ناراحتی مسعود کیمیایی به خاطر زنان فیلم‌هایش

    کد خبر :462808

مسعود کیمیایی گفت: از اینکه بگویند فیلم‌هایم فضایی مردانه دارند ناراحت می‌­شوم چون من آنطور که زندگی را تجربه کردم به خانم‌­ها نگاه می­‌کنم.

مسعود کیمیایی، کارگردان سینما به همراه واسینی الاعرج در نشست “هم­‌آیی قلم و دوربین” که به همت مدرسه ملی سینمای ایران، بنیاد سینمایی فارابی و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار می­‌شود، از سینما و ادبیات گفت.

کیمیایی در بخشی از این نشست بیان کرد: ما با الجزایر تاریخ پیوسته داریم. مخصوصا در ادبیات و سینما. “جیلو پونته کوروو” برای ساخت نبرد الجزایر وارد کارزار شد ولی شکل به تصویر کشیدن آن نبرد با انقلاب ایران در ماهیت فرقی نداشت. هنر باید بیانگر حس زمان و مکان هر منطقه باشد. هنری که به جامعه‌­اش نگاه نکند سرد است. هنر سرد با دوره‌­هایی که ما گذراندیم هیچ سنخیتی ندارد.

او گفت: من داستان “داش آکل” را به فیلم تبدیل کردم. خاک را بر اساس داستان اوسنه بابا سبحان ساختم و فیلم کوتاه “مزاحم” را بر اساس داستانی از بورخس. ادبیاتی که از دل مردم می آید با سینما فاصله ندارد. تفاوت موجود در سینما و ادبیات به این دلیل است که ادبیات ذهن مخاطب را باز می‌­گذارد و هر فرد دنیای ذهنی خودش را می‌­سازد ولی کارگردان فقط تصویری را که می‌خواهد به مخاطب ارائه می­‌دهد.

کیمیایی ادامه داد: وقتی به من می­‌گویند فیلم‌­هایم فضایی مردانه دارند ناراحت می‌­شوم. مثلا در فیلم گروهبان یا غزل، مردها علمدار نیستند. من آنطور که زندگی را تجربه کردم به خانم‌­ها نگاه می­‌کنم؛ اندازه­‌های معین از زن و مرد در جامعه. زنان در فیلم­‌های من دروغ نیستند و نمی­‌خواهم به اثرم دستور دهم با زن‌­ها کنار بیاید، بلکه نگاه به جامعه‌­ام دارم.

او در پاسخ به اینکه چرا نامگذاری شخصیت­‌ها یا فیلم‌­هایش کوتاه هستند و اینکه عموما آن‌­ها را چگونه انتخاب می­‌کند؟ گفت: باید بگویم متنی که می­‌نویسم به من می­‌گوید نام فیلم چیست یا شخصیت چه نامی داشته باشد بهتر است. مثلا قیصر، غزل، سلطان، جرم، حکم، ضیافت و… همه از متن آمده­‌اند.

در این نشست الاعرج هم اظهار کرد: تروریسم در الجزایر بسیاری از جنبه­‌های فرهنگی ما را از بین برد. انقلاب الجزایر گویی تازه از قرون وسطی خارج شده بود. من در آثارم از شخصیت­‌های شناخته شده­ ادبیات جهان استفاده می­‌کنم. مثلا شخصیت دن کیشوت را به کار بردم زیرا کشور ما پدیدآورنده آن را می‌­شناخت.

سروانتس پنج سال در الجزایر زندگی کرد و زندانی شد. او دیدگاهی بسیار زیبا از ما الجزایری‌­ها ارائه داده است. اگر دقت کنید می‌­بینید که سه فصل از رمان دن کیشوت در الجزایر می­‌گذرد. بنابراین ادبیات من ادبیات غربی نیست و من در فرهنگ غربی زندگی نکرده­‌ام بلکه نگاهی انسانی دارم.

این نویسنده الجزایری تاکید کرد: استعاره باید قابل درک باشد. در یکی از رمان‌­هایم با عنوان داستان یک پروانه، شخصیت اصلی، یاما، هم داروخانه دارد و هم نوازنده زیرزمینی است گویا هم داروی جسم و هم داروی جان به مردم می­‌دهد. من برای انتخاب نام شخصیت­‌هایم معیار خاصی ندارم. ولی عموما به دو دسته تقسیم می­‌کنم. آن­ها یا اسامی خاص و حقیقی هستند مثل امیر عبدالقادر که قهرمان ملی الجزایر است و یا نام‌­هایی انتخاب می­کنم که معنای آن­ها بازگو کننده شخصیت یا روحیات آن­ها باشد.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید