ياسر هاشمي :پدرم اين روز ها را پيش بيني مي كرد
وقتي سوال ميشود يك سال در نبود آيتالله چگونه سپري شد، با صدايي بغضآلود ميگويد سخت گذشت
گويا با گذشت بيش از يك سال از فقدان آيتالله اين زخم هنوز براي ياسر فرزند كوچك او تازه است. هنگام گفتن خاطرات، چشمانش خيس ميشود و با حسرت خاطرات پدر را تعريف ميكند. از نظر ياسر هاشمي شبيهترين فرزند به آيتالله، مهدي است و دليل اين تشابه را هوش زياد برادر ميداند. گلههايي نيز دارد و ميگويد: «انتظار ما از دولت آن است كه روز رحلت حاجآقا در تقويم رسمي كشور ثبت شود.» در كنار گلههايي كه دامنه آن به دانشگاه آزاد و رفتار مديران جديد اين دانشگاه ميرسد؛ از مردم قدردان است. ميگويد: «نگاهي كه در جامعه نسبت به ايشان وجود دارد مارا آرام ميكند». ياسر هاشمي درباره پيشبيني آيتالله از رفتارهاي امروز احمدينژاد ميگويد: «رفتارهاي امروز احمدينژاد براي ما عجيب نيست زيرا آيتالله پيشبيني چنين رفتارهايي را كرده بودند.»
در آغاز دولت دوازدهم از شما به عنوان گزينه وزارت ورزش و جوانان نام برده ميشد. آيا در اين باره صحبتي شده بود؟ آيا آمادگي براي اين موضوع داشتيد؟
مطرح شدن اسم من به عنوان نامزد وزارت ورزش و جوانان در آغاز به كار دولت دوازدهم، بيشتر يك موضوع رسانهاي بود نه واقعيت. تيم تركيبي كه در دولت براي انتخاب وزرا كار ميكرد تلاش داشت تا بررسيهاي خود را محرمانه نگه دارد به همين دليل تا روز معرفي وزرا توسط رييسجمهور به مجلس شوراي اسلامي كمتر كسي از اسامي وزراي پيشنهادي اطلاع داشت. طبيعتا در اين شرايط اگر اسم من مطرح شد، به عنوان يك گزينه پيشنهادي از سوي برخي دوستان در دولت بوده است و اين مهم منوط به انتخاب رييسجمهور بود. صادقانه بايد بگويم درباره مطرح شدن اسم من به عنوان وزير پيشنهادي ورزش و جوانان خود من نيز متوجه نشدم كه اين موضوع از كجا آغاز شد و كجا به پايان رسيد زيرا پيگير آن نبودم كه اين اتفاق رخ دهد. اما بايد بگويم در مجموع آمادگي داشتم كه در دولت دوازدهم اگر شرايط مهيا باشد و پيشنهادي داده شود به موضوع ورود كرده و قبول مسووليت كنم اما تاكنون پيشنهاد مشخصي از طرف دولت به من نشده است.
پس از مطرح نشدن اسم شما به عنوان وزير ورزش و جوانان زمزمههايي درخصوص احياي سازمان ملي جوانان شكل گرفت و مجددا اسم شما به عنوان كانديداي رياست اين سازمان بر سر زبانها افتاد. در صورت تشكيل سازمان آيا علاقهاي داريد در اين سازمان مشغول شويد؟
در ابتدا قرار بود سازمان ملي جوانان به معاونت تبديل شود. اين موضوع در ابتدا بايد راه پر پيچ و خم خود را طي كند كه تاكنون اين اتفاق رخ نداده است. من مطالعات بسياري در حوزه جوانان داشته و برنامههايي نيز در اين زمينه دارم. در مجموع سعي من بر آن است در اين حوزه ارتباط خود با جوانان را حفظ كنم اما همانطور كه گفتم متوجه نشدهام كه اسم من از كجا مطرح و چه زماني خط خورد.
دولت دوازدهم از ابتداي كار با مشكلات و چالشهاي بسياري رو به رو بوده است. با توجه به وعدههاي انتخاباتي حسن روحاني، عملكرد دولت دوازدهم را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
دو شاخص عقلانيت و اميد كه شعار اصلي دولت در ايام انتخابات بود، در اين روزها افت جدي پيدا كرده است. من هيچگاه احساس نميكردم اميد به آينده بتواند در تصميمگيريهاي كلان كشور موثر باشد اما امروز شاهد هستيم كه اميد، ركن اصلي جامعه است. اميد همان موضوعي است كه آيتالله هاشمي همواره به آن تاكيد داشتند و تلاش ميكردند كه آن را به جامعه تزريق كنند. تا پيش از اين ما اين جملات را فقط شنيده بوديم اما امروز شاهد هستيم كه جامعه تشنه اميد است. قصد ندارم به شاخصهاي اقتصادي، گراني و موضوعاتي از اين دست ورود كنم. اين موضوعات وجود دارد اما كارشناسهاي اين حوزه بايد درباره آن اظهارنظر كنند. آن چيزي كه مشهود است و توقع ميرود دولت به آن ورود كند، موضوع عقلانيت در تصميمگيريها بر اساس فاكتورهاي منطقي و واقعگرايانه است. امروز تنها كسي كه ميتواند به جامعه اميد تزريق كند، رييسجمهور است. البته انتقادي هم به دولت وارد است كه در اين حوزه كلان، با شعارهاي خود فاصله جدي پيدا كرده است و اميدواريم در سال جديد اين مشكل مرتفع شود. به ياد دارم در زمان جنگ كه كشور با آن مشكلات عديده روبهرو بود آيتالله هاشمي با يك خطبه، چنان اميدي به جامعه تزريق ميكردند كه مردم حتي حاضر بودند مشكلات را تحمل كنند. مردم ما آمادگي مقابله با سختي هارا دارند به شرط آنكه احساس كنند در تصميمگيريها عقلانيت به خرج رفته و همچنين اميد در جامعه وجود دارد.
خبرهايي درباره كمرنگ شدن نقش اسحاق جهانگيري در دولت دوازدهم به گوش ميرسد. به نظر شما آيا در واقعيت نيز نقش او كمرنگتر شده است؟
من نيز اين موضوع را شنيدهام اما واقعيت ندارد. آقاي جهانگيري بسيار استوار در جايگاه خود ايستاده و مسائل سياسي، اقتصادي و اجتماعي دولت را پيگيري ميكند و ارتباط خوبي هم با رييسجمهور دارد. البته بعد از حضور ايشان در انتخابات ٩٦ و واضحتر شدن مواضع، توجه مردم بيش از پيش به ايشان جلب شد و همين موضوع سبب افزايش فشارها نسبت به ايشان بود. با اين حال همچنان شاهد هستيم كه آقاي جهانگيري بر مواضع خود پافشاري كرده و عقبنشيني نكرده است. موضوعاتي از قبيل تضعيف جايگاه او يا كم شدن رابطه ايشان با دولت و مسائلي از اين دست، خبرهايي است كه بيشتر جنبه تضعيف دولت را دارد و نبايد به آن دامن زد. بر اساس اطلاعاتي كه من دارم آقاي جهانگيري همچنان مانند دولت يازدهم نقش تاثيرگذاري در دولت دارند.
محمود احمدينژاد يكي از چهرههاي خبرساز اين روزهاي كشور است. آيتالله هاشمي در زمان حيات خود تذكرهايي را درباره رفتار احتمالي احمدينژاد در آينده داده بودند كه اين روزها درحال وقوع است. تحليل شما از اقدامات اخير احمدينژاد چيست؟
اقدامات اخير آقاي احمدينژاد براي ما اتفاق تازهاي نيست. ما كه در طرف ميز افرادي مانند آيتالله هاشمي نشسته بوديم، شاهد بوديم ايشان اين روزها را پيشبيني كرده بود. در سالهاي گذشته احمدينژاد با اقدامات خود نشان داد كه با بخش بزرگي از نظام مشكل دارد و متاسفانه امروز او همان برخوردها را با بخش ديگري از نظام انجام ميدهد. اين موضوع را بزرگان پيشبيني كرده بودند به همين دليل رفتارهاي اخير او براي ما عجيب نيست و منتظر اين رفتارها بوديم. اقدامات اخير احمدينژاد يك نكته روشن نيز دارد. اينكه ايشان با توجه به رويكرد برعكسي كه نسبت به نظام و شخصيتهاي نظام دارد به راحتي توانست نامه بنويسد، تريبون بگيرد و در سمتهاي متفاوت مشغول شود را به فال نيك ميگيرم. به فال نيك ميگيرم چون نظام خط قرمز خود را تا حدي بالا برده است كه اجازه ميدهد فردي به اين صورت در داخل كشور موضع اپوزيسيون اتخاذ كند. من اين موضوع را ميپسندم و آرزو دارم عمل متقابلي كه در گذشته نسبت به برخي منتقدان صورت گرفت مانند محروميت از برخي حقوق و امتيازها و همچنين حضور در دادگاه تكرار نشود. اگر اين نوع نگاه نسبت به همه انتقادها وجود داشته باشد اتفاق خوبي رخ داده است. عملكرد احمدينژاد از ديد كساني كه از گذشته با او مخالف بودند، جاي تعجب ندارد. در جبهه اصولگرايي نيز متوجه شدهاند كه حمايت از احمدينژاد اشتباه بوده است.
در روزهاي نزديك به سالگرد رحلت آيتالله هاشمي شما موضوعي را درباره فوت ايشان مطرح كرديد كه بازخورد رسانهاي زيادي داشت. درباره آن توضيح ميدهيد؟
پس از فوت آيتالله هاشمي سوالات و ابهامات زيادي درباره فوت ايشان در جامعه شكل گرفت. درباره علت فوت آيتالله هاشمي، ابهاماتي وجود دارد. اين ابهام هم مربوط به جامعه و هم مربوط به خانواده ايشان است. بنا نداريم بگوييم علت فوت آيتالله هاشمي يك اتفاق ويژه و خاص بوده است اما به دليل شخصيت آيتالله و شرايط حفاظتي ويژهاي كه ايشان داشتند، اينكه علت فوت ايشان در هالهاي از ابهام قرار داشته باشد براي جامعه خوشايند نيست. خواستار آن هستيم كه هرچه سريعتر نسبت به رفع اين ابهام اقدام شود. ترجيح خانواده بر اين است كه اين موضوع در فضايي منطقي پيگيري شود و خانواده تلاش دارد از اين موضوع در يك فضاي دور از احساس رفع ابهام شود. اين ابهام براي نظام نيز وجود دارد ونظام هم پيگير اين موضوع است زيرا اگر اين موضوع روشن بود درباره آن اطلاعرساني لازم صورت ميگرفت. آقاي هاشمي بعد از فوت مظلوميت بيشتري پيدا كرده است. در بسياري از موارد اتفاقاتي رخ داده است كه مظلوميت ايشان بيشتر شده است. ما بايد به رفتار ايشان تاسي كنيم و همان رويكرد صبوري كه ويژگي اصلي ايشان بود را نسبت به اتفاقات پس ازرحلت داشته باشيم و نبايد در بررسي اين موضوع عجولانه رفتار كنيم. اعضاي خانواده همان رويهاي كه آيتالله در مواجهه با مشكلات كشور داشتهاند را در پيش گرفته و در اين موضوع نيز با صبوري و با در نظر گرفتن مصلحت نظام برخورد خواهد كرد زيرا آيتالله هاشمي هيچگاه نظام را در برابر هيچ اتفاقي نميفروخت. اگر ايشان در قيد حيات بودند، به دنبال غوغاسالاري نميرفت؛ درست است كه ايشان با مردم صادق بود و بدون تعارف موضوعات را مطرح ميكرد اما همواره مصلحت را نيز مد نظر داشتند. آيتالله همواره به دنبال آن بود كه يك چيزي به مردم، نظام و كشور بيفزايد نه اينكه چيزي از نظام بردارد. وقتي هم در اين باره از ايشان سوال ميكرديم همواره يك پاسخ ميدادند و ميگفتند من خيلي به اين نظام بدهكار هستم.
اين ويژگي اخلاقي در ميان فرزندان و اعضاي خانواده نيز وجود دارد؟ در فضاي سياسي امروز كشور آيا اشبهالناس به آيتالله هاشمي داريم؟
پاسخ اين سوال كمي دشوار است. خود من كه امروز بخشي از كارهاي مراسم سالگرد را انجام داده و مطالعات بسياري درباره شخصيت ايشان داشتهام، امروز به جاهايي رسيدهام كه در دوران حيات ايشان چنين ديدگاهي نداشتم. در اين مدت نقاط متفاوت و عجيبي در زندگي ايشان ديدهام كه ميتوان گفت شخصيت آيتالله هاشمي در تاريخ سياسي ايران كم نظير است. البته اين موضوع را بايد آيندگان بگويند اما فكر ميكنم اين موضوع عنوان خواهد شد و تاريخ در اين باره قضاوت روشني خواهد داشت.
كدام يك از فرزندان بيشترين شباهت را از نظر خلق و خوي به آيتالله هاشمي دارند؟
مهدي به دليل هوش بالا و مظلوميتي كه دارد.
آخرين جلسه ديدار آيتالله هاشمي با حسن روحاني در جزيره كيش كه نزديك به ٨ ساعت به طول انجاميد بر سر چه موضوعاتي بود؟
٨ ساعت كمي اغراق است اما به دليل فرصت كافي جلسه طولاني بود. بخشي از اين جلسه در خاطرات آيتالله هاشمي آمده است كه به زودي منتشر خواهد شد.
محسن هاشمي در گفتوگويي اعلام كرد بخشي از خاطرات آيتالله هاشمي بنابر برخي ملاحظات منتشر نخواهد شد. منظور ايشان چه ملاحظاتي است؟ چون خاطرات ايشان به عنوان معمار انقلاب ميتواند بسياري از موضوعات را روشن كند.
در بخشي از خاطرات آيتالله مسائل شخصي برخي افراد وجود دارد كه انتشار آن درست نيست. ايشان نيز خاطرات را ميخواند و اصلاحاتي را انجام ميداد تا با آبروي اشخاص بازي نشود. هرچند اين موارد كم بود و شايد به ٢درصد هم نميرسيد اما ايشان اين مورد را لحاظ ميكردند. در برخي موارد مسائل امنيتي وجود دارد كه انتشار آن در اين شرايط صلاح نيست. در زمان حيات حاجآقا ١٢ جلد از خاطرات ايشان منتشر شد و دست خط خاطرات ايشان نيز موجود است و ميتوانيد انطباق دهيد. شايد ماكسيمم ٢ درصد از خاطرات حاجآقا صلاح نبوده كه منتشر شود كه آن هم به دليل آبروي افراد بوده است. به عنوان مثال در خاطرات دهه ٦٠ حاجآقا بخشهايي است كه فردي نزد ايشان آمده و گله يك نفر ديگر را ميكند. ممكن بود براي آن شخص با توجه به موقعيتهايي كه داشته مشكل به وجود بيايد به همين دليل حاجآقا ميگفتند آن بخشها حذف شود. كما اينكه اين دلخوريها در بخشهايي از خاطرات دهه شصت به وجود آمد و پس از آنكه خاطرات آن دوران چاپ شد عدهاي از حاجآقا بابت مطرح شدن برخي موضوعات گلايه كردند. ايشان بسيار رازدار بودند و به هيچ عنوان راز دل خود را عنوان نميكردند.
يعني برخي موضوعات را حتي با حاجخانم نيز در ميان نميگذاشتند؟
خير. ايشان به معناي واقعي كلمه رازدار بودند.
پس از روي كار آمدن آقاي ولايتي تغييراتي در دانشگاه آزاد به وجود آمده است. شايد برخي انتظار داشتند كه حداقل مراسمي براي آيتالله هاشمي كه بنيانگذار دانشگاه آزاد بودند، برگزار شود كه اين مهم رخ نداد؛ آيا از اين موضوع ناراحت شديد؟
توقع داشتيم مراسمي برگزار شود اما اين اتفاق نيفتاد. به نظر من اين موضوع به بركات رفتاري حاجآقا باز ميگردد كه تمام مراسمهاي ايشان جنبه مردمي داشت و ختم و بزرگداشت دولتي براي ايشان گرفته نشد و اين مهم را به فال نيك ميگيرم. هرچند هنوز از اين موضوع دلخور هستيم اما اين موضوع را به فال نيك ميگيريم زيرا اين اتفاق يكي ديگر از جلوههاي مظلوميت آيتالله هاشمي بود. به عنوان مثال وقتي يك هنرمند فوت ميكند، تاريخ فوت او در تقويم رسمي كشور ثبت ميشود اما با وجود گذشت يك سال از رحلت حاجآقا كه از بنيانگذاران انقلاب بودند هنوز اين اتفاق در تقويم رسمي كشور ثبت نشده و حداقل انتظار ما از دولت آن است كه اين رحلت را در تقويم رسمي كشور ثبت كند.
چرا دانشگاه آزاد براي جريان اصولگرا اهميت ويژهاي دارد؟
به نظر ميرسد اين جريان و آقاي ولايتي تلاش دارند با استفاده از ظرفيتهاي دانشگاه آزاد كادرسازي علمي كند. در دوران احمدينژاد ريزش اساتيد و دانشجوها در دانشگاههاي دولتي زياد بود در حالي كه اين اتفاق در دانشگاه آزاد رخ نميداد. هرچند فضا در دانشگاه آزاد بازتر بود اما با اين اوصاف آيتالله هاشمي همواره انتقاد جدي به چك ليست اساتيد داشتند. دانشگاه آزاد مجموعهاي با ١ ميليون دانشجو و ٥ ميليون فارغالتحصيل از ظرفيت ويژهاي برخوردار است و همين موضوع سبب شده است توجهها به سمت اين دانشگاه جلب شود. ملك دانشگاه آزاد ملك شخصي خانواده ايشان نيست. اين دانشگاه كاري بود كه حاجآقا براي مردم كرد و وقتهاي آزاد خود را صرف آن ميكردند. اين دانشگاه پايههاي علمي كشور را ارتقا داد. توقع آن است كه حرمت موسس دانشگاه آزاد حفظ شود. آقاي هاشمي برنامههاي بسياري براي سالهاي آتي دانشگاه آزاد داشتند و همان برنامهها ميتوانست سرمنشا بسياري از اتفاقات خوب در كشور شود. اينكه روساي دانشگاه جارو شوند يا نيروهايي كه به حاجآقا نزديك بودند از سيستم دانشگاه ازاد اخراج شوند، درست نيست.
انتظار چنين رفتاري از آقاي ولايتي داشتيد؟
بله، من توقع همچين برخوردي داشتم زيرا قبلا با آقاي ولايتي همكاري داشتم.
اين يك سال براي شما و اعضاي خانواده چگونه سپري شد؟
واقعيت آن است كه بسيار سخت است. اين موضوع مربوط به من نيست بلكه هر فرزندي كه پدر خود را از دست ميدهد، سختي ميكشد. براي ما شخص آيتالله استوانه جدي بود و از اين منظر نبود ايشان واقعا سخت است. در تنهاييها وقتي كتابي ميخوانم يا عكسي ميبينم عمدتا در بغض هستم اما در واقعيت محبتي كه مردم نسبت به ما از تشييع جنازه ايشان داشتند و نگاهي كه در جامعه نسبت به ايشان وجود دارد ما را آرام ميكند. به نظر من فوت آيتالله نقطه اوج ديگري در زندگي ايشان بود. وقتي ميبينم آقاي هاشمي در اوج، همراه مردم و با عزت دنيا را ترك كرده است به ما تسكين ميدهد. راحتتر بگويم فقدان حاجآقا با محبت مردم برطرف ميشود.