انتخاب گلشیفته فراهانی روی میز «سلبریتیهای ضد ایران»؛ اصراری به ماندن نیست
«بسیاری از افراد به جای ترس از خدا و مردم از شورای نگهبان، اطلاعات سپاه، وزرات اطلاعات و… میترسند»…
«وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
مرد مسلحی که «آشنا» هویت او را افشا نمیکند
«عبدالله رمضانزاده»، سخنگوی دولت اصلاحات و از دستگیرشدگان فتنه سال 88 به تازگی در گفتوگو با شماره شنبه گذشته روزنامه اعتماد طی صحبتهایی گفته است:
«یکی از مشکلاتی که وجود دارد همین است که عدهای در کشور هر کاری، با هر تبعاتی انجام می دهند، کسی با آنها برخورد نمی کند. بالاخره سخنگوی دولت گفته است که کسانی که پشت سر صندوق های مالی بودند، با پشت گرمی عده ای آمدند.
مشاور آقای رییس جمهور میگوید اینها با اسلحه جلوی بانک مرکزی تهدید می کردند. این حرف به چه معنی است؟
یا عده ای باید جواب دهند که چنین چیزی وجود خارجی ندارد و کسی از آنها پشتیبانی نکرده است. به نظر می رسد که جناح رقیب از رانت قدرت و مصونیت برای انجام هر کاری استفاده می کند کسی توجه نمی کند که اقداماتش چه ضربه ای به اقتصاد ملی وارد میآورد.»
او همچنین تصریح میکند:
دولت باید از پشتیبانی مردمی استفاده کند. سخنگوی دولت خیلی صریح و روشن و به جای اینکه بگوید که پشت این افراد به جاهایی گرم است، بگوید که پشت شان به چه افرادی گرم است. مشاور رییس جمهور که اعلام می کند که افرادی با اسلحه به بانک مرکزی رفتهاند، بگوید چه کسانی بودهاند. دولت صراحتا توانایی حل برخی از این مشکلات را دارد اما کوتاهی می کند. به این دلیل که آقای روحانی وزرایی را انتخاب کرده که جسارت لازم برای اداره امور کشور را ندارند.
*از مزاج عدم قبول مسئولیت و «عبور از روحانی» در صحبتهای رمضانزاده که بگذریم… قصه آن مرد مسلح پیش از این نیز در وبلاگ مشرق به تفصیل مورد اشاره قرار گرفته بود و ما هم تأکید کردیم که دولت محترم باید پشت پرده این مرد مسلح را برای افکار عمومی افشا کند.
قضیه از این قرار بود که حسامالدین آشنا، مشاور رئیسجمهور روحانی در جریان ورشکستشدن تعدادی از مؤسسات مالی در یک رشته توییت نوشته بود: «پشت هر کدام از این موسسات و صندوق ها چنان محکم بوده که تا کارشان به رسوایی نکشید امکان برخورد با آنها وجود نداشته است؛ وقتی هم که کارشان خراب شد دولت را مجبور کردند از جیب ملت بدهیها را بپردازد. رئیس یکی از این صندوقها چه بسا با اسلحه میرفت داخل بانک مرکزی و تهدید می کرد.»
با این حال اما آقای آشنا و نهاد اطلاعرسانی دولت هرگز در این زمینه اطلاعی را به افکار عمومی ندادند تا به صحبتهای اخیر رمضانزاده رسیدیم.
و جالب است که رمضانزاده درباره این قضیه که هیچ بخشی از مختصات آن معلوم نیست هم طوری جناح رقیب را متهم میکند کأنه آقای روحانی و دولت او دستنشانده اصولگرایان هستند و این جریان راست بوده است که برای آقای روحانی تبلیغ و ابراز فدایی بودن میکرد!
بدیهیست که ادامه سکوت دولت محترم در این زمینه که آن مرد مسلح حاضر در بانک مرکزی چه هویت و مقامی داشته است؛ صحّت ادعای مشاور رئیسجمهور را زیر سؤال خواهد برد و این ظن را تقویت میکند که اصل قضیه شاید یک داستان ساختگی برای انحراف افکار عمومی بوده است.
انتخاب گلشیفته فراهانی روی میز «سلبریتیهای ضد ایران»؛ اصراری به ماندن نیست
مسئله اعتراضات سلبریتیها به رخدادهای روز طبیعی و غیر طبیعی در ایران و رفتارهای عجیب آنها وارد مراحل تلختری شده است.
یک بازیگر سینما با سقوط یک هواپیما از این مینویسد که همهچیز سیاه است، دیگری میگوید ما باید بچههایمان را در کشورهای خارجی به دنیا بیاوریم چون پاسپورت ایرانی بیارزش است و در آخرین نمونه هم خانم لیلا حاتمی در یک جشنواره خارجی در برلین، ماجرای حمله اوباش و اراذل به نیروی انتظامی در خیابان پاسداران تهران که منجر به شهادت 4 مأمور پلیس شد را مورد اشاره قرار داده و با تأسف از این گفت که در ایران با معترضان برخورد میشود!
جالب آنکه عمده تئاترها و فیلمهای سینمایی که با بازی این افراد ساخته میشوند نیز محتوایی در زمینه سیاهنمایی از اوضاع کشور و ستمگر بودن نظام سیاسی در ایران دارند.
کار سیاهنمایی در این فیلمها به حدی رسیده است که حتی محمدرضا گلزار نیز چند سال قبل طی یک مصاحبه با روزنامه شرق اینطور گفت که اینهمه رخداد بد در یک فیلم باورپذیر نیست.
پروانه معصومی، دیگر بازیگری ایرانی هم به تازگی در واکنش به اظهارات لیلا حاتمی در برلین گفته است: «کسانی که حرفی می خواهند بزنند و خارج از ایران هستند، بدانند که در ایران زندگی می کنند و ایرانی هستند. کوچک کردن ایران به این شکل که این خانم گفتند باعث کوچک کردن خودشان است. اگر دوست ندارند بروند جای دیگر زندگی کنند.»
*داشتن تابعیت یک کشور به لحاظ عقلانی مستلزم رعایت برخی مقولات است که در کنار تعهد به قانون بایستی به آنها نیز ملتزم بود.
متأسفانه چند سالیست که برخی چهرههای سلبریتی در مصاحبهها، توییتها و صفحات اینستاگرام خود صحبتهای به شدت تندی را علیه نظام جمهوری اسلامی ایران، علیه اوضاع معمولی کشور و حتی علیه مردم ایران مطرح میکنند.
(مثلاً چند سال قبل بود که یکی از همین افراد شاکی شده بود که چرا مردم این اندازه به او و همسرش توجه دارند و مثلاً چرا در ایام سفر تعطیلات هم او را راحت نگذاشته و خواستار عکس و امضا بودهاند؟!)
صحبتهای آنها در اعتراض ناحق به نظام اسلامی هم تقریبا به تمام گوشها آشناست و دیگر برای مردم به یک مسئله عادی تبدیل شده است.
اما این رفتارها با آنچه که درباره لزوم رعایت برخی مقولات گفته شد در تضاد است و اساساً در هیچ حکومتی هم چنین رفتاری تحمل نمیشود.
در واقع، جدای از مسائل سیاسی و حکومتی و بر اساس قواعد عقلانی، آنچه که خانم معصومی و برخی دیگر از رسانهها درباره سلبریتیهای ضد ایران و راه رفع مشکل آنها در عنادورزی با وطن، مطرح کردهاند حرف صحیحی است.
کسی که ایران اسلامی و نظام حکومتی ایران را قبول ندارد اما در عین حال جرأت انقلاب شجاعانه علیه کشور را هم ندارد، حاضر به تحمل شرایط هم نیست و چیزی به نام «انتقاد منصفانه» را هم نمیشناسد؛ چه راهی غیر از هجرت و رفتن از ایران در مقابلش میماند؟ چه اینکه اصراری هم به ماندنش در ایران و تحمل اینهمه سختی و مشقّت نیست.
اکنون که مفهومی به نام «خارج» تا اینهمه از نظر سلبریتیهای ضد ایران خوب و مناسب است و ایران اسلامی هم در نظر آنها تا این حدّ منفور! چرا مثل «گلشیفته فراهانی» مرد و مردانه رحل اقامت در کشوری دیگر نمیگزینند؟
(اگرچه مجددا تأکید میشود هیچکس از هجرت ولو یک هموطن ایرانی به خارج از کشور خوشحال نمیشود)
صد البته مردم، هنرمندان را دوست دارند، اما شکلک درآوردن سلبریتیهای ضد ایران در مقابل ارزشهای ملی و دینی و اخلاقی و حتی در برابر شخصیت مردم ایران و پرچم کشور به هیچوجه قابل تحمل نیست و آن دوست داشتن مورد اشاره را هم ملکوک میکند.
***
اگر شورای نگهبان نباشد…
«احمد مازنی»، از نمایندگان اصلاحطلب مجلس شورای اسلامی و عضو فراکسیون امید، به تازگی طی اظهاراتی در مصاحبه با رویداد24 گفته است:
اگر بنا باشد از امروز روندی دنبال شود که عدالت بهتر از گذشته در میدان عمل اجرایی شود اول از همه باید به اصلاح نظام انتخابات روی آورد. اگر در حوزه قدرت، عدالت اجتماعی اتفاق بیافتد و افرادی که وارد مجلس، دولت و دیگر قسمتهای حاکمیت میشوند منتخب و قابل قبول مردم باشند و جز خدا و مردم از کسی ترس نداشته باشند مطمئناً میتوانند برای تحقق عدالت تلاش کنند.
او همچنین میافزاید:
«اما با نظام انتخاباتی که الان داریم بسیاری از افراد به جای ترس از خدا و مردم از شورای نگهبان، اطلاعات سپاه، وزرات اطلاعات و… میترسند و هراس این را دارند که در دوره بعد تایید صلاحیت نشوند. از این سیستم نظارتی و نظام انتخاباتی آبی گرم نمیشود و من فکر میکنم شروع عدالت از همین نقطه است.»
*متأسفانه چهرههای اصلاحطلب به لحاظ سیاسی دچار یک رفتار ژنتیکی هستند و آن اینکه با قبول شرایط رسمی و قانونی کشور وارد فرایندهای سیاسی و دموکراتیک میشوند اما در ادامه به کتمان همین شرایط و خدشه وارد کردن بر آنها روی میآورند.
یکی از جلوات این رفتار عجیب نیز حمله به «شورای نگهبان» است.
شورای نگهبان چشم است و چشم نمیتواند کار دست را بکند، شورای نگهبان نباید نقش ممیزی و انتخابگر را در انتخاباتهای مختلف ایفا کند! ردّ صلاحیت ما توهین به اسلام و یک توطئه بود، شورای نگهبان خلاف رهبری حرکت میکند و نفس کلمه صلاحیت و ردّ صلاحیت آبروی کشور و نظام ما را برده است… تنها بخشی از اظهارات اصلاحطلبان طی سالهای اخیر درباره شورای نگهبان است.
جالب آنکه غلامحسین کرباسچی، دبیر کل حزب کارگزاران نیز در مقطعی گفته بود:
«اصلاحطلبها دنبال حفظ موقعیت و جایگاه شورای نگهبان هستند. هیچ اصلاحطلبی را نمیشناسم که در جهت تخریب شورای نگهبان حرفی زده باشد.»
درباره صحبتهای مازنی ذکر این نکته هم ضروری به نظر میرسد که مگر کاندیداهای مناصب سایر کشورها خود را از نظارت دستگاههای نظارتی و امنیتی این کشورها مبرّی میدانند؟! و یا مگر در سایر نظامات دموکراتیک دنیا مصونیت دائمالعمر به یک نماینده پارلمان داده میشود؟
از باب کنایه هم لازم به اشاره است که اکنون نظارت استصوابی شورای نگهبان و دستگاههای امنیتی کشور فعال است که اصلاحطلبان به مردم میگویند لبوفروشهای قابلمه بدست، آقای مازنی ادعا میکند که از امام معصوم درس کنسرت گرفته است. نمایندگان اصلاحطلب با فدریکا موگرینی در مجلس «سلفی حقارت» میگیرند و یا تقلا میکنند تا برای منتقدان دولت قانون حبس نوشته شود.
و لذا مشخص نبود که اگر این نظارتها نبود و دغدغه مورد ادعای آقای مازنی درباره تأیید صلاحیت دوره بعد وجود نمیداشت؛ آنوقت چه اتفاقی قرار بود رخ بدهد؟