محرم در سینمای ایران

    کد خبر :114125

واژه فیلم‌های مناسبتی در پهنه هنر هفتم مخاطب را یاد اتفاقات تلخی می‌اندازد، اتقافاتی که با تکرار و استفاده از کلیشه‌های رایج در فرم و محتوای آثار سینمایی در طول این سالها، ذهن مخاطب را به دریایی از تکرار مکررات و فیلم‌هایی با سبک و مضامینی نخ نما می‌برد.

حال با این ذهنیت‌ها بار دیگر به مناسبتی عظیم و ماندگار به نام ماه محرم می‌رسیم، مناسبتی که در مواجه با هنر، پشتوانه و ستون‌های محکمی چون تعزیه را پشت سر خود دارد و در وزنه ادبیات نمایشی و شکل های مختلف نمایشی بسیار مورد استفاده بوده و هست، برای مثال می توان شیوه فاصله گذاری برشت نام برد. سال ها قبل هنر تعزیه وجود داشته و همه این نکات نشان از آن دارد که در کل مناسبت و رویدادی ماندگار مثل محرم می‌تواند در قالب هنرهای مختلف از جمله سینما نمود درست پیدا کند.

اما این مناسبت با این ویژگی های ممتاز که جنبه های هنری، نمایشی و تصویری بسیار بکری دارد، رد پایش در سینمای ایران بسیار کمرنگ و البته ضعیف بوده است.

فیلم سینمایی «روز واقعه» به کارگردنی شهرام اسدی در سال 73 ساخته شد و توانست در این حوزه و موضوع ماندگار شود اما این ماندگاری ادامه پیدا نمی کند، تا جایی که این فیلم را می توان تنها اثر قابل قبول و اعتنا برای مناسبت مهم و عظیمی چون محرم در تاریخ سینمای ایران دانست.

وقتی به تاریخ و حیات این نوع فیلم‌ها می‎نگریم متوجه می‌شویم بیشتر استفاده از این مناسبت مهم در وزنه فیلم‌های مستند و تحقیقی باقی مانده است و یا در سال‌های بعد در حوزه فیلم‌های بلند سینمایی با معدود فیلم هایی چون «به خاطر هانیه» ساخته کیومرث پور احمد که نگاهی به آیین دمام زنی و تلویحی به واقعه عاشورا دارد، مواجه‌ایم.

فیلم «سفیر» به کارگردانی فریبرز صالح با روایت تاریخی از نامه قیس ابن مسهر به امام حسین (ع) دیگر فیلم در مورد این مناسبت است و در سال های بعد به فیلم سینمایی «عصر روز دهم» به کارگردانی مجتبی راعی که در سال 78 ساخته شد می رسیم؛ فیلمی که به داستانی در کشور عراق می‌پردازد و در ارتباط با مخاطب موفق عمل نمی‌کند و این روند همان روند ناقص و بدون هیچ گونه چشم انداز و استفاده درست از این موضوع مهم تاریخی و دینی است که در طول این سالها این قافله را به بیراهه برده ، روندی که تا به امروز تنها نقطه عطف‌اش همان فیلم «روز واقعه» است و نتوانسته در حرکتی روبه تازگی گام بردارد.

اما اینکه چرا این روند به سمت جلو حرکت نکرد و این محتوا نتوانست در قالب دراماتیک سینمای ایران بگنجد، معضلی است که به برنامه ریزی، مدیریت فرهنگی و نیازسنجی از طرف خالق اثر هنرمند مرتبط است.

معضلی که در طول این سالها به صورت موازی جلو نرفت و در دوره‌ای فیلم های مناسبتی و سفارشی ساخته شد، فیلم هایی که به دلیلی سفارشی بودن و ساختاری ضعیف نتوانستند جایگاهی مناسبی چه در گیشه و چه در زبان و هنر سینما داشته باشند و در جهتی متضاد، فیلم های دیگری ساخته شد که آن چنان شخصی و مستند گونه بودند که شاید در سینمای مستند اتفاقی مهم باشند اما در فرمت سینمایی برگ تازه ای را ورق نزدند.

اما در مقابل فیلمی چون «رستاخیز» هم ساخته می‌شود که پس از سال ها به شکل جدی و با نگاهی حرفه‌ای و صنعتی به واقعه عاشورا و مناسبت محرم می‌پردازد اما به همان دلایل نبود برنامه ریزی بلند مدت، پیش بینی نشدن حساسیت های موضوعات این چنینی، نبود داشتن چشم انداز و روشن کردن نیاز و هدف این نوع فیلم ها برای مخاطب امکان اکران پیدا نمی‌کند.

همه این ها حکایت از آن دارد که پی ریزی محوریت ساخت فیلم، نمایش و در کل هنر در بستر مناسبت‌ها، کج گذاشته شده است و برای بهبود آن احتیاج به نیاز سنجی و هدف گذاری مدیریت فرهنگی و ریل گذاری آن برای هنرمند دارد. ریل‌گذاری که بتواند این ذهنیت و برداشت مخاطب امروز را از کلیشه، فرم‌ها و محتواهای تکراری به دنیایی از هنر‌های خلاق بدیع و تازه ببرد.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید