وقتی جای شکاروشکارچی عوض میشود
رمان پلیسی «بلوز ساحل غربی» نوشته ژان پاتریک مانشت، شصتمین عنوان پلیسی مجموعه نقاب است که یکی از کتابهای سبک نو سیاه ادبیات پلیسی محسوب میشود.
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ: ژان پاتریک مانشت را بهعنوان خالق و نماینده اصلی سبک نو سیاه میدانند. او به فعالیت سیاسی، رمان نویسی، نواختن موسیقی، ترجمه و نوشتن فیلمنامه برای سینما و تلویزیون اشتغال داشته و همین رمان «بلوز ساحل غربی»اش را هم میتوان به عنوان اثری بررسی کرد که قابلیت اقتباس و تبدیل شدن به یک فیلم سینمایی تریلر و یا سریال پلیسی را داراست.
از آثار مانشت اقتباسهای سینمایی مختلفی شده و نوشتههایش این قابلیت را به طور مشخص دارا هستند. منتقدان درباره شخصیتهای داستانی مانشت نوشتهاند که اغلب در آشفتگی خشونتآمیز بیامان و پوچی درگیر میشوند و او با سبکی نفسگیر و طعنهآمیز اتفاقات را روایت میکند. در «بلوز ساحل غربی» هم وضع به همین منوال است. خود مانشت در یادداشت هایش درباره این کتاب مینویسد «روی داستان مدیر دیوانه خوب کار کردم.» و از تعبیر مدیر دیوانه برای شخصیت اصلی این رمانش بهره میبرد. این مرد با نام ژرژ ژرفو ناخواسته درگیر یک ماجرای جنایی و گنگستری میشود.
نکتهای که درباره ساختار این رمان وجود دارد این است که فصلهای ابتداییاش چون قطعات به هم ریخته پازلی هستند که باید در کنار هم قرار بگیرند تا ارتباط شخصیتها مشخص شود. فصلهای میانی تا پایانی هم با سرعت و شتاب زیادی به پایان کار ختم میشوند. به عبارتی، فصول ابتدایی کتاب، برای مخاطب گنگ و مبهم هستند ولی به محض مشخص شدن ارتباط شخصیتها، کار خوانش داستان راحت میشود. البته نویسنده در همان صفحات و فصول ابتدایی اشارات بسیار صریح و مستقیمی دارد اما ارتباط مشخص و معینشان دراین قصه از فصلهای بعدتر تبیین می شود.
مانشت در یکی از یادداشتهایش که ۱۱ آوریل ۱۹۷۶ نوشته، درباره این کتاب آورده است: دیروز شنبه دوباره روی داستان کارمندی که همه چیز را رها کرده کار کردم. تا حالا عنوانش «آواز کوتاه خونین» است اما دارم به عنوان دیگری فکر میکنم: «بلوز در ساحل غربی»؛ هم اشاره به مبتدی بودن شخصیت اصلی دارد و هم البته به خاطر موسیقی بلوز ساحل غربی آمریکا. دقیقا از روی پیش نویس پاک نویس نمینویسم؛ ولی پاک نویس است. خیلی چیزها را دوباره مینویسم، ساختار و سبک را عوض میکنم. آغازش با سرعت خوبی پیش میرود.
همان طور که از یادداشتهای مانشت بر میآید، ابتدای رمان مهندسی منظم و مشخصی دارد و آشکار است که نویسنده طرح مورد نظرش را با وسواس جلو برده است. اما از فصولی که ارتباط شخصیت ها مشخص میشود، داستان به صورت خطی و طبق روال یک تریلر معمولی پیش میرود. طرح داستان هم، به احتمال زیاد برای مخاطبان فیلمها یا رمان های پلیسی آشناست؛ شکار و شکارچی و تعویض موقعیتهایشان.
یک نکته درباره این رمان فرانسوی این است که وجه تمایز آن از رمانهای نویسندگانی چون «فردریک دار» یا «بوالو – نارسژاک» کاملا مشخص است و شیوه روایی و نوع توصیفات مانشت، منحصر به خود اوست؛ همان طور که خودش در یادداشتی از یادداشت هایش درباره این کتاب مینویسد؛ «لغزش هایی از نظر سبک در ریزهکاریها وجود دارد ولی کتاب خوبی است. روی فشردگی کتاب خیلی کار کردم. تا آن جا که ممکن بود شروع پاراگراف جدید و ویرگولها را حذف کردم…»
رمان ۱۱۷ صفحه ای «بلوز ساحل غربی» رمانی جمع و جور برای مخاطبان ادبیات پلیسی و ادبیات سیاه است که می توان آن را در چند ساعت به پایان رساند.