چین از خاورمیانه چه می خواهد؟
پایگاه خبری “مدرن دیپلماسی” در گزارشی می نویسد: «علاقه چین به توسعه روابط با کشورهای خاورمیانه ای تا حد زیادی ریشه در ابتکار مشهور دولت چین موسوم به ایجاد “جاده ابریشمِ جدید” دارد که در قالب آن کشورهای منطقه خاورمیانه به مثابه نقطه اتصال میان قاره های اروپا و آفریقا با آسیا عمل می کنند. این مناطق نیمی از نفت خام وارداتی چین را نیز تامین می کنند و این مساله عملا کشورهای عربی را به شرکا و متحدان طبیعی پکن تبدیل می کند.»
بازتاب– در 20 سال آینده، نیاز به نفت چیزی در حدود 20درصد از مصرف جهانی را شکل می دهد با این حال، تا سال 2040، این میزان تا 75 درصد افزایش پیدا می کند. بیش از نیمی از نفتی که کارکرد مطلوب و عادی صنایع و حراست از روند توسعه در جهان به آن نیاز دارد، توسط چین وارد می شود. نفت تنها یکی از مولفه های فراوانی است که وقتی صحبت از خاورمیانه می شود، چین به آن علاقه زیادی را نشان می دهد.
منافع چین در قبال منطقه خاورمیانه ورای توجه صرفِ آن به نفت قرار می گیرد. به عنوان مثال چین طرح های اقتصادی زیادی را در ایران و عربستان سعودی دنبال می کند. چینی ها طرح های فراوانی جهت توسعه نفوذ خود در منطقه خاورمیانه دارند. در واقع چینی ها سعی دارند خود را به مثابه یک ابرقدرت قابل توجه در معادلات منطقه ای نشان دهند. این یک واقعیت است که اقتصاد چین که با سرعتی قابل توجه رشد می کند، نیازهای فزاینده ای به نفت دارد.
چین همواره به دنبال تعریف منابع انرژی جایگزین برای خود بوده است. با این حال، اتکای آن به منابع نفتی خاورمیانه از 19 درصد در سال 1990 به 70 درصد در سال 2020 افزایش پیدا کرده است. تقریبا 20 درصد از نفت چین توسط عربستان سعودی تامین می شود. این در حالی است که 10 درصد نیز از مبدا ایران تامین میگردد. این واقعیت که چین قراردادهای نفتی و اقتصادی زیادی را با عربستان سعودی و کویت به امضا رسانده نشان میدهد که چینی ها علاقه زیادی به توسعه منافع اقتصادی خود با مناطقی دارند که هم ثروتمند هستند و هم در تولید نفت و یا دیگر کالاهای راهبردی، از جایگاهی ویژه برخوردار هستند.
صنعت نفت تنها یکی از مولفه های شکل دهنده به منافع چین در قبال منطقه خاورمیانه است. این حوزه، ارتباطی قابل توجه با نگاه ویژه چین به توسعه رو به رشد نفوذ آن در صحنه جهانی دارد. ارزش تجارت چین با خاورمیانه از میزان ارزش مراودات تجاری آمریکا با این منطقه پیشی گرفته و چینی ها اکنون اصلی ترین شریک تجاری کشورهای خاورمیانه هستند.
در این رابطه، ارزش مناسبات تجاری دو طرف از 100 میلیارد دلار به 222 میلیارد دلار افزایش پیدا کرده است. ملت های خاورمیانه که بعضا دستمزدها در آن ها بالا نیست می توانند تا حد زیادی روی روند صادرات کالاهای ساخت چین که بهای ارزانی دارند و قدرت خریدِ جوامع شان (کشورهای خاورمیانه) برای آن ها مناسب است، حساب کنند. اضافه بر این ها، چین سرمایه گذاری های قابل توجهی را در بخش حمل و نقل، فناوری، کشاورزی، املاک و انرژی نیز در کشورهای خاورمیانه ای انجام داده است.
چین همچنین سرمایه گذاری های زیادی را در فرآیند توسعه زیرساخت های ایران انجام داده و می دهد. اگرچه چین اصلی ترین مقصد نفت صادراتی ایران است و چیزی در حدود 50 درصد از تجارت دو طرف مربوط به این حوزه می شود، با این حال چینی ها سعی فراوان داشته اند تا وارد دیگر عرصه های همکاری اقتصادی با ایران نیز شوند. چین تلاش های زیادی را انجام می دهد تا روند دسترسی خود به منابع انرژی را تا جای ممکن تسهیل و تضمین کند. منابع انرژی که کشورهای خاورمیانه حد فراوانی از آن ها را در اختیار دارند.
چین آرام آرام در حال بالا رفتن از پله های قدرت جهانی است و نفوذ فزاینده و رو به رشدِ آن در خاورمیانه نمودی آشکار از این مساله است که این کشور در تحکیم و تقویت قدرت و نفوذ خود در خاورمیانه موفق بوده است.
ملتهای خاورمیانه به دنبال آن هستند که از هرگونه تنش و مناقشه با چین دوری کنند زیرا چین مهمترین و اصلی ترین شریک تجاری آن ها است. آن ها می خواهند مطمئن شوند که روابط تجاری آن ها با اخلال رو به رو نخواهد شد. توسعه نفوذ چین در خاورمیانه تا حد زیادی موقعیت آمریکا را در این منطقه به خطر می اندازد. به طور خاص در سال 2010، ارزش تجارت چین با خاورمیانه از حجم تجارت آمریکا با کشورهای منطقه مذکور پیشی گرفت.
علاقه چین به توسعه روابط با کشورهای این منطقه تا حد زیادی نیز ریشه در ابتکار مشهور دولت چین موسوم به جاده ابریشمِ جدید دارد که در قالب آن کشورهای خاورمیانه به مثابه نقطه اتصال میان قاره های اروپا و آفریقا با آسیا عمل می کنند. این مناطق نیمی از نفت خام وارداتی چین را تامین می کنند و این مساله عملا کشورهای عربی را به شرکا و متحدان طبیعی ابتکار یک کمربند-یک جاده پکن تبدیل می کند.
چین در قالب توسعه مناسبات و روابط تجاری با کشورهای خاورمیانه ای حضوری فعال دارد با این حال موضعی خنثی را نیز در مورد مناقشات در منطقه خاورمیانه اتخاذ می کند. چین در واقع در ارتباط با کشورهای خاورمیانه راهبردی میانه را در پیش گرفته است. در مورد توافق هسته ای ایران، بحران سوریه، و منازعه میان اسرائیل و فلسطین، چین تاکید دارد که این موضوعات باید به طرق سیاسی و دیپلماتیک حل شوند. همین موضعِ میانه چینی ها موجب شده تا آن ها بتوانند با طرف های مختلفی کار کنند و همکاری داشته باشند.
نه تنها چین از قِبل روابط با کشورهای خاورمیانه سود می برد بلکه حتی کشوری نظیر عربستان سعودی نیز از این روابط سود فراوانی را کسب می کند و راه خود در مسیر دستیابی به چشم انداز 2030 خود را تسهیل میکند. ایران نیز با استفاده از منابع مالی چینی تا حد زیادی می تواند زیرساخت های خود را گسترش بخشد. نفت از سوی کویت، عربستان سعودی و امارات در حجم بالا به چین فروخته می شود و میلیاردها دلار را نصیب آن ها می کند.
در جبهه مقابل، چینی ها نیز جدای از توسعه بخشیدن به ابتکار یک کمربند یک جاده خود، تا حد زیادی توانستهاند قدرت نرمشان را نیز در میان ملل خاورمیانه گسترش دهند. اکنون برنامه های مرتبط با چینشناسی و آشنایی با زبان چینی در برنامه های درسی کشورهای عربستان سعودی، ایران، و امارات متحده عربی گنجانده شده اند.
میلیون ها چینی به این کشورها سفر می کنند و حتی برخی از آن ها نیز تصمیم گرفته و می گیرند تا در این کشورها به صورت دائمی سکونت داشته باشند. مجموع این مسائل نشان می دهند که هدفگذاری چین از توسعه روابط با کشورهای خاورمیانه، چیزی بیش از صرفِ توجه به مسائل مرتبط با حوزه انرژی است.