، عیان ساخت؛ اینکه چارچوب اسلو به پایان رسیده است و منطق نظم حاکم در کرانه باختری -از جمله وجود تشکیلات خودگردان فلسطین- از بین رفته است».

بر اساس یادداشت بروکینگز، تشکیلات خودگردان فلسطینی که بر اساس توافق اسلو شکل گرفته بود تا مسیر تشکیل دولت فلسطینی را هموار سازد، نه فقط به دلیل همکاری با اشغال‌گران، بلکه به واسطه فساد، کشمکش درونی، فقدان پاسخ‌گویی و سرکوب و خودکامگی روزافزون، عملا به نهادی بی‌ربط و بی‌اهمیت تبدیل شده است.

مناطق مختلف منازعه اسرائیل-فلسطین در قدس شرقی، خیابان‌های اسرائیل و غزه نشان می‌دهد که تا چه میزان مرزهای 1967 از موضوعیت افتاده‌اند.

اگرچه وضعیت زندگی روزمره فلسطینی‌ها در مناطق مختلف و عرب‌های اسرائیل متفاوت است، اما همه آن‌ها به دلیل برتری‌جویی فعالان متعصب یهودی علیه حقوق و منافع فلسطینی‌ها از یک سو و رفتار نابرابر مقام‌های اسرائیلی از سوی دیگر، خشمگین و ناامید هستند.

ورشکستگی رهبری سیاسی در تل‌آویو و رام‌الله موضوعی است که سبب گستردگی بحران کنونی نسبت به بحران‌های گذشته است.

اسرائیل، طی دو سال چهار انتخابات را بی‌نتیجه پشت سر گذاشته و در آستانه انتخابات پنجم قرار دارد. وضعیت متزلزل نتانیاهو به واسطه پرونده فساد مالی، سبب بحران‌آفرینی دوره‌ای شده است و در سوی دیگر، تعویق مکرر انتخابات توسط محمود عباس، عملا مشروعیتی برای او باقی نگذاشته است.

نویسنده در پایان اینگونه جمع‌بندی می‌کند که بحران اخیر نشان می‌دهد که تلاش‌ها برای به حاشیه راندن مسئله فلسطین، موفقیت‌آمیز نخواهد بود و جامعه بین‌المللی باید بپذیرد که مرگ راه‌حل دو دولتی، به معنی خشونت بیش‌تر و بحران‌های گسترده‌تر در خاورمیانه است.

با توجه به آنچه گفته شد، به نظر می‌رسد ناکارآمدی سیاسی در تل‌آویو، زوال مشروعیت در رام‌الله، وضعیت غیرانسانی فلسطینی‌ها و تبعیض ساختاری علیه عرب‌های اسرائیل، ریشه بحران اخیر را تشکیل می‌دهند.

در سطح گسترده‌تر، این موضوعات عملا با ایجاد پیوند میان قدس، لود، یافا، بت یام و غزه مرزهای 1967 را بیش‌ازپیش بی‌اهمیت می‌کند. در این شرایط تأکید بر راه‌حل دو دولتی عملا به معنی تداوم انسداد و بحران‌های ادواری در منازعه دیرپای فلسطین است.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید