چندقانونی برابر است با بی قانونی
جامعه موسیقی بزرگترین دردها و رنجها را متحمل شدهاند، اما این جامعهی نجیب و شریف، هرگز جواب سرد مهریها را جز به لبخند و گذشت ندادهاند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، در پی لغو چند کنسرت در دو هفته اخیر بویژه لغو کنسرت شاهنامه خوانی خواننده پیشکسوت شهرام ناظری در قوچان به دعوت خانه موسیقی گردهمایی هنرمندان و اهالی موسیقی در اعتراض به لغو کنسرت های مجوز دار و قانونی در محل این نهاد تشکیل شد و طوماری نیز در این زمنیه به امضای حاضران رسید.متعاقب آن اتفاق سایت خانه از همه ی صاحبنظران و نویسندگان و منتقدان دعوت کرد تا در صورتی که تمایل داشته باشند یادداشت هایی در این زمینه بنویسند؛ در ادامه یادداشت حسین پرنیا آهنگساز و نوازنده سنتور که به عنوان هنرمندی فعال در حوزه مطالبات صنفی و مطالعات اجتماعی شناخته شده است میخوانیم:
بر هم زدن و لغو کنسرتها، دستاوردی برای بر هم زدنِ آرامش جامعه است. وقتی لغوکنندگان کنسرتهای موسیقی اصیل ایرانی کوچکترین اطلاعی از نقشِ هنر و تاثیر آن در زندگی مردم نداشته باشند و بخواهند تقلید گرایی و کلیشههای من درآوردی را در هنر، راهِ برون رفت از بحرانها بدانند، بی شک دستاوردش جز فرو پاشیِ اخلاقی و فسادِ فکری نخواهد بود. همچنین جامعه رفته رفته به سوی مصرف گرایی و سطحی نگری و محتاج روزمره شدن خواهد رفت.
لغو کنسرتها پایان دادن به برنامههای ارزشی هم هست، که به گمان من بیشتر تیر سوی این هدف است تا کنسرتهایی که جنبهی سرگرمی و تفریحی دارد. در همین دهههای گذشته ببینید چه بر سرِ مداحی و نوحهخوانیهای مذهبی آمده است. آنچه امروز در مداحیها میشنویم بیشتر خوانشی جهت یافته از شیوههای جُنگ وارِ مداحی ست که همواره با تقلیدهای کور کورانه از ترانه – تصنیفهای معروف، نوعی هرج و مرج را در این میان به نمایش گذاشته است.
این گونه بی قانونی برخورد کردن با موسیقی و وزارت ارشاد که تنها مکان قانونی برای ارایه برنامههای موسیقی به حساب میآید، خود نخستین چیزی است که مردم یک سرزمین را به ناکجا می برد.
چنین تصمیمهای عجولانه و براساس شاید کینههای شخصی، وجاهتِ بینالمللیِ ایران را به شدت زیر سوال میبرد. وقتی در طول سال چند صد کنسرت در تهران و شهرستانها برگزار میشود، رسانههای بینالمللی شاید هیچ خبری از این کنسرتها منتشر نکنند، اما وقتی کنسرتی در فلان شهرستان بنا به نظر تنها یک نفر، لغو میشود، همان رسانههای خارجی لنز دوربینهایشان را به سمت آن اتفاق میگیرند و آن را تا میتوانند بزرگنمایی میکنند و این کار هزینههایی گزاف برای کشور در پی دارد. هزینههایی که تنها یک نفر آن را با تصمیمی غیردلسوزانه عملی کرده است.
لغو کنسرتهای موسیقی اصیل ایرانی حرکت در مسیر پاک کردن حافظهی تاریخی یک ملت و از بین بردن نشانههای هویت ملی است. ملتی که تاریخِ بر خود رفته را نادیده یا فراموش کرده باشد، چیزی در انتظار ندارد جز خرافه پروری و اندوههای گریبان گیر، و اینگونه میشود که جامعهای تهی از باورهای خود، انگیزه و حرکت و امید و تولید را رها… و در مردابِ مرگ اندیشی و درماندگی دچارمیآید.
ازاین جهت موسیقیِ درست و علمی و فرهنگی و هنری، حفظ ارزشها و سرگذشتِ ملتی را همواره بازگویی میکند. چون موسیقی پیوندی ناگسستنی با ادبیاتِ فاخرِ پارسی دارد هم ادبیاتِ کهن و سترگ هم ادبیات معاصر و حتا ادبیات بومی؛ و این تاثیر بخشی، بهترین روشنی برای هر نسل در کشور است.
موسیقی ریشه در خلقتِ خداوندی دارد و انسان این علم اصوات و درک ریتم را کشف کرده است نه خلق و اساساً با تفکر و تعقل و بینش و حس، مامنی برای زیباتر زیستن و آرامش آدمی ست. موسیقی درست و ریشهای، اخلاق محور است قانونمند و باعث تعالی روح و سلامت روان معنوی است و مفهومِ سکوت..
لیک مشاهده میشود این نوع موسیقی که مورد نظر و اعتقاد ماست، گاهی با ممانعت و لغو شدن و بر هم زدن آن، مواجه است…
خیلی خیلی سال است به موسیقی نجیب و اخلاق محور و علمی ایران ( که آن را سنتی مینامند) توهین میشود، بی حرمتی میشود، بی انصافی میشود. خیلی خیلی سال است به هنرمندان نام آشنا و هنرمندان موسیقی جفا میشود ( از کمترین حقوق بیمه ای تا شرایط مسکن و…)
بزرگترین دردها و رنجها را متحمل شدهاند و خوب است یاد آور شوم این جامعهی نجیب و شریف، هرگز جواب سرد مهریها و… را جز به لبخند و گذشت ندادهاند و همواره در تلاش و کوشش بوده و هستند.
توهین شنیده ایم ناسزا شنیدهام، حقمان را پایمال کردهاند (از حق کپی رایت گرفته تا…) در عوض چه کردهایم؟! باز اعتماد و باز لبخند، باز زندگی آور شدیم، چه با نغمه پردازی، چه با نغمه خوانی.
چرا برای اجرای موسیقی با وجود بانوان بر روی صحنه، این همه مشکل هست و از حضور آنان در برخی استانها ممانعت به عمل میآید؟ آنهایی که با حضور زنان در کنسرت و گروههای موسیقی مخالفت میکنند فراموش کردهاند از وجود یک زن آفریده شدهاند؟ فراموش کردهاند در دامان یک زن مراحل رشد و تکامل را گذراندهاند؟ فراموش کردهاند در آغوش مادر تربیت شده اند؟ فراموش کردهاند در کنار یک زن زندگی ساخته اند؟
واقعا چه جفایی بزرگتر از این که هنر موسیقی ایران را عدهای بخواهند ممیزی کنند و چارچوب بر آن بگذارند. آیا میتوانید پاسخی برای این همه بیمهریِ روا شده به هنر موسیقی ایرانی را بدهید؟
در پایان یک بار دیگر از دولت تدبیر و امید که با همین شعار و عنوان مورد اعتماد و اطمینان و قبول اهل فضل و دانش و علم و هنر قرار گرفته است میخواهیم به این چند قانونیها در حوزهی موسیقی و اجراهای موسیقی پایان داده و امیدآور باشد «که اگر چنین نشود بی شک این چندقانونی برابر است با بی قانونی.»