قاسمخانی: مدیری دخالتی در کارمان نداشت
این شبها اگر سری به شبکه آیفیلم بزنید، بازپخش سریال طنز «پاورچین» را خواهید دید. با وجود اینکه در این سالها بارها این مجموعه تکرار شدهاست، اما هنوز هم شوخیهایش میتواند از بیننده خنده بگیرد. پاورچین محصول دورانی است که سرگرمی بیننده برای مدیران تلویزیون رسالت مهمی بود. برای خاطره بازی با این سریال و شنیدن حرفهای ناگفته، سراغ مهراب قاسمخانی یکی از نویسندگان این مجموعه رفتیم. قاسمخانی سالهاست فعالیتش با تلویزیون قطع شده است. او «پاورچین» را یکی از مهمترین و موفقترین سریالهای طنز 90 شبی تلویزیون میداند و راز ماندگاری آن را در انگیزه بزرگ گروه برای ساخت یک مجموعه پرمخاطب میداند.
به نظر شما بهعنوان شخصی که خالق ایدهها و قسمتهای زیادی از سریال پاورچین بودید، راز ماندگاری این مجموعه پس از گذشت سالها را در چه میدانید؟
آسمان آبی:شاید مهمترین و نخستین فاکتور این بود که تیم هماهنگ و با انگیزهای بودیم. این انگیزه هم دلایلی داشت از جمله اینکه پیش از «پاورچین»، مهران مدیری در یک دوره افت قرارگرفته و حتی پیمان نیز مدتها سریال کار نکرده بود. بنابراین برایشان مهم بود که این کار را بهطور موفقیتآمیزی انجام دهند. همچنین با گروهی وارد کار شدیم که پیش از این در این ژانر کار نمیکردند مثلا سیامک انصاری با پاورچین وارد این ژانر از کمدی شد و همینطور شقایق دهقان و سحرولدبیگی قبل از این مجموعه، بیشتر کار کودک انجام میدادند. حتی یکی از انگیزههایی که در ما ایجاد شده بود همزمانی ساخت این مجموعه با شروع سریال «زیرآسمان شهر 3» بود که دوسری قبلی آن بسیار مورد استقبال گرفته بود و اکثرا معتقد بودند سری سوم نیز به دلیل حضور آقای اکبر عبدی موفق خواهد بود. طبیعتا این احساس باخت در ما باعث ایجاد انگیزه بیشتر شد. به همین دلایل گروه بسیار باانگیزه و بسیار برایمان مهم بود شکل نویی از کمدی با فرمتهای جدید داستانی را به تلویزیون بیاوریم که تا آن روز وجود نداشت و خدا را شکر همه در کنار هم خیلی خوب قرار گرفتیم و این اتفاق افتاد.
در آن زمان خیلی اینترنت به زندگی مردم وارد نشده بود، اما نوع سلیقهها با زمان «ببخشید شما» و «جنگ 77» دچار تغییر شده بود. در آن زمان چطور به این سوژهها میرسیدید؟ چون در «پاورچین» خلاف «شبهای برره» فقط دو نویسنده بود و تعدد ایده وجود نداشت. مهران مدیری تا چه مقدار در سوژهها دخالت داشت؟
من شخصا «پاورچین» را از «شبهای برره» بیشتر دوست دارم و یکی از دلایلش همین تعداد کمتر گروه نویسندگان بود. با اینکه بسیار اذیت شدیم و فشار بیشتری روی ما بود اما کنترل بهتری بر اوضاع داشتیم. در برره به علت تعداد زیاد نویسندگان از کنترل خارج شده بود و به نظر من برره قسمتهای کمتر خوب بیشتری، نسبت به پاورچین داشت. در رابطه با نوشتن هم، مهران هیچ دخالتی از همان ابتدای کار نداشت و تکلیفمان خیلی روشن بود بهطوریکه طراحی اولیه را معمولا پیمان انجام میداد و من سعی میکردم به او کمک کنم و فیلمنامه کاملا در دست ما بود و مهران حتی نظری هم نمیداد. از طرفی ما نیز به هیچ وجه در کار کارگردانی دخالت نمیکردیم و من به یاد ندارم تاکنون سر صحنهای رفته باشم که مهران در حال ضبط آن بودهاست. ما در کل از اتاقمان خارج نمیشدیم و او نیز به اتاقمان نمیآمد و در حیطه کاری یکدیگر دخالت نمیکردیم و به نظر من این اطمینان کمک بزرگی به کار میکرد.
«پاورچین» با اینکه برای نسلهای گذشته بسیار خاطرهانگیز است اما نسل جدید، جوانها و نوجوانان حال جامعه، خیلی با آن ارتباط نمیگیرند. شما خودتان یک فرزند نوجوان و یک دختر جوان دارید، امروز که پاورچین را به آنها نشان میدهید چه واکنشی نسبت به این مجموعه دارند؟
هیچکدامشان اصلا نمیبینند (میخندد). پسرم که در کل حاضر بهدیدن این کارها نشده و بیشتر علاقهمند به فیلمها و انیمیشنهای خارجی است و حتی چندباری تلاش کردم که کارهای مرا ببینند و به من افتخار کنند که باز هم حاضر نشد و من نیز ناامید شدم. دخترم نیز در همان زمان پخش سریالها، با اینکه خردسال بود، تماشا میکرد اما نه در حدی که بخواهد درگیر کارهای ما بشود. این نسل بهنظر من کلا یک زبان دیگری دارد و اگر بخواهیم نسلی را که وقتشان را با اینستاگرام و تلگرام میگذرانند به سمت تلویزیون جذب کنیم نیازمند یک رویکرد بسیار متفاوت است که من به هیچوجه در توان مدیران نمیبینم که حتی نزدیک به آن باشند.
از میان سریالهای طنز «پاورچین» بارها و بارها بازپخش شدهاست. اما سایر سریالها بخصوص «شبهای برره» دیگر تکرار نشد. دلیل این اتفاق چیست؟
«شبهای برره» در انتهای پخشش ممنوع شد. در همان زمان تلویزیون اعلام کرد تمام شده، اما این خبر دروغ بود حتی من زمانی این خبر را شنیدم که در منزل در حال نوشتن قسمت بعدی سریال بودم که خبر اعلام شد به خودمان نیز هنور نگفته بودند. در واقع ما قصد داشتیم «شبهای برره» را به «پاورچین» وصل کنیم بهاین ترتیب که در قسمت آخر آن شیرفرهاد بچهدار شود و فرهاد پاورچین بهدنیا بیاید و براساس یکسری پلانها سعی بر این بود که به زمان حال برسیم. اما با این اتفاق نیمهکاره تمام شد. از طرفی بهانه تلویزیون هم این بود که قرارداد با تهیهکننده بر سر 90 قسمت بوده و وقتی دیدند مورد استقبال قرار گرفته، به ما اعلام کردند تا 120قسمت نیز میتوانید کار کنید. اما آنقدر فشار از بیرون به تلویزیون زیاد شد که دیگر توان مقاومت نداشتند. تلویزیون خودش با ادامه کار موافق بود، اما در نهایت فشارهای بیرونی زورش بیشتر بود و منجر به تعطیلی کار شد. به یاد دارم که همه ما بهشدت از سمت دولت نهم تحت فشار بودیم و حتی خواهر رئیسجمهوری طی یک سخنرانی گفته بودندکه برادر من مانند یک قهرمان ماجرای هولوکاست را پیش کشید، اما تلویزیون به آن بها نمیدهد و «شبهای برره» پخش میکند.
تلویزیون در روزهای بدی از لحاظ سرگرمیسازی برای مردم قرار دارد. به نظر شما اگر افراد گروه «پاورچین» که حدودا 15-14سال پیش با هم کار کردهاند، دوباره جمع شوند میتوانند یک اثر ماندگار مانند آن دوباره خلق کنند؟
اگر مجددا این افراد کنار هم قرار بگیرند قطعا اتفاق بدی نمیافتد. چون همه افراد گروه مسئولیتپذیر بودند، اما آن انگیزه و علاقه چه از طرف ما و چه از طرف تلویزیون دیگر وجود ندارد و حتی از سمت مردم دیگر این انرژی وجود ندارد و دیگر برایشان جذاب نیست. شخصا برایم جذابیتی ندارد که با مدیوم تلویزیون دوباره کار کنم. با اینکه با اکثر آن گروه هنوز دوست هستم، اما اینکه بخواهیم به آن صورت دوباره کاری را برای تلویزیون بسازیم خیلی در محدوده علایق امروزم نیست.