چه زود داغ پلاسکو را فراموش می کنیم
از زمانی که حادثه پلاسکو روی داد و به عنوان یک فاجعه مدیریت شهری برجسته شد، سپردن عنان شهر به متخصصان شهری و مدیران شهری به بحث داغ رسانهها بدل شد. قریب به اتفاق صاحبنظران کشور آمدند و پیرو این داغ اجتماعی شعار دادند که باید مدیریت شهری را به صاحبانش واگذار کرد و به متخصصان شهری سپرد.
سیاسیبودن کرسیهای شوراهای شهر در کلانشهرها و استفاده احزاب و گروههای سیاسی برای طرح نمایندگانشان از این شوراها، مورد مشترکی بود که در همه تحلیلها و واکاویهای صورتگرفته درباره نواقص مدیریت شهری مطرح شد. حالا اما با داغشدن بحث انتخابات شوراهای شهر و روستا، انگار داغ فاجعه پلاسکو فروکش کرده است و تحلیلگران و صاحبنظران سیاسی هر چه فریاد میزنند، در بحث لیستبندیهای انتخاباتی تخصص شهری باید در نظر گرفته شود، گوش احزاب بدهکار نیست و خبرهای رسمی و غیررسمی که از سبک لیستبندی انتخاباتی احزاب به گوش میرسد، مؤید همان رسم قدیمی است؛ یعنی فرستادن صاحبنامان سیاسی یا سلبریتیهای اجتماعی – فرهنگی به کارزار رقابتها.
در کنار بیتوجهی احزاب به بحث تخصص شهری، اما نگاهی به ورودیها و خروجیهای شورای شهر تهران در چهار دوره گذشته نشان میدهد هرچند سیاسیون و فعالان سیاسی، بیشترین آمار ورودیهای شورای شهر تهران را داشتهاند، اما خروجی آنها از شورای شهر چندان خوشایند نبوده است.
فرجام نمایندگی در شورای شهر به این دلیل برای سیاستمداران خوشایند به نظر نمیرسد که آنها پس از شورای شهر نتوانستهاند به سِمت بالاتری ارتقا پیدا کنند؛ به همین دلیل یا از دامنه مدیران اجتماعی – سیاسی خارج شدهاند یا اینکه به عضویت شورای مرکزی حزبی خودساخته درآمدهاند که حداکثر کاراییشان صدور بیانیههای انتخاباتی- سیاسی است. با این اوصاف، میتوان گفت شورای شهر در کلانشهرها نمیتواند به عنوان سکوی پرشی به عالم سیاست یا دامنه مدیران ارشد اجرائی باشد و دستاورد و برچسبی که در عالم رسانه و سیاست عاید شخص نماینده میشود، تنها نماینده سابق شورای شهر تهران است. هرچند در میان قریب به ٦٢ نفری که تجربه ورود به شورای شهر را داشتهاند، جمعی ٢٦نفره توانستهاند دوران نمایندگیشان را برای دورههای متوالی حفظ کنند، اما قریب به ٤٧ نفر دیگر تنها به گروه نمایندگان سابق و فعالان حزبی پیوستهاند.