عبدالله ناصری : بخشی از سرمایه اصلاحات در حمایت از روحانی سوخت

  • سیاسی
  • دوشنبه ۹ مهر ۱۳۹۷ ۱۰:۱۹
    کد خبر :381486

عبدالله ناصری عضو شورای مشورتی اصلاح طلبان گفت: اگر مسائل ملی، اقتصادی، معیشتی، فرهنگی، سیاسی، حقوق بشر، منطقه ای و بین‌المللی ایجاب کند،‌ اصلاح‌طلبان حتما رضایت می‌دهند که یک اصولگرا مثل آقای لاریجانی به ریاست جمهوری برسد.
عبدالله ناصری عضو شورای مشورتی اصلاح طلبان در گفت و گویی تفصیلی با خبرگزاری فارس به و تشریح وضعیت این جریان ، دولت و مشکلات کنونی آنها پرداخته است.

به گزارش نامه نیوز، بخش اول این گفت و گو به شرح زیر است :

* اصلاح طلبان بسیاری معتقدند که آقای روحانی، دولتش را مدیون آنها و حمایت‌هایی است که اصلاح‌طلبان از او کردند. اما امروز ما شاهد انتقاداتی از سوی این جریان و برخی افراد شاخص آن به دولت هستیم که شاید در برخی موارد از جناح رقیب و منتقد دولت هم شدیدتر است. خصوصا در موضوع اقتصادی که این روزها بسیاری می‌گویند دولت هیچ تلاشی برای رفع آن نمی‌کند و یا اصولا توانی ندارد و کار را رها کرده است.

آیا جبهه اصلاحات که شما هم عضوی از آن هستید و در انتخابات هم از آقای روحانی حمایت کردید، در این خصوص مطالبه‌ای از دولت داشتید و آیا شما هنوز به نگاه خودتان در حمایت از آقای روحانی معتقدید؟

من قصد ندارم منفعل بودن دولت در بعضی از موارد را انکار کنم اما ابتدا می‌خواهم در مورد سیاست اصلاح‌طلبان صحبت کنم چرا که آقای روحانی نامزد تشکیلاتی اصلاح‌طلبان نبود بلکه از او حمایت شد و البته معتقدم حتما اصلاح‌طلبان در سال‌های ۹۲ و ۹۶ بهترین تصمیم را گرفتند.

هسته مرکزی و اصلی جبهه اصلاحات هیچگاه در ارتباط با آقای رئیس‌جمهور و اعضای هیات دولت به دنبال سهم‌خواهی نبودند و تا ۱۴۰۰ هم همین روند ادامه پیدا خواهد کرد. خط قرمز اصلاح طلبان بحث جامعه مدنی و مردم بود.

بدون تعارف، این موتور محرکه اصلاح طلبان بود که مردم را در سال ۹۲ با یک سیاست و سال ۹۶ با تاکتیک‌هایی پای صندوق رای کشاند تا به آقای روحانی رای بدهند. ما باید بپذیریم که آقای روحانی هیچ عقبه سیاسی نداشت و حتی مرحوم آقای هاشمی هم در زمانی که آقای روحانی برای شرکت در انتخابات ثبت نام کرد، معتقد بود آقای روحانی بیش از سه تا چهار میلیون رای ندارد اما بالاخره تصمیم تاریخی که اصلاح‌طلبان گرفتند، سرنوشت ساز بود.

اینکه آیا ما مطالبه‌ای از دولت داریم یا نه، باید اینطور بگویم که اصلاح‌طلبان همچنان منتقد هستند و سرسختانه هم انتقاد خود را با آقای روحانی در میان می‌گذارند. البته آقای روحانی هم سهم مشخصی در مدیریت کشور دارد. اگرچه طبق قانون اساسی دومین مقام اجرایی کشور است، اما در دولت قبل هم که حاکمیت یکدست بود -خصوصا در دولت دوم آقای احمدی‌نژاد- می‌دیدیم که رئیس جمهور علیرغم همراه بودن از لحاظ فکری، مشکلاتی داشت.

رئیس‌جمهور اسمش رئیس‌جمهور است اما قدرت محدودی دارد خیلی خوش بینانه 50 درصد از قدرت را می‌توانیم برای رئیس‌جمهور در نظر بگیریم. امروز صدا و سیما در اختیار رئیس‌جمهور نیست و یا لااقل می‌توانیم بگوییم هماهنگ با جاهای دیگری است هرچند که اخبار رئیس جمهور را هم پخش می‌کند اما رئیس جمهور یک قدرت قابل توجه به نام رسانه را در اختیار ندارد.

دولت اصلاحات هم با این محدودیت‌ها روبه‌رو بود و ناهمسویی سیاسی بین صدا و سیما و دولت وجود داشت هر چند خبرگزاری ایرنا و روزنامه ایران با هماهنگی تیم سخنگوی دولت و شورای اطلاع‌رسانی، ظرفیت‌هایی را ایجاد کرده بود.

دستگاه امنیتی دولت یعنی وزارت اطلاعات، یک نهاد ثانوی تلقی می‌شود و در خصوص اقتصاد هم که پول و سرمایه ملی متوجه آن می شود، در خوشبینانه‌ترین حالت، ۵۲ درصد آن در اختیار دولت است و بقیه آن در دست نهادهای قدرتمندی است که بعد از جنگ و در اوایل انقلاب شکل گرفتند و بعضی از این نهادها در دولت احمدی نژاد با سیاست غلط اصل ۴۴ قدرت فوق العاده پیدا کردند.

امروز مناسبات بین المللی سیاسی، اجتماعی، منطقه‌ای و اقتصادی همه در هم گره خورده است و دیگر جهان نمی‌تواند بپذیرد که شما در یک قوه مسیری را بروید و قوه دیگر مسیری متفاوت از آن را دنبال کند.

شما نگاه کنید موضوع آتش زدن سفارت عربستان که از سوی رهبری نیز توبیخ و تقبیح شد، بیش از اینکه دستاورد داشته باشد و بخواهیم آن را به حادثه منا و کشتارهای سال ۶۶ ارتباط بدهیم -که البته آنها هم در جای خود مهم هستند- برای ما هزینه داشت و من فکر می‌کنم که حالا حالاها با آن درگیر خواهیم بود.

این مسئله دیگر دست دولت نبود. من و شما هم به عنوان یک کنشگر و تعقیب کننده اخبار می‌دانیم که پشت این قضایا چه کسانی بودند و به کجا رسید. اگر ما دولتی داشتیم که واقعاً مطابق منشور قانون اساسی، بالاترین مقام اجرایی بود و در کل امور اجرایی کشور دخالت داشت و به‌ عبارتی صاحب اراده و اختیار بود، حتماً خیلی راحت‌تر می‌شد کارکرد رئیس جمهور را در حوادث امروز سنجید.

* گذشته از این موضوعاتی که شما مدعی آن شدید و برخی از آنها از نظر ما جای نقد دارد، حتی اگر اینها را هم قبول کنیم، بازهم نمی‌توان دامن دولت را بری از خیلی اشکالات فعلی دانست. شما مشخصا چه ایرادی به آقای روحانی و عملکردی که به قول شما در حیطه اختیارات دولت بوده، دارید؟

آقای روحانی همه داشته‌های خود را در برجام متمرکز کرد در حالی که بسیاری از کنش‌گران سیاسی و حتی دوستان نزدیک به خود رئیس جمهور نیز به ایشان تذکر می‌دادند که انتظارات منطقی از نظر افکارسازی در برابر برجام شکل بدهید.

امروز سهم آقای روحانی و ناکارآمدی تیم اقتصادی ایشان مشخص است. متاسفانه جای حساسی مثل سازمان برنامه و بودجه در دست مدیران غیراقتصادی و غیر کارشناس قرار دارد و آقای روحانی نباید از زیر بار این مسئولیت شانه خالی کرده و فرافکنی کند. این یک واقعیت است که مردم باید بدانند که بخشی از این اقتصاد بحران زده مربوط به دولت است و البته بخش دیگر آن حتما ارتباطی با دولت ندارد.

وقتی موسسات مالی و اعتباری بی حساب و کتاب در دولت آقای احمدی‌نژاد شکل می‌گیرد و بعد همه تبعات آن به دولت فعلی می‌رسد و دولت و بانک مرکزی هم باید تعهدات خود در برابر مردم را ادا کنند، مسائلی از این قبیل قطعا مسئولیت را سخت می‌کند و بازدهی را پایین می آورد.

البته باید بپذیریم که اگر بعد از برجام، نهادهای برون دولتی و اجرایی به گونه دیگری رفتار می‌کردند، می‌توان ادعا کرد که احتمال اینکه ترامپ از برجام بیرون برود ضعیف بود.

بنابراین رئیس جمهور و دولت با وجود همه این محدودیت‌ها بهتر از این نمی‌توانست عمل کند اما مردمی که به گفتمان اصلاح‌طلبی اتکا کرده بودند و به گفتمان اصلاح‌طلبی رای دادند، انتظارات مشخصی داشتند که آقای روحانی به بخش قابل توجهی از این انتظارات پاسخ نداد.

امروز با این شرایطی که پیش آمده و در حالی که 5 سال از عمر دولت آقای روحانی می‌گذرد شاهد آن هستیم که بحران‌ها بیشتر شده است. اگر به سال ۹۲ برگردیم، آقای روحانی باید تیم اقتصادی، سیاسی و افکارسازی خود را به گونه‌ای دیگر تنظیم می‌کرد و بعضی از مسیرهای طی شده را نمی‌رفت تا در سال چهلم انقلاب شاهد ابر بحران اقتصادی نمی‌بودیم.

* آیا اصلاح طلبان که مدعی روی کار آوردن دولت یازدهم و دوازدهم هستند، حاضرند پای هزینه‌هایی که آقای روحانی و دولت وی داشته نیز بایستند؟ به نظر خیلی منصفانه نیست جبهه‌ای خود را مدعی بداند که آقای روحانی را بر سر کار آورده اما در شرایط فعلی که دولت به مشکل خورده اینگونه خود را کنار بکشد.

اصلاح‌طلبان بارها و مکرر گفته‌اند که سیاست‌ ما تا 1400 بدون تردید کماکان حمایت از آقای روحانی است یعنی اگر دوباره بخواهد انتخابات 22 اردیبهشت تکرار شود در همان فضای سیاسی و اجتماعی، حتما رویکرد اصلاح‌طلبان حمایت از آقای روحانی خواهد بود.

*ما در درون خود دولت هم شاهد دعواها و رقابت‌های حزبی هستیم که خصوصا در مسائلی مثل اقتصاد و معیشت، دود آن در چشم مردم می‌رود. این دعواها مثل دعوای حزب کارگزاران با اعتدال و توسعه دیگر علنی هم شده و صراحتا علیه هم بیانیه می‌دهند. شما این دعواها را ناشی از چه می‌دانید؟ چطور شد که رفقای دیروز، رقبای امروز شدند؟

دعواهای حزب کارگزاران و اعتدال و توسعه را بهتر است از خودشان بپرسید. به نظر من کار خوبی نبود. در عین حال که این اعتقاد را دارم که این واقعیت جامعه سیاسی ماست و مردم هم باید در جریان کار قرار بگیرند چرا که اگر مسائل شفاف و آشکار شود، خیلی بهتر از این است که پشت پرده باقی بماند.

من در تقسیم بندی تشکیلاتی، اعتدال و توسعه را یک حزب حرفه‌ای نمی‌دانم و سابقه کار تشکیلاتی حرفه‌ای و جدی هم ندارد هر چند که در 4-5 سال اخیر به پشتوانه دولت و بعضی از انتصابات برای افراد در استان‌ها و مسئولیت‌های حزبی رده بالا توانسته عرض اندام کند. این‌ها منطقی برای یادگیری کار حزبی نیست. البته یادگیری کار تشکیلاتی حق هر حزبی است اما اعتدال و توسعه هنوز در آغاز کار است و پختگی سیاسی را ندارد. اگر این حزب از پختگی سیاسی برخوردار بود حتما خیلی بهتر می‌توانست فضای سیاسی و حتی اقتصادی را برای دولت آقای روحانی شکل دهد.

من اهمیتی در بیانیه حزب کارگزاران سازندگی و اعتدال و توسعه نمی‌بینم اما بر این باورم که اگر صدور این بیانیه در شورای سیاسی حزب کارگزاران با حضور آقای جهانگیری بررسی می‌شد حتما آقای جهانگیری اجازه انتشار چنین چیزی را نمی‌داد.

جهت‌گیری‌های چهره‌های سرشناس حزب کارگزاران سازندگی همیشه متفاوت بوده است. به عنوان مثال در انتخابات سال 88 دبیرکل حزب کارگزاران (غلامحسین کرباسچی) در ستاد انتخابات آقای کروبی فعالیت می‌کرد و همه افراد و از جمله چهره‌های ورزیده و پخته‌ای مثل حسین مرعشی در ستاد آقای موسوی بودند هرچند آقای کرباسچی هم در نهایت به میرحسین موسوی رای داد.

این نوع رفتارهای ناهماهنگ، حزب کارگزاران را زیر سوال می‌برد. مثل آن نامه معروف که بعد از خروج آمریکا از برجام نوشته شد.

* همان نامه‌ای که آقای کرباسچی هم آن را امضا کرد؟

بله؛ در مورد همان نامه حتماً اگر آقای کرباسچی با آقایان مرعشی، نجفی و زنگنه و آقای جهانگیری مشورت می‌کرد حتما با استدلال، از امضا کردن زیر چنین نامه‌ای جلوگیری می‌کردند. هرچند این نامه خیلی دامنه تاثیرگذاری را هم شکل نداد.

در مورد این اظهارات شما که فرمودید «رفقای دیروز، رقبای امروز» شده‌اند (اشاره به دو حزب کارگزاران سازندگی و اعتدال و توسعه) باید بگویم که رفتار حزبی و تشکیلاتی حزب اعتدال و توسعه و نزدیک بودن بسیار زیاد حزب به دولت و گلوگاه‌های دولت مثل سازمان برنامه و بودجه، دفتر رئیس‌جمهور، وزارت آموزش و پرورش و بعضی از مشاورین رئیس جمهور، خیلی رفتارهای مطلوبی برای رضایت‌گیری از جامعه مدنی نیست. حزب اعتدال و توسعه اگر چندین سال با فعالیت تشکیلاتی به یک پختگی سیاسی برسد و بعد وارد قدرت سیاسی اجرایی شود، موفق‌تر خواهد بود.

حزب اعتدال و توسعه نتوانسته خیلی در اندیشه‌های سیاسی کشور تاثیرگذار باشد. همین وضعیت را حزب کارگزاران سازندگی نیز در روزهای ابتدای فعالیت خود داشت.

نامه‌نگاری‌های حزب کارگزاران باید در دفتر سیاسی این حزب مورد بررسی قرار می‌گرفت. ما در سازمان مجاهدین انقلاب هم همین روند را طی می‌کردیم. متن نامه در شورای سیاسی به طور کامل خوانده می‌شد و حتی اعضا در مورد بعضی از واژه‌ها و کلمات، اظهار نظر می‌کردند. بنابراین اگر صدور بیانیه یک روند اینچنینی را در تشکیلات طی کند، خیلی به اوت out (بیرون)‌ نمی‌زند.

من باورم این است که اگر اعضای حزب اعتدال و توسعه نیز متن بیانیه را با آقایان نوبخت و واعظی هماهنگ می‌کردند، سعی می‌شد که پاسخی ندهند؛ اما در عین حال ظرفیت احزاب سیاسی باید از یکدیگر متمایز باشد و تشخیص داده شود چون اگر بنا به گلایه باشد، احزاب با سابقه‌ و منسجم‌تر اصلاحات حرف‌های بسیاری دارند اما شرایط کشور ایجاب نمی‌کند که با این ادبیات که چه سهمی در دولت داشتند، با هم حرف بزنیم.

احزاب اصلی اصلاحات هیچگاه به دنبال سهم‌خواهی از آقای روحانی نبودند که امروز گروکشی و گلایه کنند. به هر حال اصلاحات یک ظرفیت است و رهبری جبهه اصلاحات می‌تواند با یک نوار ویدیویی فراخوان می‌دهد و دیدیم که افراد زیادی برای اولین بار به جمهوری اسلامی رأی دادند. این می‌تواند ظرفیت خوبی برای نظام سیاسی تلقی شود البته اگر از آن استفاده کنیم.

* آقای دکتر شما فرمودید حزب اعتدال و توسعه خیلی حزب پخته‌ای نیست، اگر این حزب خیلی حزب جدی نبود پس چرا در انتخابات‌های سال 94 و 96 اینقدر از سوی اصلاح‌طلبان تحویل گرفته شد؟

اصلاح طلبان به دلیل تجربه‌ای که از سال 92 کسب کرده بودند، به این نتیجه رسیدند که هرچه وسعت این ائتلاف را افزایش دهند متناسب با شرایط فعلی کشور خواهد بود. با همین تحلیل هم بود که آقای لاریجانی را در لیست قم وارد کردند و ممکن هم بود که اگر آقای لاریجانی در لیست اصلاح طلبان وارد نشود، مقداری از رأی ایشان جا به جا شود.

جمع‌بندی نهایی اصلاح‌طلبان این بود که آقای لاریجانی را که سابقه تشکیلاتی و فعالیت سیاسی وی مشخص است و نیز به دلیل اینکه در کنار آقای روحانی قرار گرفت، وارد لیست قم کنند.

درباره لیست تهران نیز جلسات مختلفی برگزار شد و در پایان دوستان به این جمع‌بندی رسیدند که بخشی از سهمیه را به حزب اعتدال و توسعه بدهند و این حزب دیگر لیست جداگانه‌ای نداشته باشد که آقای جلالی و نعمتی هم از آن لیست و جریان وارد شدند.

* ولی به نظر می‌رسد که اصلاح طلبان این ترس را هم داشتند که اگر حزب اعتدال و توسعه برای انتخابات لیستی جداگانه بدهد، حمایت دولت را به دنبال داشته باشد.

نه دولت که نمی‌توانست رسماً وارد انتخابات شود. جبهه اصلاحات به خاطر تجربه کار انتخاباتی طولانی مدت خود می‌دانست که شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان کجای کار و حزب اعتدال و توسعه در چه نقطه ای است.

بالاخره جریانی که بعد از انتخابات سال 96 کنار آقای ناطق و شخصیت‌های سابقه‌دار اصولگرا قرار می گیرد و از آقای روحانی حمایت می‌کند، طبیعی است که در شرایط خطیر کشور این ائتلاف را جدی‌تر کند.

راهبرد اصلاح‌طلبان برای سال 94 این بود که مجلسی متفاوت تر از مجلس نهم شکل بگیرد و مشی مجلس نهم دیگر حاکم نباشد و این کف انتظارات بود و ایده آل نیز مجلسی با اکثریت نمایندگان اصلاح طلب بود.

البته ما اصلاح‌طلبان در خیلی از حوزه‌های انتخابیه، به صورت رسمی و غیر رسمی از نامزدهای معتدل اصولگرایی حمایت کردیم چرا که می‌خواستیم مجلس دهم متفاوت‌تر از مجلس نهم باشد و خوشبختانه این محقق شد. برای این ائتلاف جلسات زیادی هم برگزار شد تا نهایتا دوستان در هیات رئیسه به این جمع بندی رسیدند که همه یک لیست بدهند و همین روند هم طی شود.

* موضوع این است که در روند ائتلافی که شکل گرفت، بیست و چند حزب و گروه اصلاح‌طلب یک طرف ترازو قرار گرفتند و حزب اعتدال و توسعه نیز در طرف دیگر. آیا احساس نمی‌کنید با این کار، وزانت احزاب اصلاح‌طلب مخدوش شد؟ سوال دیگر اینکه شما فرمودید اصلاح‌طلبان هیچ‌گاه به دنبال سهم خواهی از آقای روحانی و دولت وی نبودند، برخی از چهره‌های اصلاح‌طلب هم گفته‌اند که ائتلاف ملزوماتی دارد بنابراین در سال 92 جریان اصلاحات برای ائتلاف با آقای روحانی عارف را قربانی کرد و برای سال 96 به تعبیر خودشان «اسحاق را به او بخشیدند» آیا با این همه فداکاری، نمی‌بایست اصلاح‌طلبان در چینش کابینه از سوی آقای روحانی مورد مشورت قرار می‌گرفتند؟

«اسحاق را بخشیدند» جمله قشنگی است اما واقعیت ندارد (با خنده). قصه سال 92 با 96 فرق می‌کرد. آقای عارف در سال 92 نامزد تشکیلاتی بود و برای اصلاح‌طلبان هم خیلی مهم بود که بعد از دولتی که طول و عرض و تاثیرات مثبت و منفی آن امروز برای همه روشن شده است، بتوانند صحنه اجرایی کشور را بخاطر مصالح جامعه برگردانند و این صحنه هم یا با آقای عارف برمی‌گشت یا با آقای هاشمی. طبیعتاً نامزد نخست اصلاح‌طلبان بعد از آقای هاشمی، آقای عارف بود. البته ما جلساتی را داشتیم و آقایان شریعتمداری، جهانگیری و مهرعلیزاده در این طیف دیده می‌شد چرا که به جد معتقد بودیم که اصلاح‌طلبان برای سال 92 با یک کاندیدا در صحنه رقابت‌ها حاضر شوند.

شرایط به گونه‌ای پیش رفت که آقای جهانگیری به نفع آقای هاشمی کناره‌گیری کرد و آقای عارف نیز حتما اگر آقای هاشمی از سوی شورای نگهبان تائید می‌شد به نفع ایشان کنار می‌کشید و قرار هم بر همین بود چرا که آقای هاشمی قطعا پیروز می‌شدند. آقای روحانی نیز به توصیه آقای هاشمی ثبت‌نام کرده بود و اصلاح‌طلبان بر اساس واقعیت موجود در جامعه و با نمایش یک هوشمندی سیاسی تصمیم گرفتند و الزاما پای نامزد تشکیلاتی خود نایستادند. بین آقایان روحانی و عارف نظرسنجی‌ای توسط تیم حرفه‌ای در 11 استان صورت گرفت و جمع‌بندی این شد که آقای روحانی توانسته افکار عمومی را بیشتر به خود جلب کند و از آقای عارف خواسته شد در دقیقه نود کنار برود که این یک حرکت تاریخی اخلاقی بود.

بنابراین اصلاح‌طلبان در وهله اول به مصالح ملی و در مرحله بعد به پیروزی سیاسی فکر می‌کردند. اصلاح‌طلبان تجربه سال 84 را با خود داشتند و نمی‌خواستند آن تجربه را مجددا تکرار کنند.

آقای عارف قربانی نشد بلکه بنا به مصلحت ملی کنار گذاشته شد چرا که اگر در صحنه انتخابات می‌ماند خدای نکرده احتمال داشت نتیجه چیز دیگری شود.

اما در سال 96، بسیاری از اصلاح‌طلبان ابتدا احتمال می‌دادند که روحانی کاندیدا نشود. جریاناتی مثل پایداری و همسو با پایداری هم سعی می‌کردند فضا را به سمتی ببرند که آقای روحانی ثبت‌نام نکند.

از این طرف جمع بندی این بود که اگر آقای روحانی ثبت نام کند، مجددا نامزد اصلاحات خواهد بود بنابراین بعضی از اصلاح‌طلبان مثل بنده نظرمان این بود که هیچ معنی ندارد که «نامزد کمکی یا موازی» وجود داشته باشد. البته منطقی هم بود چرا که هیچکس فکر نمی‌کرد با فضایی که برخی رقبا شکل می‌دادند،‌ رئیس جمهور مستقر رد صلاحیت شود چرا که حتما مسئولان عالی نظام این اجازه را هم نمی‌دادند چون این برای کل نظام سیاسی کشور یک تُف سر بالا بود.

وقتی آقای روحانی نامزد شد، دو نظریه وجود داشت یکی اینکه آقای جهانگیری وارد رقابت‌ها شده و به آقای روحانی کمک کند و تا لحظه آخر بماند و نظر بعدی هم این بود که ممکن است با تسلطی که آقای جهانگیری به آمار و ارقام دارد و تجربه‌ای که مردم در دولت از وی سراغ داشتند، بخشی از آرا را به خود معطوف کند و الزاماً هم اینطور نیست که با کناره‌گیری ایشان در لحظه آخر -مثل سال ۹۲- آرا به سمت آقای روحانی برگردد.

به هرحال آقای جهانگیری در انتخابات سال ۹۶ ایثار و فداکاری زیادی از خود نشان داد. ایشان نامزد مشخص جبهه اصلاحات از نظر سیاسی بود و نه از نظر تشکیلاتی چرا که تشکیلات اصلاح‌طلبان نامزد خود را آقای روحانی می‌دانستند اما آقای جهانگیری از چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب بود و در کارزارهای انتخاباتی نیز خودش دو بار به طور رسمی اعلام کرد که من نماینده اصلاح‌طلبان هستم و البته هزینه قابل توجهی نیز پرداخت کرد اما کمک بسیار خوبی هم برای آقای روحانی شد.

شاید برخی از دوستان که اول معتقد بودند لزومی ندارد نامزد کمکی و یا در سایه برای انتخابات حضور یابد، بعد از روند مناظره‌ها و مصاحبه‌ها و حضور خوبی که آقای جهانگیری داشت، بعضاً نظرشان تغییر کرد.

* اگر اصلاح‌طلبان آنقدر قدرت و نفوذ بر روی آرا داشتند چرا بر روی کاندیدای خود سرمایه‌گذاری نکردند و با کسی وارد ائتلاف شدند که به قول های خودش به بزرگان اصلاحات هم پایبند نیست. اصولاً چرا اصلاح‌طلبان با کسی ائتلاف کردند که خاستگاه راست دارد و حتی شاید جریان چپ را قبول هم نداشته باشد. اصلاح‌طلبان اگر از قدرتی برخوردار هستند که رأی ۲ الی ۳ میلیونی آقای روحانی را به یکباره به ۱۸ میلیون تبدیل می‌کنند چرا این سرمایه‌گذاری را سال 92 روی محمدرضا عارف که کاندیدای خودشان هم بود صورت ندادند؟

در ایران حزب به معنای واقعی که وجود ندارد بنابراین نتایج انتخابات دستخوش خیلی از مناسبات قرار می‌گیرد که یکی از آنها ویژگی‌های خود افراد است. مثلا قدرت خطابه و بیان به میزان زیادی می‌تواند در جامعه نیمه سنتی و مدرن ایران تأثیرگذار باشد.

اصلاح‌طلبان در سال 92، بعد از یک نظرسنجی، آقای عارف که نامزد اصلی شان بود را کنار گذاشتند و از آقای روحانی حمایت کردند و این اتفاق را رقم زدند. این نظرسنجی در هفته آخر انتخابات مبنای تصمیم‌گیری شد و اگر نسبت آقای روحانی و آقای عارف در این نظرسنجی برعکس بود، بدون هیچ رودربایستی و تعارفی اصلاح‌طلبان از آقای عارف حمایت می‌کردند. حتی اگر آقای روحانی در صحنه انتخابات می‌ماند.

ما براساس یک بررسی عینی و علمی به آقای روحانی رسیدیم. تحلیل در آن موقعیت برای اصلاح‌طلبان این بود که آقای عارف در برابر آقای روحانی رأی‌ ندارد. هرچه هم اصلاح‌طلبان تلاش بکنند که موتور را گرم کنند فایده‌ای نداشت چرا که این نظرسنجی شش الی هفت روز به انتخابات بود و بخش قابل توجهی از مردم تصمیم خود را گرفته بودند.

بنابراین نه عارف قربانی شد و نه جهانگیری را بخشیدیم. حتماً اگر آقای عارف ادامه هم می‌داد، حتی اگر آقای روحانی هم در صحنه انتخابات نبود فکر نمی‌کنم که رأی می‌آورد.

در این تصمیم، اولویت اصلاح‌طلبان در وهله نخست، مصلحت ملی بود و حتماً باید آقای روحانی در سال ۹۶ دوباره انتخاب می‌شد و البته رأی قابل توجهی نسبت به سال ۹۲ کسب کرد اما اینکه چنین ظرفیتی برای خیزش جامعه مدنی که اصلاح‌طلبان در حد ۱۵ الی ۱۶ میلیون رأی داشته‌اند لزوما به معنی این نیست که این ظرفیت را برای آقای عارف نیز داشته باشد.

رأی ۹۲ الزاماً رأی یکدست اصلاح‌طلبان به آقای روحانی نبود اما در سال ۹۶ غلظت آرای اصلاح‌طلبان به ایشان بیشتر بود. بنابراین بحث من این است که اصلاح‌طلبان حتماً نمی‌توانند ظرفیت رأی را برای افراد شکل دهند بلکه ویژگی‌های خود نامزد و روند انتخاباتی مهم است.

رویکرد اصلاح‌طلبان در سال 92، همان رویکرد مجلس دهم بود که دیگر شاهد دولت دهم و افرادی همچون آقای احمدی‌نژاد که جایگاه دولت را تنزل دادند، نباشیم.

من همواره این را گفته‌ام که در کارزار انتخاباتی، اصلاح‌طلبان عموماً پیروز رقابت‌های نابرابر هستند. شما وقتی با کارزاری روبه‌رو هستید که بخش قابل توجهی از امکانات حکومتی به سمت دیگری هست، دست و پنجه نرم کردن برای پیروز شدن می‌تواند راهبرد معنادار برای جریانی باشد که امکانات محدودی در اختیار دارد.

الان هم فارغ از همه مسائلی که هست، اصلاح‌طلبان ضمن حمایت از روحانی حتما از رئیس جمهور انتقاد می‌کنند و سعی هم دارند که مخالفان دولت از این انتقادات سوء استفاده و بهره برداری نکنند هرچند تلقی این است که بخشی از سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان به خاطر حمایت از آقای روحانی سوخت شده است.

* این باعث سوخت شدن مابقی ظرفیت‌ها نمی‌شود؟

خیر،‌ این شرایط فعلی کشور است. ما اگر باور داریم که مردم ولی نعمت و صاحبان اصلی این نظام هستند باید بپذیریم که این مردم هستند که تصمیم می‌گیرند.

به هر حال اصلاحات یک ظرفیت و گفتمانی دارد و هنوز هم به این گفتمان امیدوار است و معتقد است اگر مردم بخواهند از گفتمان اصلاح‌گری در کشور و اصلاحات امور در کشور فاصله بگیرند دیگر به سمت اصولگرایی و گفتمان های نو ساخته و نو پرداخته بی هویت و بی معنا مثل اعتدال که اصلا گفتمان هم نیست نمی‌روند چرا که اعتدال یک روش است که در ذات اصلاحات نهفته است و اصولگرایان هم معتقدند که ما اعتدال را مشی خود قرار می‌دهیم.

ما معتقدیم اگر بخواهیم از گفتمان اصلاح‌گری عبور کنیم دیگر چیزی برای نظام سیاسی جمهوری اسلامی نمی‌ماند. البته اصلاح‌طلبان بابت بعضی از تصمیمات و انتصابات مهم و غیر معقول آقای روحانی خیلی هزینه دادند.

* مثل کدام انتصابات؟

مثل رحمانی فضلی و آقای نوبخت و حتی استانداران و فرمانداری که هنوز که هنوز است بر این باوریم که در سطح استانداران و فرمانداران خیلی‌ها با گفتمان اصلاح‌طلبی آقای روحانی همسو نیستند.

* شما واقعا آقای روحانی را معتقد به گفتمان اصلاح‌طلبی می‌دانید؟

ما بر اساس ظاهر و واقعیت قضاوت می‌کنیم. اگر آقای روحانی در کارزار انتخاباتی، گفتمان اصلاح‌طلبی را انتخاب نمی‌کرد مخصوصا در سال 96 که خیلی پر رنگ تر از سال 92 بود، حتما مردم به ایشان رای نمی‌دادند و این شبه رفراندوم انجام نمی‌شد. مردم بخاطر شعارها رای دادند.

البته یکی از گلایه‌های جدی اصلاح‌طلبان و رهبری این جریان از آقای روحانی همین است که بخشی از وعده و وعیدهای آقای روحانی که مطالبه مردم هم بود عملی نشد، از رفع حصر گرفته تا چیزهای دیگر و متاسفانه آقای روحانی خیلی به این مقوله بی توجه بوده است.

بحث انصاف و بی انصافی نیست. اصلاح‌طلبان خود را در برابر یکپارچگی جامعه، تمامیت ارضی و مصالح عامه کشور مسئول می‌بینند.

به عبارتی اگر کشور به این سمت برود که مسائل ملی، اقتصادی، معیشتی، فرهنگی، سیاسی، حقوق بشر، منطقه ای و بین‌المللی ایجاب کند،‌ اصلاح‌طلبان حتما رضایت می‌دهند که یک اصولگرا مثل آقای لاریجانی به ریاست جمهوری برسد و مجلس آن بدست آقای باهنر بیفتد و اصلاح‌طلبان حتی خانه نشین شوند و کنش سیاسی خود را انجام دهند.

امروز بحث فراتر از پیروزی این جریان و آن جریان است. بحث، بحث نظام سیاسی است. مسائل کشور امروز بحران زده و ابر بحران‌زده است و اصلاح‌طلبان دیگر نمی توانند تعارف کنند.

اصلاح‌ طلبان حتما مسئولیت خود را می‌پذیرند و باید به این سوال پاسخ بدهند که چرا از آقای روحانی حمایت کردند؟ اصلاح‌طلبان همه روند 5 ساله را گزارش می‌کردند و حتی به آقای روحانی گفتند که اگر فضای توسعه سیاسی کشور یعنی بحث احزاب و نهادهای مدنی را جدی نگیرید خیلی نمی توانید کاری از پیش ببرید. ما این موضوع را از همان ابتدا به آقای روحانی گفتیم که فکر نکنید با برجام همه چیز حل می‌شود.

بنابراین ما همه این مباحث را به آقای روحانی گفتیم و این ایشان بود که زیر قولش زد.

وقتی آقای رحمانی فضلی وزیر کشور باشد یعنی توسعه سیاسی با گفتمان و مانیفست آقای لاریجانی و امثالهم در حال دنبال شدن است و حتما این مغایر با وعده‌های انتخاباتی است.

امروز آقای روحانی با یک بحران مشروعیت و کارآمدی رو به رو است و ما باید این بحران را جدی تلقی کنیم. تعارف هم نداریم و البته این بحران مشروعیت و کارآمدی برای کل نظام سیاسی نیز هست و این می‌تواند دغدغه مشترک دو جناح ریشه‌دار کشور باشد.

علت اینکه آقای خاتمی و اصلاح‌طلبان به دنبال آشتی ملی و گفت‌و‌گوی ملی بودند هم همین است و الان هم معتقدیم اگر این معنا پیدا نکند و شکل نگیرد، راه به جایی نخواهیم برد.

انقلاب اسلامی 40 سال قبل با شعارهایی نظیر آزادی، استقلال، مردم سالاری و غلبه جمهوریت بر هر نوع حکومت حتی خلافت اسلامی محقق شد اما امروز بسیاری از این شعارها نادیده گرفته شده است.

امروز اقتصاد و معیشت مردم یک بحث جدی است چرا که عکس‌العمل اجتماعی آن می تواند خیلی سریع، زیاد و بحران‌زا باشد به همین جهت نیز حتما در این چند ماهه و یکساله اخیر که خط فقر افزایش یافته -که امیدواریم فکری برای آن شود- سبب شده بخشی از جامعه نسبت به کارآیی سیاسی حاکمیت مسئله دار شوند. اینجا دیگر اصولگرا و اصلاح‌طلب بودن خیلی اهمیت ندارد.

علی ای حال اصلاح‌طلبان هیچ ابایی ندارند که بگویند ما سال 92 و 96 به فلان دلایل از آقای روحانی حمایت کردیم. ما تا 1400 هم از آقای روحانی حمایت می‌کنیم و اصلا بحث شانه خالی کردن نیست. تمام چالش و کلنجار اصلاح طلبان با آقای روحانی و حلقه اولیه ایشان دارند توسعه سیاسی است به هر حال شما به عنوان رییس جمهور به وزارت کشور و کمیسیون ماده 10 احزاب خود دستور بدهید پروانه چهار الی پنج حزب شاخص اصلاح طلب را لغو کنید که مهم تلقی نمی شود اما بالاخره توسعه سیاسی معنای مشخصی دارد و بعد از 2 خرداد نیز تجربه شده و خوب توانسته در عرصه های مختلف دیگر جواب دهد و تاثیر گذار باشد یعنی مقوله توسعه سیاسی را معنادار کنید.

ما باید بپذیریم که در انتخابات 22 اردیبهشت سال 96 آرای 40 میلیونی مردم برای نظام سیاسی ما خیلی معنادار بود. نمی‌توان پذیرفت فعالان محیط زیست بازداشت شوند و اقدامی در این رابطه صورت نگیرد. هرچند این در اختیار رئیس جمهور نیست اما رئیس جمهور می‌تواند در جهت تنویر افکار عمومی فارغ از اختیارات و مسئولیت‌هایی که دارد کارهایی صورت دهد.

یکی از گلایه های جدی اصلاح‌طلبان به آقای روحانی این است که آقای روحانی شما در شرایطی کشور را تحویل گرفتید که مصداق همان تعبیری بود که آقای هاشمی شاهرودی بعد از ریاست آقای یزدی بر قوه قضاییه بکار برد، یعنی «ویرانه»، شما این ویرانه را برای مردم توصیف کنید.

آقای روحانی برای گزارش 100 روزه خود جلسه ای برگزار کرد و البته خودشان به علت مذاکره فوری و ویژه‌ای که درخصوص برجام پیش آمده بود، در آن جلسه حضور نیافت و آقای جهانگیری شرکت کردند.

در آن جلسه حدود 30 الی 40 نفر از دو جناح را دعوت کرده بودند که من در این 100 روزه چه بگویم؟ بالاخره حرف اکثریت جمع بر اساس تجربه تاریخی این بود که شما در این 100 روز کار چندانی شکل ندادید اما می‌توانید تصویر واقعی از آن چیزی که تحویل گرفتید را به مردم بگویید و بر اساس آن توقعات مردم هم شکل می‌گیرد؛ اما آقای روحانی هیچ وقت نگفت و در انتخابات سال 96 نیز برخی از مسائل را آقای جهانگیری به زبان آورد.

یکی دیگر از گلایه‌های اصلاح‌طلبان از آقای روحانی همین است که ایشان قطعا اقدامات قابل توجهی هم صورت داده‌اید اما باید آن را به مردم بگویند که چه چیزی تحویل گرفته اند و در این 8 سال قرار است به کجا برسند.

اصلاح‌طلبان در جلسات مختلف به آقای روحانی گفتند که با این تیم اقتصادی قادر نخواهید بود کاری صورت دهید حتی اگر برجام و شرایط تحریم‌ها بهتر و بدتر از این شود. حتی اگر آمریکا به برجام برگردد حتما با آقای نوبخت و این روند عملکرد بانک مرکزی و تیم اقتصادی کاری از پیش نمی‌برد.

* و البته هماهنگ هم نیستند.

بله هماهنگی بین تیم اقتصادی دولت وجود ندارد. همیشه یک اقتصاددان وزارت اقتصاد و دارایی را اداره می کرده است اینکه یک مدیر اجرایی خیلی قدر مسئولیت اجرایی را بر عهده بگیرد الزاما به این معنی نیست که اقتصاددان هم باشد. آقای طیب‌نیا اقتصاددان بود و اتفاقا خوب بود که آقای روحانی در دولت دوم خود هم آقای طیب‌نیا را جلودار تیم اقتصادی می‌کرد. اگر ایشان را در سازمان برنامه و بودجه به کار می گرفت به نظرم من امروز وضعیت اقتصادی کشور شرایط بهتری داشت البته به شرط اینکه بخش‌های دیگر اقتصادی دولت نیز با ایشان هماهنگ می‌بودند.

* گویا قرار بود آقای طیب‌نیا به دولت برگردد اما مثل اینکه آخرین لحظه به توافق نرسیدند.

بله این بحث وجود داشت اما جمع‌بندی آقای روحانی این بوده که سازمان برنامه و بودجه کاملا در اختیار خودشان باشد.

* به عبارتی خود آقای روحانی فرمانده اقتصادی باشد.

بله. خود آقای روحانی گفته من هرچه بگویم، آقای نوبخت انجام می دهد اما الزاما هرچه بگویم از سوی آقایان طیب‌نیا و دیگران صورت نمی گیرد. بله اینگونه نمی‌توان فرماندهی اقتصادی کرد بنابراین آن بخشی که اصلاح‌طلبان بر روی آن حرف دارند این است با همه اختیارات محدود رئیس جمهور، آقای روحانی می‌توانست به سهم خود دستاورد بیشتری داشته باشد و امروز این دستاورد را ندارد.

* پس شما هم معتقدید حتی اگر آمریکا هم به برجام برگردد با وجود این تیم اقتصادی کار اقتصاد پیش نمی‌رود.

بله همینطور است.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید