بررسی بحران میانسالی در قالب چند پژوهش،

همه‌چیز از ۴۰ سالگی شروع می‌شود

    کد خبر :546421

بحران میانسالی با دیگر بحران‌ها و تغییراتی که در زندگی رخ می‌دهند تفاوت دارد؛ چون قلب این بحران را نگاه به ناامیدی‌ها و شکست‌های گذشته تشکیل می‌دهد. (میلن، ۱۳۸۹: ۶۵)

«مرور آثار پژوهشی نشان می‌دهد که اگرچه پژوهش‌های نسبتاً زیاد در زمینه توضیح ویژگی‌های دوران میانسالی وجود دارد، اما پژوهش‌های اندکی با هدف کشف تجربه افراد در میانسالی و نحوه مبارزه با بحران آن به قصد تعیین راهبردهای گذر از این بحران صورت گرفته است.» (اسمعیلی و دیگران، ۱۳۹۷: ۳۹۱).

«استادینگر و بلاک (۲۰۰۱) در مرور آثار مربوط به دوران میانسالی نشان می‌دهند که میانسالی به طور خاص در بازه ۴۰ تا ۶۰ سالگی واقع می‌شود اما مرز دقیق برای این مرحله از زندگی وجود ندارد. سن تقویمی معیار دقیقی برای میانسالی نیست، زیرا طبق پژوهش‌های استادینگر و بلاک (۲۰۰۱) این مرحله را به واسطه حوادث تحولی و تکالیفش می‌توان شناسایی کرد.» (همان. ۳۹۰)

«از نظر روان‌شناسی در این سنین افراد توجه زیادی به زمان از دست رفته خود می‌کنند- به آنچه می‌توانسته باشد و نیست. افق‌های آینده برای این افراد روزبه‌روز محدودتر و تاریک‌تر می‌شود. در کنار قدرتی که فرد از دست می‌دهد، دیدگاهی بسیار حساس هم در مورد مرگ وجود دارد؛ مرگی که چاره‌ای برای آن وجود ندارد. اینجاست که فوراً به‌دنبال معنایی برای وجود و زندگی می‌گردد» (میلن، ۱۳۸۹: ۹)

تعریف بحران میانسالی

«یونگ (۱۹۶۰ نقل از شارف ۱۹۹۵/۱۳۹۳) می‌گوید که انسان‌ها پس از آنکه زندگی شغلی، خانوادگی و اجتماعی تثبیت‌شده‌ای پیدا کردند ممکن است دچار احساس بی‌معنا بودن زندگی یا از دست رفتن زندگی شوند، او این فرآیند را بحران میانسالی می‌نامد. همچنین بر اساس یافته‌های برایم، رایف و کسلر (۲۰۰۴) بحران در دوران میانسالی با تغییر و تحول هویت و شخصیت فرد نمایان می‌شود و معمولاً در این دوره فرد در گروه‌ه‌های مرجع، نقش‌ها، ویژگی‌های فردی، ارزش‌ها، روابط متقابل و تمامی دیدگاه در خصوص زندگی‌اش تردید می‌کند» (اسمعیلی و دیگران، ۱۳۹۷: ۳۹۰-۳۹۱)

دانیل لوینسون یکی از آن‌هاست که برای اولین بار از عبارت بحران میانسالی استفاده کرد. او گفت که نزدیک سن ۴۰ سالگی بیشتر مردان خود درگیری پیدا می‌کنند و دائم درباره زندگی‌شان، کارهایی که می‌توانسته‌اند انجام دهند و احساسشان از خود سوال می‌کنند. ما می‌دانیم که راه درست زندگی این است که بدانیم دنبال چه چیزی هستیم و با دنبال کردن این راه می‌توانیم انسان خشنودتری باشیم. با این دیدگاه زندگی از ۴۰ سالگی شروع می‌شود. لوینسون بر اساس مطالعه‌ای که روی ۴۰ مرد انجام داده می‌گوید: “آن‌ها که زندگی‌شان را مورد سوال قرار نمی‌دهند و به‌دنبال راه‌های جدید نمی‌گردند، فقط دارند مسائل را به تعویق می‌اندازند و زمینه افسردگی آینده خود را می‌چینند”» (میلن، ۱۳۸۹: ۵۴).

«شاید مهم‌ترین علت بحران میانسالی پیش رو داشتن باقی‌مانده زندگی است و اینکه گذشته ما چطور گذشته. در این دیدگاه بحران میانسالی طبیعتاً محور ارزیابی مجدد زندگی گذشته و زندگی آینده ماست. سوال‌هایی که معمولاً در این سنین از خود می‌کنیم از این قرار است که آیا من در زندگی‌ام کار درست را انجام داده‌ام؟ آیا فرصتی برای تغییر دارم؟ برای ادامه زندگی‌ام دوست دارم چه چیزهایی به دست بیاورم؟» (همان. ۶۳-۶۴)

«افراد در دوران میانسالی و در مراحل میانی زندگی آنچه تا کنون در زمینه‌های مختلف در نیمه اول زندگی خود به دست آورده‌اند را ارزیابی و بازنگری و دستاوردهای خویش را با معیارها و ملاک‌های موفقیتی که برای خود در نظر گرفته بودند مقایسه می‌کنند، چنانچه این مقایسه رضایت‌بخش باشد، فرد احساس آسودگی خاطر و خشنودی می‌کند و چنانچه ناامیدکننده باشد فرد دچار احساس درماندگی و یاس می‌شود.» (اسمعیلی و دیگران، ۱۳۹۷: ۳۹۵)

«از عوامل تأثیرگذار در شکل‌گیری هویت شخصی و ملاک‌ها و استانداردهای فردی، باورهای شخصی و نوع نگاه انسان به شخصیت آرمانی خود است. به این معنا که هرچه فرد در دوران میانسالی به خود آرمانی و مورد انتظارش شباهت بیشتری داشته باشد احساس رضایتمندی در او بیشتر می‌شود.

البته علاوه‌بر انتظارات شخصی که نقش مهمی در شکل‌گیری استانداردها دارد، اجماع و نظر دیگران نیز در شکل‌گیری این معیارها مؤثر است؛ زیرا بخش مهمی از هویت و خودانگاره انسان به‌عنوان موجودی اجتماعی بر اساس بازخوردها و نظریات دیگران شکل گرفته و در صورت‌بندی معیارها و استانداردهای موفقیت خود به نظریات و بازخوردها و اعتقادات دیگران توجه می‌کند و هرچه شخصیت و جایگاه وی در دوران میانسالی با این معیارهای متأثر از استانداردهای شخصی و نگاه دیگران نزدیک‌تر باشد، احساس رضایت خاطر بیشتری دارد» (همان. ۳۹۶).

«دین تأثیر بسیار در شکل‌گیری هویت فردی و نحوه بازخورد فرد و اعتقادات و معیارهای وی دارد و هرچه شخصیت فرد میانسال با معیارهای متأثر از عوامل دینی و مذهبی فرد همسوتر باشد، رضایت فردی افزایش می‌یابد و فرد از این ارزیابی احساس خوشایندتری دارد.

به گزارش ایسنا، همچنین فرد در نتیجه ارزیابی ارتباطات بین فردی و کیفیت و کمیت آن‌ها با استانداردهای خود، در صورت ناهمخوانی آن‌ها با یکدیگر، دچار تردید می‌شود و از این رو برخی افراد به طور جدی درصدد بازنگری همه ارتباطات بین فردی خود برمی‌آیند و برخی دیگر تصمیم به ایجاد تغییراتی در کیفیت روابط خود می‌گیرند» (همان).

«می‌توان گفت تحولات شناختی، عاطفی، رفتاری و فیزیولوژیکی فرد در دوران میانسالی پیامدهای مختلف دارد که از جمله آن‌ها اختلال در چرخه و ریتم خواب فرد است. برخی افراد در این دوره دچار بی‌خوابی و برخی مبتلا به پرخوابی می‌شوند. روی‌هم‌رفته، از پیامدهای ارزیابی افراد در این دوره سنی تغییر در چرخه همیشگی خواب است. همچنین وسواس در مورد وضعیت ظاهری و قیافه که البته بیشتر در جنس مونث اتفاق می‌افتد و ناشی از تغییرات فیزیکی و ظاهری فرد در این دوره سنی است. زیرا با افزایش سن، وضعیت ظاهری و توانمندی افراد رو به افول می‌رود و پذیرش و انطباق‌پذیری افراد با این تغییرات در مواردی بسیار دشوار می‌شود و در نهایت ممکن است باعث کم‌شدن حرمت خود و افسردگی به‌خصوص در زنانی شود که معیارهای قضاوت و ارزش‌گذاری آن‌ها ظاهر جسمانی‌شان است» (همان).

«از نظر آماری بیشترین میزان خودکشی، بیماری‌های شدید، تصادفات، پذیرش‌های بیمارستان‌های روانی، افسردگی و سوءمصرف الکل بین سنین ۴۰ تا ۵۰ سال اتفاق می‌افتد. این موارد اهمیت سنین میانسالی را نشان می‌دهد» (دیلن، ۱۳۸۹: ۸).

منابع

میلن، درک. (۱۳۸۹). مقابله با بحران میانسالی. ترجمه حسین مسنن فارسی. تهران: پیدایش.

اسمعیلی، معصومه و دیگران. (۱۳۹۷). «تبیین راهبردهای گذر از بحران میانسالی: یک مطالعۀ کیفی». فصل‌نامه روان‌شناسی تحولی. شماره ۵۶، دوره ۱۴. صص ۳۸۹-۴۰۳.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید