مگر نسل فینگلیش نویس‌ها فردوسی را می‌شناسد؟

    کد خبر :224716

از همان ابتدا که خلاصه داستان فیلم «لاتاری» منتشر شد، بوی جنجال می‌آمد. قرار بود زندگی صدف طاهریان فیلم شود که نشد و، اما مضمون جنجالی باقی ماند. خیلی با خود فیلم کاری نداریم و اینجا قرار است از گاف مهدویان بنویسیم، آن جایی که به جای استفاده از واژه ناسیونالیست از فاشیسم استفاده کرد و توهین به فردوسی موجب غلیان احساسات افکار عمومی شد!

بله، قرار نیست از فیلم بنویسیم، اما مگر غیر از این است که فیلم‌ها بازتاب دهنده افکار سازندگانش هستند و البته مگر غیر از این است که واکنش عمومی به توهین مهدویان نسبت به شاهنامه کمی رادیکال و غیر قابل باور است؟ قرار هم نیست با تفسیری شخصی برای فیلم محدودیت ایجاد کنیم، اما روایت «لاتاری» دقیقا در جاهایی از تماشاچی جیغ و هورا می‌گیرد که یک خلیفه‌زاده دوبی نشین به دست یک ایرانی به قتل می‌رسد! در واقع فیلمنامه «لاتاری» با استفاده از احساسات ضد عربی و تحریک شده‌ی این سال‌های جامعه ایرانی او را تحریک می‌کند و به هیجان می‌آورد.

تعارف که نداریم در این چند ساله به واسطه برخی کم کاری‌ها کمی نسبت به مذهب هم بدبینی ایجاد شده و، چون این مذهب در باور عمومی درست و غلط منتسب به اعراب است، جامعه به اشتباه همه را به یک چوب رانده و حس خوبی نسبت به عرب‌های خلیج فارس ندارد. این حس بد البته در مقاطعی همچون جنگ تحمیلی بدتر هم شده و در گذر سال‌ها و تمام بی مهری‌های اعراب خلیج فارس دائما تقویت شده است. سرمایه گذاری کلان و منطقی و استراتژیک در لبنان و سوریه و عراق هم به این باور دامن زده که «عرب‌ها برای ما خیری ندارند» و جمع تمامی این دلایل موجب تقویت احساسات ناسیونالیستی شده. احساساتی که عمدتا کور هستند و اصلا در این سال‌ها تقویت شده‌اند که در مقابل موج ضد ایرانی خاورمیانه قرار بگیرد.

این هژمونی، تاثیرات روزمره ریز و درشت زیادی دارد، از مصداق هایش همین موج نامگذاری‌های عجیب و غریب برای فرزندان است. خیلی‌ها حاضرند نامگذاری‌های عجیب انجام دهند، اما از نام‌های حتی زیبای به زعم خودشان عربی دهه‌های گذشته فاصله بگیرند. آن حجم عظیم نام‌های اعتقادی دهه‌های پنجاه و شصت حالا جایش را به نام‌های کمتر شنیده شده و و حتی بد تلفظی داده که صرفا خیلی هایشان به خاطر یک «اصالت» در واقع نمایشی است. این‌ها همه شرح یک ناسیونالیسم است که به فاشیسم می‌رسد و به شکل یک دومینو در تمام عرصه‌ها خودش را نشان می‌دهد.

به عبارت دیگر اگر مهدویان اوج درام فیلمش را بر مبنای احساسات کوری پایه ریزی می‌کند که خیلی انسانی نیست و در نهایت در دل خودش یک فاشیسم دارد، باید حساب کار را بکند که همین مردمی که برای فاشیسم فیلمش کف و سوت هورا می‌کشند، حامی فردوسی خواهند شد و از کوچک‌ترین اشتباهش نمی‌گذرند، مهدویان در دار مکافات دنیا افتاد و بازتاب عملکرد خودش را گرفت، واضح است که مهدویان نمی‌خواسته آن اشتباه را کند و البته واضح است که چنین حجم از موضع گیری علیه مهدویان خیلی به حالت کلی مردم ما جور نمی‌آید. اما فعلا حال و روز ما این است؛ از یک طرف با فینگلیش‌های مبتذل و کوتاه نویسی‌های جعلی دمار از زبان فارسی در می‌آوریم از این طرف هواخواه فردوسی می‌شویم!

خلاصه‌اش می شود؛ کولاژ نامتوازن یک هویت چهل تکه…

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید