پسر ۱۴ ساله برای خرید نان رفت اما برنگشت

  • حوادث
  • سه شنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۲ ۸:۵۲
    کد خبر :1050206
پسر ۱۴ ساله برای خرید نان رفت اما برنگشت

۳۰ آذر ماه سال جاری «علیرضا بخشیان» نوجوان ۱۴ ساله که برای خرید نان از خانه‌شان در محله جوادیه تهران خارج می‌شود به‌طور مشکوکی مفقود می‌شود.

با اینکه یک ماه و چند روز است که مفقود شده و خانواده او به کلانتری جوادیه رفته و اعلام مفقودی کرده‌اند، هنوز هیچ ردی از او پیدا نشده است.

پدر علیرضا کارمند شرکت نفت است. دو فرزند دارد که اولین فرزندش علیرضا بوده است. او به سوالاتی در مورد روز حادثه پاسخ می‌دهد.

از روز حادثه و نحوه مفقودی فرزندتان می‌گویید

شب یلدا بود. علیرضا چند بار از صبح برای خرید از خانه خارج می‌شود، اما آخرین بار سر ظهر بوده که برای خرید نان به سر کوچه‌مان می‌رود. من سرکار بودم. پدرم خانه ما بود. وقتی متوجه می‌شود یکی، دو ساعت از رفتن علیرضا گذشته و برنگشته به همان نانوایی می‌رود و می‌بیند از علیرضا خبری نیست. به کاسبان و اهالی محل مشخصات علیرضا را می‌دهد، اما آنها ابراز بی‌اطلاعی می‌کنند. بنابراین با همسرم به کلانتری جوادیه می‌رود و آنجا اعلام مفقودی می‌کند. همانجا پرونده تشکیل می‌شود و بعد هم پرونده برای پیگیری بیشتر به اداره آگاهی منتقل می‌شود.

علیرضا چند روز قبل از حادثه یا همان روز با هیچ کدام از اعضای خانواده مشکلی نداشته که بخواهد خانه را ترک کند؟

نه، اصلا. علیرضا پسر آرام و خوبی بود. با ما هیچ مشکلی نداشت. همان‌طور که گفتم از صبح با ذوق و شوق چند بار برای خرید شب یلدا بیرون رفت و به خانه برگشت.

دوربین‌های اطراف و مغازه‌ها هیچی ثبت نکرده‌اند؟

ماموران دوربین‌ها را بررسی کردند، اما از یک جایی به بعد اصلا دوربینی وجود ندارد که بخواهد رفتن علیرضا به سمت نانوایی را ثبت کند.

ماموران تاکنون هیچ سرنخی پیدا نکردند؟

من هر روز به اداره آگاهی می‌روم. به من چیزی نمی‌گویند. حالا نمی‌دانم سرنخی، ردی از پسرم پیدا کردند یا نه!

شما به فرد یا افرادی مظنون نیستید؟

ما با کسی مشکلی نداشتیم که بخواهیم به کسی مظنون باشیم. همه جور فکر کردم، اما ذهنم به جایی نمی‌رسد. ما تازه به این محل آمدیم گاهی فکر می‌کنم، نکند با همسن و سال‌های خودش دوست شده و آنها پسرم را گول زده باشند .

یعنی می‌خواهید بگویید به دوستان علیرضا مظنون هستید؟

نه، اما چون پسر آرام و ساکتی بود. گاهی فکر می‌کنم دوستانش چیزی گفته باشند. نمی‌دانم. ما هر فکری به ذهن‌مان خطور می‌کند.

 

به پزشکی قانونی، بیمارستان‌ها، بهزیستی سر زدید؟

بله، همان موقع که پرونده به اداره آگاهی منتقل شد آنجا به من نامه دادند که به پزشکی قانونی، بهزیستی، بیمارستان‌ها مراجعه کنم. به همه جا سر زدم، اما هیچ ردی از او نیست.

نکته‌ای نیست که به ذهن‌تان برسد و بخواهید عنوان کنید؟

از وقتی پسرم گم شده شب‌ها تا صبح نمی‌خوابم. هیچ خبری از او نیست. حتی اگر او را ربوده باشند باید با من تماس می‌گرفتند، اما هیچ تماسی تا الان با من گرفته نشده است.

اعتماد

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید