بازهم کپی کاری؛ بازهم محمد باقر قالیباف
از چهار باري كه محمدباقر قاليباف عزم رفتن به پاستور را داشت، سه بار آن را وارد انتخابات شد و یک بار آن که در سال 88 بود، با وجود عزم جدي وارد انتخابات نشد. هر سه بار نيز نشان داد كه يك سياستمدار «خلاق» و داراي «گفتمان» نيست. علت شكستهاي پي در پي او در انتخاباتها هم بايد در این ماجرا جستجو كرد، چرا كه او بیشتر تقلید کننده بوده تا مبتکر. همه چیز از از سال 84، با كپي برداری قالیباف از كمپين تونی بلر آغاز شد و اکنون نیز در همان راستا مجموعه ای از رفتارها يا تئوري هاي اشخاص را کپی می کند، از برنی سندر و جنبش وال استريت گرفته تا احمدينژاد و ميرحسين موسوي.
از سال 68 كه با تغيير قانون اساسي، رياست جمهوري در ايران مدير قوه مجريه است، هر بار تنها كساني پيروز شدند كه از قبل صاحب يك «عقيده و گفتمان» بودند. گفتمان آیت الله هاشمي رفسنجاني، سازندگي بود. خاتمی با گفتمان اصلاحات روي كار آمد. احمدينژاد گفتمانش طبقه محروم بود و روحاني با گفتمان اعتدال توانست به پاستور راه پيدا كند. اما در هيچ كدام از انتخاباتها قاليباف گفتماني نداشت. در زیر نگاه قالیباف به کمپین های کاندیداهای دیگر کشورها را بررسی می کنیم.
تقلید مو به مو از تونی بلر
به سال 84 باز گرديم. قاليباف جوان تلاش ميكرد از قامت يك فرد نظامي (با سابقه فرماندهي نيروي انتظامي) خارج شده و چهرهاي متفاوت از خود به نمايش بگذارد. براي اين كار تيم بزرگي را آماده كرده بود كه ستادش مو به مو کمپین توني بلر (نخست وزير وقت انگلستان) را برای او پیاده و اجرایی کنند.
در اين باره سید امیر حسین مکابری، مدیر دفتر نظارت و برنامه ریزی ستاد مبارزات انتخاباتی قالیباف در تهران همان زمان بدون اينكه توجه كند ممكن است بعدها اين خبر چقدر اهميت داشته باشد، گفته بود: «ما بیانیه انتخابات اخیر حزب کارگر را موبه مو مطالعه کردیم و ترکیبی از آن و بیانیه خودمان را بوجود آوردیم. ما سعی نداریم دستور کار سیاسی بلر را تقلید کنیم. کشور ما به لحاظ فرهنگی بسیار متفاوت است، اما آنچه که درخور توجه است این است که بلر طرح های خود را به شکلی آرايش داده که بتوانند پاسخگوی مردم باشند. از نقطه نظر کمی، طرح های بلر به گونه ای هستند که پس از چهار سال می توان موفقیت ایشان را ارزیابی و اندازه گیری کرد. ما سعی داریم همان ساختار و استراتژی را برای آقای قالیباف پیاده کنیم. »
كپي برداري از کاندیداهای امریکا، از چمهوریخواه گرفته تا دموکرات و مستقل
انتخابات 84 گذشت و قالیباف شکست خورد. اما تيم او همچنان فعال بود. اين بار اما توجه آنها به آمريكا معطوف شده، با درونمايه و مخلوطي از رفتارهاي برنی سندرز و تا حدي ترامپ. قاليباف اين روزها تلاش ميكند تقسيم بندي «96 درصد» و «4 درصدي» را در جامعه عنوان كند. البته او و رسانهها به خوبي ميدانند اين كار تقلیدی مشخص از كمپين سندرز و ماجرای جنبش وال استریت در آمريكاست. برای نمونه سندرز در 26 جولای 2016 گفته بود «این اخلاقی و پذیرفتنی نیست که یک دهم از آن 1 درصد افراد، تقریبا به اندازه 90 درصد مردم ثروت دارند.» وی همچنین در 19 اپریل 2015 گفته بود: «99 درصد درآمدها به جیب آن یک درصد می رود».
نیکی از بزرگترین قطه ضعف های قاليباف دقيقا همینجاست، او هيچ گفتماني از خود ندارد. شاید همین دلیل موجب شده كه همزمان سعي كند هم از كمپين سندرز كپيبرداري كند و هم مانند ترامپ وعده هایی بدهد که به قول احمد توکلی از محالات است. جنبش وال استريت كه بن مايههاي كمپين سندرز در انتخابات آمريكا بود، به جنبش 99 درصديهاي مشهور است. اما 99 درصدي كه خودشان نه سرمايهدار بودند و نه در قالب آن يك درصدي قرار ميگرفتند. اما قاليباف نميتواند اين ژست را بگيرد او سالهاست در بالاترین رده های مدیریتی در تهران حضور داشته است. بيشترين و گسترده ترین ارتباطاتش در شهرداري تهران با همان 4 درصدي سرمايه داري است كه در پايتخت مجوز ساخت و سازهاي وسيع گرفتند. ارتباط و همكاري او در پروژه صدر با بابك زنجاني همكاري نزديك دارد، لذا نميتواند ژستهاي بيرون از 4 درصدي بودن بگيرد.
چهره متناقض قاليباف
آنچه در سال 92 موجب باخت قالیباف در انتخابات شد، ترسيم چهرهاي دوگانه در دو محفل متفاوت بود. او در خفا از برخورد با دانشجويان حرف مي زد و در مقابل دانشجويان ميگفت كه به دنبال حق آزادي و تظاهرات آنها بوده. افشای این تناقض و یادآوری روحانی در مناظره 92، باعث شد مردم نگاه دقیق تری به رویکرد او داشته باشند. جدا از سندرز و ترامپ، قالیباف از چهره های داخلی هم كپيبرداريهایی کرده که در مجموع چهرهه اي متناقض از او ساخته است. او شعار «ما ميتوانيم» را از احمدينژاد به عاريت گرفته و از طرف ديگر جملات ميرحسين موسوي را در سال 88 برزبان ميآورد. عجيب تر اينكه تيم تبليغاتي كه براي او اين کپی کاری ها را سرهم ميكند، اين بار به جاي اينكه «بيانيههاي بلر را مو به مو بخوانند» به سراغ آبراهام لينكلن نیز رفته و از اين جمله « دولت مردم، توسط مردم، برای مردم» را از نطق معروف «گتیسبورگ» عاريت گرفته و مرتبا تكرار ميكند.