کارگردان زندگی زیباست: چرا ۱۵ قسمت سریال مرا بی‌اجازه دور ریختید؟

    کد خبر :836248
کارگردان زندگی زیباست: چرا ۱۵ قسمت سریال مرا بی‌اجازه دور ریختید؟

قاسم جعفری، کارگردان سریال‌های «خط قرمز» و «مسافری از هند» با نوشتن یک نامه مفصل خطاب به رئیس سازمان صدا و سیما از ظلمی که بر او در جریان تولید و نمایش مجموعه تلویزیونی «زندگی زیباست» شده به شدت گلایه کرد.

سریال «زندگی زیباست» که پخش آن در ۳۹ قسمت به تازگی از شبکه دو به پایان رسید، تازه‌ترین تجربه کارگردانی جعفری در تلویزیون پس از حدود ۱۵ سال است. این مجموعه بیش از دو سال بلاتکلیف بود و ناگهان بدون پیشزمینه روی آنتن رفت. حالا کارگردان در نامه خود به عبدالعلی علی‌عسگری مدعی است دست‌کم ۱۵ قسمت از این سریال ۵۰ قسمتی گرفتار تیغ ممیزی شده و آنچه به نمایش درآمده، سلیقه و خواست او نبوده است.

متن کامل نامه قاسم جعفری خطاب به رئیس سازمان صدا و سیما از این قرار است: «زندگی زیباست اگر به فکر هم‌میهنانی باشیم که به ماندن در وطن و زندگی در خاکشان افتخار می‌کنند و با همه بحران‌های پیش رو کنار آمده و به فرداهایی روشن می‌اندیشند. با وجود همه بی‌مهری‌هایی که از سوی شما و همفکرانتان که خود را قیم همه مردم می‌دانید بر سرشان می‌آید.

من قاسم جعفری، کارگردان سریال شرحه‌شرحه‌شده «زندگی زیباست» هستم، با یک جست‌وجوی ساده متوجه خواهید شد قاسم جعفری، سازنده پرمخاطب‌ترین سریال‌های تلویزیون از جمله «مسافری از هند» (با ۹۶ درصد بیننده) و «خط قرمز» (با ۹۰ درصد بیننده) است. سریال «کمکم کن» (با ۹۴ درصد بیننده) را به عنوان اولین سریال ماورایی تلویزیون ساخته و فقط به دلیل نپذیرفتن ساخت سریال‌های سفارشی، امنیتی و شعاری از سال ۱۳۸۵ تا امروز (یعنی ۱۵ سال) حق فعالیت در صدا و سیما نداشته‌ام و اگر این روزها تکه‌پاره‌های «زندگی زیباست» بعد از سه سال توقیف روی آنتن شبکه ۲ رفته، پذیرفتن بی‌چون و چرای سانسورهای بی‌رحمانه و بسیار کودکانه‌ای است که در تاریخ سریال‌سازی این مرز و بوم تازگی دارد.

سرنوشت سریال من مثال درختی است که از ریشه قطعش کرده و تنه درخت را در خاک خشک قرار داده و می‌خواهند بی‌آب و کود سبز باشد و بار دهد. بیش از ۶۰۰ دقیقه یا به عبارتی ۱۵ قسمت از سریالم را سانسور کرده‌اید، عنوانش را از «عشق» به «زندگی زیباست» تغییر داده و هشت قسمت ابتدایی سریال که معرف هویت قهرمان‌ها بوده بدون نمایش حتی یک سکانس حذف کرده‌اید، بدون اطلاع من به عنوان خالق اثر، سریال را تدوین و صداگذاری کرده و بر آن موسیقی گذاشته و بدون اعلام قبلی و یک‌باره روانه آنتن کرده‌اید و کارمند تهیه کننده‌تان در تمام رسانه‌ها و سایت‌ها اعلام می‌کند سریال بدون سانسور در حال پخش است و وقتی دیگر هنرمندان سریال در مورد سانسور می‌گویند، با قدرتی که در اختیار دارید قدیمی‌ترین خبرگزاری مملکت را وادار به حذف مصاحبه از روی سایت می‌کنید.

سریالی که در۵۰ قسمت تولید شده و من با اطلاع یافتن از پخش به جای زاری بر پیکر نیمه‌جانش حاضر شده و هر روز از ساعت پنج صبح دست به سلاخی و سانسور چندباره بر اساس نظرات دلواپسان ناشناس و غیرقابل گفت‌وگو می‌زنم تا حداقل مردم بتوانند در این روزگار غریب کرونایی سریالی سروشکل‌دارتر ببینند، با همه حذفیات ناجوانمردانه‌ای که به کار تحمیل شده است.

شک ندارم جوابی به این نامه نخواهید داد و من فقط برای ثبت در حافظه مردم کشورم این نامه را می‌نویسم، مردمی که دیگر چشمشان به رسانه شما نیست، چون با هر نگاه، صدا و تصویری مخالفت می‌کنید. کجا هستند کارگردانانی که با آثارشان مخاطب را پای تلویزیون می‌نشاندند؟ کجاست عادلی که یک‌تنه بار همه ورزش رسانه را با برنامه‌اش به دوش می‌کشید؟ چرا مزدک‌ها ناچار به ترک وطن می‌شوند؟ مرا متهم نکنید که معاندم و همه اینها را می‌گویم چون دنبال رفتنم، من در این خاک ریشه دارم، خون بسیاری از عزیزانم روی این خاک و برای دفاع از وطن ریخته شده، بهترین‌هایم در این سرزمین آرمیده‌اند… نه قصد مهاجرت دارم نه پناهندگی…. پس از سال‌ها ممنوع‌الفعالیت شدن در تلویزیون دیگر برایم مهم نیست فیلمنامه‌ای بنویسم یا سریالی کارگردانی کنم و دلخوشم به همان سریال‌هایی که در این زمانه اسم آوردن از آنها جرم است؛ ولی در حافظه مردم به خوبی نقش بسته و به زعم همفکران شما جریان‌ساز بوده‌اند. چه بهتر از این که نگاه‌هایی مثل من نباشند و شما همچنان ۳ و ۴ و بی‌نهایت سریال‌هایی را تولید کنید که نه حرف تازه دارند، نه دردمندی مردم سرزمینمان در آنها دیده می‌شود نه دغدغه نسل جوان است.

بد نیست بدانید از صفر تا صد تولید این سریال تحت بیشترین نظارت‌ها بوده و یک‌بار برای یک ‌ماه فیلمبرداری از سوی مدیر شبکه ۲ که در کارنامه‌اش ۴۲ سال مدیریت فرهنگی (به سن انقلاب اسلامی) دارد، تعطیل شد تا مجددا بررسی‌های کارشناسانه‌تر شود، مدیر محترمی که از سال ۱۳۵۸ تاکنون بر بسیاری از مسندهای فرهنگی کشور (شبکه‌های گوناگون سیما، رادیو، سازمان سینمایی، بنیاد فارابی و…) تکیه زده ولی سه سال تمام از پخش سریالی که به سفارش خودش ساختم جلوگیری کرد، در اولین مواجهه‌اش در زمان ساخت سریال فقط تاکید کرد سریالی بسازم که پایه‌های میزش سست نشود!

چه کسی باید جواب حیف و میل شدن بیت‌المالی را بدهد که هزینه ساخت ۱۵ قسمت به نمایش درنیامده سریال من شد؟ چرا بعد ۴۲ سال مدیریت فرهنگی در سطوح مختلف همچنان باید شرایط فرهنگی ما این باشد؟ در شبکه همین مدیر خستگی‌ناپذیر از ادامه حضور و نوشتن خانم جمیله دارالشفایی، یکی از نویسندگان سریال که بخش زیادی از متن و شخصیت‌ها را نوشته جلوگیری و حتی پس از سه سال، آوردن نامش در تیتراژ و اخبار سریال ممنوع شد. نویسنده دیگر سریال ترجیح داد با وجود نگارش کامل ۲۰ قسمت، اسمش در سریال نباشد تا بعدها حضورش در این سریال مانع ادامه فعالیت‌هایش در صدا و سیما نباشد.

از شدت سانسور قرار شد حتی من به عنوان خالق اثر اسمم در تیتراژ نیاید ولی همین مدیران شما شرط کردند در صورتی می‌توانی خودت بالای سر جنازه سریالت زاری کنی و سانسورهایش را انجام دهی که نامت در تیتراژ بماند، شاید به تصور خودشان برای لطمه به اعتبار گذشته‌ام در سریال‌سازی! ولی با عشق و به خاطر جوان‌های بی‌نام و نشان و تحصیل‌کرده‌ و تئاتری که عاشقانه در این کار با دستمزدی کمتر از حقوق ماهانه یک کارگر ساده با هنرمندی تمام بازی کردند و هنوز حق‌الزحمه‌شان را نداده‌اید، با افتخار نامم را در سریال آوردم تا بتوانم به ‌عنوان کارگردان، دسترسی به تکه‌پاره‌های سریالم داشته باشم و از حق پایمال‌شده‌ گروهم دفاع کنم.

«زندگی زیباست» که سه سال در کمدهای دربسته تلویزیون خاک خورد می‌خواهد بگوید با عشق زندگی کنید، عشقی که گویا در این زمانه عنوان مجرمانه‌ای در رسانه شما محسوب می‌شود، می‌خواهد به جوان امروزی بگوید ازدواج کن. عاشق باش. بمان و تلاش کن با همه سختی‌ها، کاشانه‌ای برای خودت بساز… از این سرزمین نرو. هویت و خاک وطن تو باارزش است و… فقط به جای پند و اندرزهای یک روحانی تکراری در همه سریال‌هایتان یک مادر، یک زن (با بازی خانم ثریا قاسمی) اینها را می‌گوید… به جای نشاندن جوانان روی سجاده و خواندن نماز و پی‌درپی رفتن به امامزاده‌ها، آنها رو به دریا با خدایشان گفت‌وگو می‌کنند. لامذهب نیستند و اتفاقا به سفر مشهد می‌روند و متوسل می‌شوند ولی نه با شعار و شیوه تکراری و نخ‌نماشده و مورد پسند شما.

آقای علی‌عسگری، من یک فیلمسازم نه برانداز، کجا کار کنم و حرفم را بزنم؟ کجا از درد و غم مردم سرزمینم، از عشق و از دغدغه‌های جوانان وطنم بگویم؟ دیگر سریال‌سازها را با همین رفتار و سانسورها به جایی رساندید که از تلویزیون فرار کنند و به شبکه خانگی پناه ببرند. حالا که صدا ‌و سیمایتان آنجا را هم دست گرفته و سانسور را حاکم کرده، تکلیف چیست؟

سال‌ها قبل با «خط قرمز» از همه موانع عبور کردم و روزی با «مسافری از هند» مسلمان بودن شناسنامه‌ای خودمان را نقدکردم و امروز با «زندگی زیباست» (با همه زخم‌هایی که بر تن دارد) می‌گویم ما هستیم ولی دلواپسان می‌آیند و زودتر از آن‌که فکرش را بکنیم، بی‌هیچ افتخار و نشانی خواهند رفت، امثال من فریاد مردمی خواهیم بود که شما صدایشان را در رسانه‌تان خفه کردید و فردایی که خیلی دور نیست، آیندگان در مورد شما که مدیر بزرگ‌ترین رسانه این مرز و بوم بودید نظر خواهند داد.

کاش قبل از رفتن کمی به خودتان بیایید و تغییری ایجاد کنید، هر چند اندک اما در فردای جامعه تاثیرش را خواهید دید. فردایی که خیلی دیر نیست، در غیر آن دیگر مردم این سرزمین، رسانه شما را نخواهند دید. شما با تفکر خودتان مظلوم ظلم خویش هستید و با این رفتار و منش به ‌زودی کرکره تلویزیون را باید پایین بکشید. چه دوست داشته باشید و بخواهید یا نخواهید و دوست نداشته باشید.»

همشهری آنلاین

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید