طیبه سیاوشی: طبقه فرودست در حال بریدن از صداوسیماست
بر اساس آمار غیررسمی و بنا بر اعتقاد بسیاری از صاحبنظران، یک چهارم جمعیت کشور را حاشیهنشینها شکل میدهند. با این وجود رسانه ملی در بازنمایی از تصویر این طبقه تاکنون موفق عمل نکرده است. به نوعی بازنمایی مسئله فقر در صداوسیما گهگاه فقط در سریالهای مناسبتی مانند ماه رمضان در دستور کار بوده و در این سریالها نیز روی خوشبخت بودن طبقه فرودست و سیاهبختی ثروتمندان تاکید میشود. اما با نگاهی گذرا به وضعیت کنونی به سادگی میتوان دریافت که ارائه این تصویر با واقعیتی که در جامعه وجود دارد، چه اندازه در تضاد است. گفتگو با طیبه سیاوشی (نماینده مردم تهران در مجلس) پیرامون این موضوع و مصائبی که ممکن است عدم بازنمایی درست از طبقات مختلف جامعه در تلویزیون به همراه داشته باشد، انجام شد.
برخی افراد دستور میدهند که برنامههای صداوسیما به چه صورت باشد
در سالهای اخیر بخش زیادی از جمعیت کشور را حاشیهنشینهایی از طبقات فرودست به خود اختصاص دادهاند که در اطراف شهرهای بزرگ روزگار میگذرانند و اتفاقا باوجود جمعیت آنها اصلا کم نیست اما از بازنمایی رسانهای تنگناهایشان در رسانههای ملی کشور بیبهرهاند. آیا صداوسیما در رساندن صدای این افراد نباید اقدام عملی را در دستور کار خود قرار دهد؟
در هرحال یکسری سیاستگذار و تصمیمگیرنده در سازمان صداوسیما و حتی خارج از آن هستند که دستور میدهند، برنامهها در چه راستایی باشند. قاعدتاً رئیس صداوسیما در بحث پخش برنامهها و مواردی از این دست، به تنهایی تمامی نقش را برعهده ندارد. اگر رئیس صداوسیما، تنها شخص تصمیمگیر در این مورد بود، با تغییر رئیس این سازمان بایستی شاهد تغییر رویهها میبودیم که این اتفاق تاکنون بهوضوح رخ نداده است لذا دستورالعملهای بعضاً نانوشته و فراقانونی و توصیههایی وجود دارد که برخی مجموعهها از دستگاههای مختلف آن را پیش میبرند و با ارتباط با بخشهای کلیدی سازمان صداوسیما، چنین دستوراتی را پیاده میکنند.
اتاق فرمان صداوسیما در یک مرکز مشخص مستقر نیست
بااینحال، اخیراً برنامهی بیستوسی، گزارشی را با این موضوع کار کرد که چرا اجازه نمیدهند اعتراضات و صحبتهای انتقادی مردم از این رسانه پخش شود. گویی تنها زمانی که به مردم نیاز دارند، صدای آنها را از این رسانه میشنویم، فقط در همین باب گرانی بنزین است که البته آنهم با قصد بهرهبرداری از آن اتفاق میافتد. موضوعی که مورد نقد برخی از برنامههای خود این سازمان هم قرار گرفته و این مسئله نشان میدهد اتاق فرمان صداوسیما، در یک مرکز مشخص مستقر نیست.
حاشیهنشینی، اعتیاد، ایدز، طلاق هرگز الویت رسانه ملی نبوده است
چرا صداوسیما جز در ایام انتخابات که بهنوعی میخواهد موضوع همبستگی را تقویت کند؛ تصویری از حاشیهنشینان و طبقه فقیر جامعه به صورت جدی و بحثبرانگیز نشان نمیدهد؟
صداوسیما ضمن اینکه باید برنامههای مفرح و سرگرمکنندهای به دلیل عمومیت این رسانه داشته باشد، باید به بحث آسیبهای اجتماعی نیز بپردازد و ضمن آن بتواند مسائل فرهنگی و آموزشی و اطلاعرسانی را در اولویتهای خود قرار دهد. مباحث اجتماعی مانند حاشیهنشینی، اعتیاد، ایدز، طلاق و… مسائلی است که هرگز اولویت اول برای رسانهی ملی نبوده و بیشتر از آن، برای پیشبرد مقاصد سیاسی استفاده شده است. گاهی که احساس نیاز میکنند شهرداری، دولت، مجلس و… باید مورد نقد قرار گیرند، با پررنگ کردن بحث آسیبهای اجتماعی این کار را پیش میبرند و گاهی در هنگام انتخابات این موضوعات اولویت این سازمان میشود.
در اینجا مایلم به دو لایحهی بسیار مهم مجلس دهم اشاره کنم که مورد توجه رسانهی ملی قرار نگرفت: یکی بحث اعطای تابعیت به فرزندانِ مادران ایرانی و دیگری لایحهی حمایت از کودکان و نوجوانان. تصویب این دو لایحهی بسیار مهم در بحث کودکان و کاهش آسیبهای اجتماعی بسیار راهگشا و شایان دقت است اما هرگز ندیدیم که این رسانه در خصوص این دو لایحهی مصوب مجلس دهم، مانور دهد و آن را جزء دستاوردها به شمار آورد یا حتی میزگردهایی برای نقد این لوایح برگزار کند. بهندرت میبینم که از تمامیِ نقطهنظرات نخبگانِ فرهنگی و اجتماعی و افراد آکادمیک و صاحبنظرِ جامعه در این رسانه استفاده شود.
هنوز مسئولانی داریم که واقعیتهای زندگی حاشیهنشینان را باور نمیکنند
یک مثال عینی، بحث پیشگیری از ابتلا به ایدز است که اکنون متأسفانه تبدیل به یک راز مگو شده است! همین تابو و نگفتنها باعث شده طی یک دهه اخیر ایدز رشد قابل توجهی در کشور داشته باشد. این مسئله بهوضوح نشاندهندهی فقدان آموزش در خصوص روابط پرخطر در صداوسیماست، درحالیکه باید دربارهی آن صحبت کرد و آموزش داد. میگویند این آموزشها به نهاد خانواده و نهاد فرهنگی جامعه آسیب میزند! درحالیکه این موضوع، صرفاً یک بحث آموزشی و پیشگیری علمی است که اگر بخواهیم در این جهت قدمی برداریم، جایی بهتر از صداوسیما یافت نمیشود.
در موضوع اعتیاد، کارتنخوابی و مسائلی از این دست که جامعه را متأثر میکند نیز چندان صحبت نمیشود. درصورتیکه اگر در همین صداوسیما آموزشهای لازم داده نشود، در آینده با مشکلات جدیتری مواجه میشویم. میتوان بین همین سریالهایی که به هر حال بخشی از جامعه آنها را نگاه میکنند، دربارهی این موضوعات چند ثانیه تیزر پخش کرد و آموزشهای لازم به مردم را داد. سریالهای ما میتوانند نیاز به یادگیری و آگاهیدهی در جامعه را پوشش دهند.
این آگاهی و آموزش را میتوان به شکل غیرمستقیم انجام داد ولی در کشور ما، یک عده برای همه مردم سخنرانی میکنند و هیچکس هم حرفهای آنها را نمیشنود. حال آنکه در سریال و فیلم به صورت بهتری میتوان این موضوعات را بیان کرد. با تولید سریال دربارهی موضوعاتی در این رابطه میتوان دیگران را با سبک زندگی مردم دیگر آشنا کرد. همین الان هم هستند مسئولان و افرادی که وقتی با آنها دربارهی حاشیهنشینان شهر تهران صحبت میکنیم، عمق فاجعه را باور نمیکنند؛ درحالیکه تازه اینها در حاشیهی پایتخت هستند و اوضاع در شهرستانها وخیمتر است.
میتوان صدای اعتراض مردم را در تلویزیون پوشش داد
طبقه فرودست در حال بریدن از رسانه ملی هستند
یک نکتهی مهم دیگر، عدم استفاده از آرشیوهای بسیار غنیِ صداوسیما در قبل و بعد از انقلاب است. متأسفانه حتی گاهی اوقات به جای اینکه شاهد استفاده از این آرشیو در رسانهی ملی و در برنامههای متعدد باشیم، همین آرشیو سر از رسانههای خارجی درمیآورد! بهعنوان مثال یک شبکه در آن طرف آبها هدفگذاری میکند که با ابزار سرگرمی و با استفاده از آرشیوی که از هر راهی به دست آورده، افکار مردم را به سمت یک نظام دیگر برگرداند که بهنوعی ما علیه آن انقلاب کردیم. این در حالی است که متأسفانه در داخل کشور، اصلاً به این صورت به موضوعات پرداخته نمیشود.
در نهایت میتوان گفت رسانهی ملی، هیچکدام از طبقات حاشیهنشین، متوسط و حتی مرفه را راضی نمیکند. به عنوان مثال شخصاً به حوزهی مستند علاقهمندم و شبکهی مستند را دنبال میکنم، ولی برنامههای این شبکه هم، الزاماً بهگونهای نیستند که توجهات لازم را جلب کنند و مورد توجه من باشند. به همین دلیل فکر میکنم، بایدها و نبایدها و دستوراتی هستند که دست و پای افراد را برای تولید برنامه میبندد چراکه اتفاقا در رسانههای کممخاطبتر به مراتب شاهد ساخت و تولید کیفیتر مستندها هستیم.
به هر حال، صداوسیما نتوانسته صدای حاشیهنشینها باشد و حتی نتوانسته در راستای اهدافی که نظام دنبال میکند، حرکت کند و به آنها جامهی عمل بپوشاند. هماکنون، دائم در حال شنیدن اعتراض مردم هستیم. میتوان این اعتراضات را در تلویزیون پوشش داد ولی متأسفانه این کار را نمیکنند. شاید تا چند سال پیش، صداوسیما همچنان بر طبقهی فرودست جامعه میتوانست اثرگذار باشد اما وقتی مردم دیدند که از آنها استفادهی ابزاری میشود و در مواقع لازم صدای اعتراض آنها را کسی نمیشوند، آنان هم بهتدریج در حال بریدن از این رسانه هستند.
افراطگری در بازتولید چهرهی فقر به نیتِ پوشاندن چهره افرادی است که در این کشور متمول شدند
در این سالها شاهد نوعی بازنمایی مسئله فقر با تکیه بر رویکرد “الفقر فخری”و شاد نشان دادن فقرا بودهایم. علت تمایل صداوسیما به تصویرسازی شادمانه از فقر چیست؟
متأسفانه سالهاست که مشکلات اقتصادی در جامعه وجود دارد و هر بار با مسائل مختلفی همچون تحریم و افزایش قیمت بنزین تشدید شده و مصائب طبقات پایینتر را بیشتر کرده است. لذا این بحث که در فقر هنوز میتوان شاد زیست، بههیچوجه نمیتواند اخلاقی و برای جامعه باورپذیر باشد. مردم فقیر و فرودست، دیگر این نمایشها را باور نمیکنند چون چیزی که در صحنهی جامعه میبینند، با آن چیزی که صداوسیما در این خصوص نشان میدهد، متفاوت و متضاد است. امام علی(ع) میفرماید آمدن فقر، باعث رفتن ایمان میشود. بنا به قول امام صادق (ع)، حرفهایی که از زبان بزرگان نقل میشود، اگر با عقل سازگار است، قابل پذیرش است. این حدیث امام علی(ع) نیز حرفی عقلانی است چون میگوید کسی که معیشت ندارد، چطور میتواند به معادش فکر کند؟ بنابراین فکر میکنم این افراطگری در بازتولید چهرهی زیبا از فقر در صداوسیما، به نیتِ پوشاندن چهرهی تعدادی از افرادی است که بهشدت در این کشور متمول شدند و هستند.
بعضاً در سریالها میبینیم، طبقهای که فقیرتر بوده را طوری نشان میدهند که مشکلی نداشته و خوشبخت است. ولی طبقهای که ثروتمند بوده با هزار مشکل و بدبختی دست و پنجه نرم میکند و در عین حال آدمهای زالوصفتی هستند. این دوگانگی که در مباحث صداوسیما مطرح میشود، بهنوعی به فرهنگ جامعه آسیب وارد میکند.
اینکه نشان دهیم طبقهی ثروتمند هزار و یک مشکل دارد ولی طبقهی فقیر مشکلی ندارد، در تعارض با سخن امام علی(ع) است. متأسفانه سریالهای ما پشتوانهی تحقیقات علمی، میدانی و فکری پشتشان نیست که بخواهند آموزش و آگاهیِ درستی را القا کنند. بنابراین قاعدتاً با گفتن اینکه فقر چیز خوبی است، شما نمیتوانید برندهی میدان باشید. اگر خود صداوسیما، به صورت میدانی و غیرگزینشی بین مردم برود و با آنها مصاحبه کند، این بازخوردهای منفی علیهاش به وجود نمیآمد.
بیشتر افرادی که در اتفاقات اخیر درگیر شدند، حاشیهنشین و از طبقات فرودست بودند
آیا نبود تصویر واقعی از حاشیهنشینان در رسانه ملی، حس دیده نشدن در این طبقه را تشدید نمیکند؟ و آیا این اتفاق در طولانی مدت موجب بروز نارضایتی و اعتراضاتی در جامعه نمیشود؟
به زعم برخی از کسانی که آمار و ارقام میدهند، یک چهارم جمعیت ما حاشیهنشین هستند. البته یکی از مقامهای عالیرتبهی نظام در جلسهای گفتند که ما در کشورمان ۱۴ میلیون حاشیهنشین داریم.
اکنون نیز ۳۲ دستگاه هستند که بودجهی به آنها اختصاص پیدا میکند که بیایند و در بحثهایی از حاشیهنشینی گرفته تا بحث کودکان کار، اعتیاد و طلاق و حوزه آسیبهای اجتماعی کار کنند. طرح مهاجرت معکوس نیز ازجملهی این موارد به شمار میآید که البته هیچگاه موفقیت پیدا نکرد. در واقع این ۱۴ میلیون یا به زعم برخی، یک چهارم جمعیت یا هر جمعیتی که هستند، علیرغم اینکه بودجهای به آنها اختصاص پیدا میکند، ولی ما در آنها شاهد تغییرات مثبت نیستیم.
یکی از مسائل و مشکلاتی که در واقع در تهران شاهد هستیم، این بوده که متأسفانه این حاشیهنشینها به شدت نسبت به یکسری مسائل ابراز نارضایتی میکنند و فکر میکنند که نادیده گرفته شدند و هر بار که هر نمایندهای به آنها سر میزند، با تعجب میگویند که چه عجب شما به یاد ما بودید. آنها در واقع بهنوعی با دیدن وضعیت موجود میپرسند آیا دیده میشوند؟ زندگیشان ارزش دارد؟ جایی هست که به آنها توجه کند؟ متأسفانه این موضوعات کمتر در جامعه ما دیده میشود.
من فکر میکنم، دوربین صداوسیما نهفقط در ۲۲ بهمن بلکه در زمانهای دیگر باید به این مناطق و به دور از اغراض سیاسی ورود پیدا کند و از اینها در مورد زندگیشان سؤال بپرسد و مستند تهیه کند. گاهی اوقات دیده شده این افراد با رسانهای شدن، مورد توجه قرار گرفته و تغییری در وضعیتشان صورت میگیرد ولی متأسفانه به خصوص در این شرایطی که اکنون در آن قرار گرفتیم، کاری برای این افراد انجام نمیشود.
بیشتر افرادی که در اتفاقات اخیر درگیر شدند، حاشیهنشین و از طبقات فرودست بودند. آنها واقعاً حس میکنند که نادیده گرفته شدهاند و متأسفانه حسشان درست هم هست. هرچند عدهای از این وضعیت سوءاستفاده کردند و چهرهی خیلی خشنی به این اعتراضات دادند. من وقتی به یک شهرستان حوزه انتخابیهام میروم، تبدیل شدنِ ظاهریِ یک روستا به یک شهر را میبینم که خودش هم، در اطرافش حاشیهنشین فراوان دارد. بعد دائم امکانات و خدمات میخواهند که واقعاً بهسختی انجام میشود. لذا این افراد باید در سیاستگذاریها خیلی بیشتر مورد توجه قرار گیرند. اگر ما بیشتر از این به این افراد توجه نکنیم و رویکرد اجتماعی و اقتصادی کشور را تغییر ندهیم، به هر حال متأسفانه ممکن است این حاشیهنشینها تأثیرات عجیب و غریبی را در در جامعهی ما بگذارند چراکه انکار آنان، خصوصاً با برنامههای اخیر در صداوسیما، در حال تشدید است.
ثروتهای ناشی از رانت عدهای را به نان و نوایی رسانده اما نمیتوان تمام ثروتمندان را نامولد خواند
سبک زندگی لاکچری توأم با اندوه نیز به شدت در تضاد با لزوم حمایت از کار و سرمایه ایرانی است. علت این سرمایه ستیزی غلیظ چیست؟
در روزهای گذشته، از یک تولیدی بازدید کردم که ۳ هزار کارگر داشت. کار ارزشمند مدیر آن کارخانه، که ۳ هزار نیرو را با نوآوری و کارآفرینی به کار گرفته و برای بهبود وضعیت اشتغال تلاش میکند، وصفناپذیر است. بنابراین نمیتوان تمامی ثروتمندان را نامولد خواند. درست است که ثروتهای بادآورده و ناشی از رانتجویی و دلالی عدهای را به نان و نوایی رسانده و تعدادشان هم کم نیست، اما ارزش یک ثروتمند مولد که در این شرایط سرمایهی خود را صرف تولید خدمات و کالا میکند، قابل محاسبه نیست. اقتصاد خصوصیِ یک کشور را سرمایهداران مولد آن کشور میتوانند تحرک ببخشند. بدون وجود سرمایهگذاری بخش عمومی، اقتصاد یک کشور نمیتواند رشد داشته باشد. در همین مورد، کارفرمای یک تولیدی، گلایه داشت که در این شرایط اقتصادی، ناچار است ۲۰۰ نفر کارگر را تعدیل کند و از تبعات وحشتناک اجتماعی آن در خانوادههایشان میگفت. آیا میتوان گفت این مدیر فاسد و ظالم است به این دلیل که کارخانهدار و ثروتمند است؟
این آموزشها باید چطور به مردم ارایه شود توسط رسانه ملی؟
به گزارش ایلنا،کار تولیدی و فردی که تعدادی نیرو را به کار میگیرد و حقوق مادی و معنوی کارگران خود را رعایت میکند، نمیتواند ضدارزش باشد. متأسفانه هنوز علیرغم شعارهایی که مطرح میشود، نه کار و نه تولید، ارزش محسوب نمیشوند. تعمیم سرمایهداران نامولد به تمام ثروتمندان جامعه، امری نکوهیده است و حتی باعث میشود که سایر ثروتمندان نیز انگیزهای برای ورود به عرصهی تولید نداشته باشند و سرمایهی خود را در راههای غیرتولیدی صرف کنند یا سرمایهی خود را در خارج از کشور هزینه کنند که در نهایت این امر میتواند ضرر بیشتری برای کشور در پی داشته باشد. به هر حال، امیدوارم که سیاستگذاریها در رسانهی ملی به سمتی برود که موجبِ سلبِ انگیزه از سرمایهداران برای حضور در عرصههای تولیدی نشود.