چرا “افسردگی” در ایران افزایش یافته است؟
او همچنین هفته گذشته به افسردگیِ 16.5 درصد زنان اشاره کرد و گفت این عوامل محیطی هستند که جامعه را به سمت افسردگی پیش میبرند.
اینکه وزیر بهداشت بنا بر کدام پژوهش به این آمار از افسردگی میپردازد مشخص نیست، اما طبق پژوهش دیگری گفته شده بود که ایرانیها بین 21 تا 25 درصد به افسردگی مبتلایند.
برخی روانشناسان حتی رقمی بسیار بالاتر از این را برای افسردگی کنار گذاشتهاند. اما اینکه افسردگی 12 درصد باشد یا 30 درصد چیزی را تغییر نمیدهد، وقتی روانشناسان و مشاوران ایرانی از زنگِ خطر افسردگی و مشکلات سلامت روان در ایران سخن میگویند.
به گفته آنها عوامل مختلفی که خاصِ جامعه ایران است، این جامعه را در این سالها به سمت شیوع افسردگی یا همان سرماخوردگی روانی برده است.
این مشاور در ابتدا گفت: افسردگی میتواند فصلی، بیولوژیک یا اجتماعی باشد. اما افسردگی اجتماعی در حال حاضر اهمیت بیشتری دارد. کما اینکه شعار سازمان بهداشت جهانی مبارزه با افسردگی است. بنابراین سخن گفتن از آن در ایران نیز مهم است.
وی درباره ویژگیهای بیماری افسردگی توضیح داد: این بیماری “شایع” است. در روانشناسی از چیزی بهنامِ سرماخورگی روانی از آن یاد میشود. در این بیماری هر شکستی در فرد منجر به آسیب خواهد شد و ابتدا با حسی ناخوشایند شروع میشود. پرخاشگری، کاهش میل جنسی، کاهش تحرک و… از تاثیرات آن است.
وی همچنین ادامه داد: نکتهای که در مورد افسردگی وجود دارد این است که این آسیب یک آسیب راحت است؛ به این معنا که به راحتی در افراد بهوجود میآید و از طریق آن سقوط کردن نیز آسان خواهد بود. چراکه همدستیهای اجتماعی افسردگی را ساپورت خواهند کرد. این همدستها همان کسانی هستند که از این فضا استقبال میکنند و به مرور تبدیل به فرد ناجیِ زندگی فرد افسرده میشودند، حال آنکه خودشان نیز افسردهاند.
به گفته او همین اتفاق در سطح کلان نیز رخ داده است؛ یعنی ایجاد مشکلاتی از بیرون که منجر به افسردگی افراد میشود و درنتیجه شیوع و ساپورت آن در جامعه.
این مشاور با ذکر مثالی با تاثیر عوامل اقتصادی در افسردگی مردم ایران اشاره کرده و اظهار کرد: در دوران ریاستجمهوری محمود احمدینژاد، مردم به دلیل بالا بودن تورم پرکار و فعال بودند و همین سبب شده بود تا استرس(که در فاصله رسیدن به چیزی بهوجود میآید) و اضطراب جزو مواردی از مشکلات روانشناختیِ توام با افسردگی باشند؛ مواردی که در کلینیکهای روانشناختی زیاد با آن مواجه میشدیم.
مسلمیفر با اشاره به رکود اقتصادی در حال حاضر در ایران ادامه داد: در سالهای اخیر نیز کلمهای که بیشتر میشنویم؛ کلمه “رکود” است؛ اصطلاحی که مردم این روزها زیاد آن را بهکار میبرند. اختلالِ متناسب با ثبات نیز افسردگی است. این اختلال درنتیجه منجر به تکرار، یکنواختی ریتم زندگی، عدم وجود نقطه عطف و چشم انداز در زندگی میشود.
وی در ادامه گفت: برای مثال مغازهداری را در نظر بگیرید که پیش از رکود اقتصادی، روزی40 بار از روی صندلی خود بلند میشد تا لباس بفروشد، او حالا فقط 4 بار از روی صندلیاش برای این فعالیت اقتصادی و فیزیکی بلند میشود و درنتیجه به مرور رفتارش تغییر خواهد کرد.
بنابراین این روانشناس معتقد است وقتی وضعیت اقتصادی محدود شود، انتخاب برای آدمها و برنامهریزیهایشان نیز کاهش پیدا میکند و رفتار مردم به سمت افسردگی گرایش پیدا میکند.
او البته میگوید این بدان معنا نیست که در همه جهان مشکلات اقتصادی باعث شیوع افسردگی میشود. مثلا آمار خودکشی در کشوری مثل ژاپن با شرایط اقتصادیِ خوب، بسیار بالاست. اینکه چه عواملی بر روی افسردگی مردم جامعه تاثیر میگذارد به سابقه تاریخی، ملی و همه شرایط آن جامعه برمیگردد.
چه عوامل دیگری مردم را افسرده کرده است؟ به گفته این روانشناس در جامعه ما در حال حاضر رکود یکی از عوامل تاثیرگذار بر روی خلق و خوی افراد است، اما عوامل دیگری نیز وجود دارد.
کمبودِ آزادیِ عمل و حق انتخاب به اعتقاد مسلمیفر از دیگر عوامل افسردگی در جامعه ایرانی است. همچنین به گفته او جامعه ایران بدل به جامعهای بهشدت ارزشی شدهاست و دو قطبیشدن جامعه به خوب و بد باعث شده تا مردم به خوبها و بدها تقسیم شوند که این خودش منجر به افزایش برچسبها و شیوع افسردگی است.
وی در ادامه اظهار کرد: پذیرفتن تفاوت و تفکیک میان مردم به دلیل گذار جامعه از سنت به مدرنیته هنوز جایی در میان ما پیدا نکردهاست.
این کارشناس همچنین درباره شیوع آسیبها بهدلیل افسردگی گفت: در این میان، افرادی که میخواهند خلاق و آزاد زندگی کنند ممکن است نتوانند این پارادوکس را رعایت کنند و درنتیجه از طریق اعتیاد، خیانت و سایر آسیبها خودشان را رها کنند. اتفاقی که ما در نسل جدید بیشتر شاهد آن هستیم.
وی درباره دلیل دیگر افزایش افسردگی در جامعه ایران نیز گفت: همچنین در جامعه ایران هزینه بهدست آوردن خواستهها بالاست چون زیرساخت مناسب آن وجود ندارد و درنتیجه بهخاطر این هزینه افراد از علایق و خواستههایشان میگذرند که این خود عامل دیگری در ایجاد افسردگی است.
این روانشناس تاکید کرد: معنای زندگی با هزینهای بالا در جامعه ایرانی تامین میشود و یک فرد اگر بخواهد کارِ خوبی داشته باشد نمیتواند خودش باشد.
مهدی مسلمیفر همچنین با اشاره به دوران اصلاحات گفت: در این دوران که زمان شکوفایی فرهنگی در ایران بود؛ کتاب، مطبوعات و ابزارهای فرهنگی زیادی شکل گرفت که منجر شده بود تا میزان افسردگی در جامعه کمتر شود؛ افراد بیشتر از حالا خودشان بودند، اما حالا حتی یک کارشناس نیز از بهکار بردن یک واژه نگران است تا نکند این واژه دردسری ایجاد کند؛ حتی اگر آن کارشناس یک مدیر یا یک پزشک باشد.
در شرایط رکود، دوقطبی بودن جامعه، بالا بودن هزینه زندگی و ارزشگذاریها چطور میتوان راه برونرفتی پیدا کرد تا به دامن افسردگی نیفتاد؟
در ادامه مسلمیفر درپاسخ به این سئوال توضیح داد: ما باید سعی کنیم اصالت را به افراد بدهیم. فضای مجازی یکی از امکانهای جدیدی است که فارغ از آسیبهایی که داشته، کمک میکند تا مردم بیشتر بتوانند حرف خودشان را بزنند.
همچنین به گفته او باید مردم از راههای مختلف سراغ معنای زندگی بروند و همه تلاششان را بکنند تا در هرجا که هستند نقشاشان را ایفا کنند؛ چرا که بحث توجه و تمایل آدمها برای صعود و پیشرفت میتوان حالِ خوبی را به جامعه تزریق کند.
مهدی مسلمیفر در انتها نیز گفت: راه برونرفتِ دیگر، داشتن روابط خوب با دیگران است؛ گروههای اجتماعی میتوانند کمک بزرگی به درمان افسردگی در جامعه ایران بکنند.