روحانی ، منتقدان ، دوران پسا تحریم
مهدی محمدی در یادداشتی که هفته نامه مثلث آن را منتشر کرده است واکنش قابل تاملی به سخنرانی اخیر حسن روحانی نشان داده است .
این واکنش البته در ادامه مواضع غیر منتظره اصولگرایان در قبال حسن روحانی تعریف می شود . مهدی محمدی که از اعضای مهم جمنا می باشد و البته از منتقدان همیشگی دولت روحانی هم به شمار می رفته نکات قابل توجهی را در مورد دولت دوازدهم و شخص حسن روحانی بیان کرده که می تواند نشان دهنده نسبت جدید جناح اصولگرا با دولت باشد .
متن این یادداشت به این شرح است :
یکم- «روحانی پسا تحریم» می تواند یک روحانی واقع گرا باشد و اگر سخنرانی چهارشنبه شب او گامی در این جهت باشد باید از آن استقبال کرد. بازی های گوناگون سیاست به ما آموخته که محتاط باشیم ولی ظاهرا همه راه ها به یک راه فروکاسته شده و آن واقع گرایی در سیاستگزاری امنیت ملی است. واقع گرایی در اینجا دست برداشتن از جزم های لیبرالی بویژه در سیاست خارجی و روی آوردن به رویکردی مقاومتی است که در آن بازگشت به خویشتن مهم تر از تکیه به جامعه جهانی است که نمی تواند سر حرف های خود بایستد. روحانی در یک نقطه عطف قرار دارد و اگر ترامپ او را واقع گرا کرده باشد، خدمت بزرگی به ایران کرده است.
دوم- برنامه امریکا علیه ایران در ماه های آینده پیچیده و چند لایه است اما یک نقطه ضعف بزرگ دارد و آن هم این است که به شدت به «سیاست داخلی» در ایران وابسته است. در اصل، آن چیزی که راهبرد «جنگ بزرگ یا معامله بزرگ» خوانده شده مبتنی بر این پیش فرض است که در صورت عبور فشارها از مرحله ای معین، معادلات سیاست داخلی در ایران یک سازش جدید را به نظام تحمیل خواهد کرد. تجزیه کشور به دو دسته هواداران سازش و هواداران مقاومت جزء ضروری این راهبرد است و بدون راه انداختن این منازعه در داخل ایران، هیچ رژیمی از تحریم، هر چه هم سف و سخت باشد، درواقع کار نخواهد کرد. روحانی –برخلاف ظریف در سخنان ابتدای هفته اش- سعی کرد نشان بدهد علاقه ای به ورود به این منازعه ندارد. اگر این موضع واقعا پایدار باشد، می توان گفت زیرپای راهبرد امریکا خالی شده است. وقتی منازعه سازش-مقاومت آغاز نشود و فشار خارجی به انباشت تقاضا برای مقاومت در داخل بینجامد، مکانیسم تحریم از خاصیت خواهد افتاد. در این صورت تحریم ممکن است اثر اقتصادی داشته باشد ولی اثر راهبردی نخواهد داشت و نمی تواند مدت زیادی دوام بیاورد. من البته ترجیح می دهم جانب احتیاط را نگه دارم. سخنان روحانی می تواند یک شروع خوب باشد، اما این سخنان تنها زمانی واقعا ارزشمند خواهد بود که واقعا تبدیل به سیاست دولت شود و در روزهای سخت به آن پای بند بمانند. تجربه های گذشته ما با حسن روحانی در این زمینه، چندان خوشایند نیست.
سوم- تعهد به چند شرط می تواند تضمین کند که مسیر درست پیش برود. 1- این سخنان نباید مقدمه یک چرخش یا ترفندی برای بستن دهان منتقدان در مقابل یک توافق بد با اروپا باشد. اگر روحانی از یک طرف حرف از مقاومت و وحدت بزند و از سوی دیگر یک بسته توخالی از سوی اروپایی ها را در آغوش بگیرد، غربی ها او را جدی نخواهند گرفت. آنچه در عمل انجام می دهیم بسیار مهم تر از حرفی است که می زنیم. 2- به رسمیت شناختن اعتراضات مشروع اقتصادی و اجتماعی و برداشتن گام های عملی برای کاهش این اعتراض ها جزء ضروری این مسیر است. یک رویکرد امنیت هوشمند در این وضعیت باید بتواند به دقت میان اعتراض و آشوب تفکیک کرده و به همان میزان که بر آشوبگران سخت می گیرد با معترضان اقتصادی و اجتماعی مهربان باشد. 3- موضع جدید روحانی تنها زمانی به یک موضع راهبرد تبدیل شده و روی محاسبات امریکا اثر خواهد گذاشت که با حمایت صریح و عملی از برنامه موشکی و منطقه ای ایران همراه باشد. دعوت به وحدت در داخل برای یک مواجهه موثر با امریکا کافی نیست، مهم این است که روی چه چیزی وحدت می کنیم. 4- روحانی همچنین باید بتواند متحدان اصلاح طلب خود را کنترل یا به نحو معناداری با آنها مرز بندی کند. واقعیت این است که بخش هایی از جریان اصلاحات در ایران اکنون سخنگویان ترامپ هستند و درباره برنامه موشکی و منطقه ای ایران جز آنچه ترامپ و نتانیاهو می گویند حرفی نمی زنند. بدتر اینکه بخش های مهمی از این ادبیات درون مراکر پژوهشی و مشورتی وابسته به دولت تولید و توزیع می شود. منتقدان حسن روحانی کافیست مطمئن شوند او در حال بازی دادن آنها نیست، از هیچ کمکی به دولت دریغ نخواهند کرد ولی متحدان اصلاح طلب او، معلوم نیست که در مقابل یک «روحانی جدید» که در حال فاصله گرفتن از جزم های لیبرالی در ایران است چه موضعی خواهند داشت.
چهارم- ماه های دشوار آینده می تواند به یکباره آسان شود اگر به امریکا نشان بدهیم که فشار بیرونی به افزایش پافشاری بر تصمیمات مقاومتی، انزوای غربگرایان در داخل، مصمم تر شدن ایران در سیاست های منطقه ای و موشکی و وحدت ملی حول رهبری انجامیده است. این راه بدون شک جواب می دهد همچنانکه در گذشته چندین بار جواب داده است. این اما مستلزم یک تغییر راهبرد جدی از سوی دولت است. دولت روحانی برای این کار مناسب سازی نشده و برخی همکاران او در حال و هوایی کاملا متفاوت به سر می برند. دوران جدید بازیگرانی جدید می خواهد. سیاست های گذشته هم باید به یکباره بازنگری شود. هم زمانی سخنان روحانی با آغاز به کار کارخانه تبدیل اورانیوم در اصفهان علامت بسیار خوبی باز به شرط اینکه با یک صحنه سازی جدید مواجه نباشیم. کمترین چیزی که روحانی باید نگران آن باشد همراهی منتقدان است. نگرانی اصلی این است که قطار دولت روی همین ریل که آقای روحانی می گوید باقی بماند.