آیا غرب به دنبال ایجاد “اوکراینِ جدید” در مجاورت مرزهای ایران است؟

یکی از اهدف جهان غرب در حمایت از دولت “علی اف” و تنش زایی های آن در قفقاز جنوبی، ایحاد یک اوکراینِ دوم در جوار مرزهای ایران است. به بیان ساده تر، جهان غرب که با تحریکات خود در اوکراین و تایوان، آن ها را به مناطقی جهت رصد تحرکات و مهار قدرت های نوظهوری همچون روسیه و چین تبدیل کرده، اکنون بر آن است تا سناریوی مشابهی را در مورد جمهوری آذربایجان و در جوار مرزهای ایران عملیاتی کند.

بازتاب -در روزها و ماه های اخیر، تحلیل های مختلفی در مورد اهداف و نیات احتمالی “الهام علی اف” رئیس جمهوری آذربایحان و طیف متحدان داخلی و بین المللی او درباره تشدید تنش در منطقه قفقاز جنوبی و به طور خاص اراده آن ها جهت ایجاد “دالان تورانی” در خاک ارمنستان که ترکیه را به جمهوری آذربایجان و متعاقبا از طریق دریای خزر به آسیای میانه متصل می سازد، مطرح شده است.

در این راستا، هشدارهای جدی مقام های نظامی ایران به جمهوری آذربایجان مبنی بر اینکه تهران تغییر در مرزهای ژئوپلیتیکی منطقه را نمی پذیرد و همچنین سفرهای فراوان مقام های کشورهای غربی به ویژه انگلستان و البته رژیم صهیونیستی به باکو و در عین حال، منافعی که تشکیلات ناتو از ایجاد تنش در قفقاز جنوبی و در مجاورت مرزهای ایران، روسیه، و چین دنبال می کند هم تحلیل و تفسیرهای مختلفی را برانگیخته است.

با این همه، به تازگی برخی تحلیلگران، از زاویه ای دیگر به تنش زایی های فزاینده باکو در نزدیکی مرزهای کشورمان می نگرند. آنها به این نکته اشاره دارند که یکی از اهداف غرب در حمایت از دولت علی اف و تنش زایی های آن در قفقاز جنوبی، ایحاد یک اوکراینِ دوم در جوار مرزهای ایران است.

به بیان ساده تر، همانطور که تشکیلات ناتو و قدرت های غربی با نفوذ در اوکراین و به نوعی فتح تدریجی این کشور توانستند در نزدیکی مرزهای روسیه، جای پای مستحکمی را برای خود ایجاد کنند و به نوعی این کشور را به محلی برای رصد تحرکات و اقدامات کرملین تبدیل کرده و با استقرار سامانه های پیشرفته نظامی در محیط پیرامونی روسیه، سعی در تضعیف توان راهبردی و امنیتی آن داشته باشند، حال این سناریو به طریقی متفاوت علیه ایران دنبال می شود.

البته که اصلِ این ایده خود تحت تاثیر یک نظریه کلان تر با عنوان “نظریه انتقال قدرت” است که یک محقق شناخته شده آمریکایی با نام “جان میرشایمر” آن را مطرح کرده و براساس آن بر این نکته تاکید دارد که قدرت‌های مستقر غربی ، برای اینکه از نظام بین المللی مطلوبِ خود حراست کنند، بایستی مخالفان و چالشگران این نظم را در محیط پیرامونی خودشان مشغول سازند.

درست بر اساس همین تئوری است که شاهدیم اوکراین در جوار مرزهای روسیه، و یا تایوان در جوار مرزهای چین، به پایگاه اصلی تنش زایی های جهان غرب علیه این دو قدرت ناراضی از نظم بین المللی موجودِ جهان تبدیل شده اند. در این راستا، جمهوری آذربایجان نیز از این قابلیت برخوردار خواهد بود که به پایگاهی جهت رصد تحرکات ایران(به عنوان یک قدرت منطقه مخالف با غرب) و مهار این کشور تبدیل شود.

اهمیت این موضوع زمانی مشخص می شود که بدانیم غرب از طریق نفوذ در جمهوری آذربایجان و حمایت از جاه طلبی های آن در قفقاز جنوبی، نه فقط می تواند ایران را کنترل و تضعیف کند بلکه با نفوذ به حوزه پیرامونی چین و روسیه(چه در قفقاز و چه آسیای میانه)، می تواند تحرکات گسترده و تازه ای را علیه آن ها نیز برنامه‌ریزی کند. از این رو، اینکه گفته شود کشورهای غربی به واسطه حمایت از باکو و اقدامات تنش‌زایانه آن در جوار مرزهای ایران به دنبال ایجاد یک اوکراین دوم هستند، چندان عجیب و غلط نیست و می تواند پیام ها و تبعات ژئوپلیتیکی زیادی را با خود به به همراه داشته باشد.

با این همه، باید منتظر ماند و دید که صبر راهبردیِ به ویژه ایران تا چه زمان ادامه می یابد و آیا باکو خود می‌تواند هزینه های پیشبرد سیاست های تهاجمی اش را ولو با حمایت های خارجی متحمل شود و واکنش های طرف‌های مقابل خود به ویژه ایران را که در اشکال متفاوتی مطرح خواهد شد، تحمل کند؟ واکنش هایی که بدون تردید جمهوری آذربایجان را وادار به پرداخت هزینه می کنند و صرفِ حمایت خارجی از این کشور نیز نمی تواند تضمین‌کننده مستحکم ماندنِ موقعیت آن باشد.

1
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد
  1. هاشم اورنگ گفت:
    مخالفم ۰

    این موضوع را نتانیاهو نیز قبلا بصورت واضح گفت که مدل اکراین باید در مورد ایران اجرا شود و غرب باید به کشور مقابل ایران کمک کند. فقط اسم کشور را نگفت. با این وجود روش خنثی کردن این سیاست دوستی با آذربایجان مسلمان هست نه دشمنی با کشور مسلمان و دوستی با دشمن ارمنی آن.

دیدگاهتان را بنویسید