آیا یکدست شدن قدرت می‌تواند مشکلات جامعه ایران را حل کند؟!

    کد خبر :643733

گروه سیاسی بازتاب: یکدست شدن قدرت سودایی قدیمی در جهان سیاست است. بیشتر به این دلیل که قدرت فی‌نفسه تمایل به تمرکز دارد. از همین رو قدرت مطلقه امری طبیعی است، مگر آنکه با ابزارهایی ازجمله دموکراسی محدود شود. مهم‌ترین توجیه حاکمان هم این است که قدرت مطلقه به دلیل از میان برداشتن اختلافات در دستیابی به اهداف نظام سیاسی از کارآمدی بیشتری برخوردار است. امری که به‌غایت محل تردید است.

 

حال برخی از تحول‌گرایان مانند احمد زیدآبادی توصیه می‌کنند که اصلاح‌طلبان از قدرت کناره‌گیرند و اجازه دهند تا اصول‌گرایان قدرت را به‌صورت یکپارچه تصاحب و معضلات موجود داخلی و خارجی را حل‌وفصل کنند. توصیه‌ای که از همان ابتدا تجربه تاریخی چهل‌ساله جمهوری اسلامی را به فراموشی سپرده است.

 

واقعیت اما این است که در چهار دهه پیش ما شاهد حداقل سه نوبت یکدست شدن قدرت بوده‌ایم:

 

۱-کنار رفتن بازرگان، پایان اختلافات و یکدست شدن قدرت از ۱۳۶۱ به بعد: کمترین پیامد این تجربه عبارت از ادامه جنگ پس از آزادی خرمشهر و مخالفت اندک با آن در ساخت قدرت بوده است!

 

۲-ریاست جمهوری هاشمی، اخراج چپ‌های خط امامی از حاکمیت و یکپارچگی قدرت از ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۴: کمترین نتیجه این مرحله عبارت از تصویب نظارت استصوابی و سیاست خارجی ماجراجویانه ایران در اروپا بوده است!

 

۳- ریاست جمهوری احمدی‌نژاد و هماهنگی سران قوا از ۱۳۸۴: کمترین زیان این مرحله ورود پرونده اتمی ایران به شورای امنیت، تصمیم‌های ناپخته اقتصادی و تحدید آزادی‌های سیاسی بوده است!

 

فارغ از این تجربه تاریخی اما یکدست شدن قدرت به دلایل زیر نمی‌تواند مشکلات عمیق جامعه ایران را حل کند:

 

قدرت فساد می‌آورد و قدرت مطلق، فساد مطلق! بنابراین تفکیک قوا، تکثر منابع قدرت و نظارت قوا بر یکدیگر کمک می‌کند تا کارآمدی حکومت افزایش یابد!

 

یکدست شدن قدرت توهم آفرین است و می‌تواند با سودای تغییر جهان یا جامعه هزینه‌های زیادی را بر ایرانیان تحمیل کند، بنابراین ایجاد شکاف در آن با نیت تعدیل مواضع افراطی قدرت مطلقه ضرورتی انکارناپذیر تلقی می‌شود!

 

قدرت یکدست شده پس از اندک زمانی دچار تفرق می‌شود. وجود دو رکن اسلامیت و جمهوریت و مشروعیت دوگانه جمهوری اسلامی به نحو ذاتی موجد شکاف در قدرت یکپارچه است!

 

تجربه توسعه کشورهایی مانند چین با اتکا به قدرت مطلقه و ضعف جامعه مدنی در ایران قابلیت تکرار ندارد. اول به خاطر آنکه ما در ایران دولت توسعه‌گرا نداریم و دوم آنکه با جامعه‌ای سیاسی و جنبشی مواجه هستیم!

 

بیشترین موارد گذار به دموکراسی در پنجاه سال اخیر مربوط به کشورهایی بوده است که در آن هم‌زمان تندروها و میانه‌روها در قدرت حضورداشته و از یکدست شدن قدرت جلوگیری کرده‌اند!

 

به دلیل عمیق شدن بحران‌ها حکومت از حل یکجانبه آن‌ها ناتوان است؛ بنابراین فقط با جلب مشارکت مردم در عرصه تصمیم‌گیری‌های کلان و گذار به مردم‌سالاری می‌توان از وخامت اوضاع جلوگیری کرد!

 

 

مهران صولتی

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید