خاطرهبازی با یک سریال پرطرفدار دهه شصتی
مجموعه نمایشی تلویزیونی «عطر گل یاس» را یادتان هست؟ همان مجموعهای که در سال 1369 به کارگردانی بهمن زرینپور روی آنتن رفت و داستان فراز و فرودهای قهر دو برادر را روایت و در نهایت با ایجاد آشتی میان خودشان و خانوادههایشان، کام مخاطبان را شیرین میکرد.
سال از تولید و پخش این مجموعه میگذرد، در این سالها شماری از سریالهای رنگارنگ با داستانهای مختلف و حضور بازیگرانی از نسلهای گوناگون روی آنتن رفتهاند و طبیعی است سریالی که اینهمه سال از زمان پخشش گذشته، از حافظه بخشی از مخاطبان رفته یا تصویرش کمرنگ شده باشد، اما آن دستهای که هنوز سریال را در خاطر دارند، از محتوای خوب و تصویر ملموس خانوادگیاش میگویند و اینکه چطور در عین آموزنده بودن و تاثیرات مثبتی که میخواست روی نهاد خانوادهها بگذارد، ساختار استاندارد را هم رعایت کرده بود و در سالهای پخش خود، میان برخی خانوادههای ایرانی که درگیر قهر و کدورتها بودند، آشتی ایجاد کرد.
اکبر زنجانپور، مرحوم داوود رشیدی، اسماعیل شنگله، بهرام شاهمحمدلو، بهروز بقایی، اکبر رحمتی، مهری مهرنیا، شمسی فضلاللهی، محبوبه مقبلی، هایده حائری، مینا جعفرزاده، پرستو گلستانی، سیروس ابراهیمزاده، سهیلا رضوی، شادروان سروش خلیلی و رضا بنفشهخواه از جمله بازیگران این مجموعه خاطرهانگیز بودند.
از داوود رشیدی خجالت میکشیدم!
شمسی فضلاللهی، بانوی دوستداشتنی مجموعهها و فیلمهای سینمایی گوناگون است که صدایش هم به گوشمان آشناست و بارها در مجموعههای خارجی یا در نمایشهای مختلف رادیویی صدای گرمش را شنیدهایم. فضلاللهی در مجموعه عطر گل یاس، نقش همسر برادر بزرگتر با بازی اکبر زنجانپور را ایفا میکرد؛ همسری که مایل به آشتی میان دو برادر نبود و به نوبه خودش در شکرآب کردن هرچه بیشتر این رابطه سهمی داشت.
فضلاللهی از خاطرات روزهای بازی در این سریال میگوید:
شما سالها پیش در مجموعه عطر گل یاس به کارگردانی بهمن زرینپور ایفای نقش کردید؛ وقتی نام این مجموعه را میآورم، چه تصویر و خاطرهای در ذهنتان نقش میبندد و در وهله اول به یاد چه میافتید؟
واقعا یاد قشنگی است و چه کار خوبی کردید که به این سریال پرداختید. من مجموعه عطر گل یاس را دوست داشتم؛ خیلی زیاد. این مجموعه در وهله اول کارگردانی خوبی داشت؛ زندهیاد بهمن زرینپور بخوبی این مجموعه را نوشتند و کارگردانی کردند. تولید خوبی هم داشت و اصلا فضای درست و صحیحی برای کار موجود بود. به همین دلیل مجموعهمان در سطح جامعه هم مورد استقبال قرار گرفت و دیده شد. شک نکنید هر اثری که خوب از آب درمیآید، دلیلش این است که چنین شرایطی را رعایت میکند.
پس اگر در این چند ساله حجم تولیدات بهیادماندنیمان کمتر شده، دلیلش این است که چنین شرایطی را در ساخت آثار نمایشی رعایت نمیکنیم؟
باور کنید همینطور است. در کنار زحمتهای کارگردان، دستیار ایشان آقای فرخ نعمتی که همسرش، سهیلا رضوی هم نقش دخترم را بازی میکرد، واقعا سنگ تمام گذاشت و دستیاری که چه عرض کنم، واقعا استادی کرد و عالی بود؛ از ارتباطی که میان بچههای گروه ایجاد میکرد و احترامی که به افراد میگذاشت گرفته تا محبتها و رفتار حرفهایاش هرگز از یادم نمیرود.
خاطرهای هم از پشت صحنه ساخت این مجموعه و همین ارتباط صمیمانهای که برقرار بود، دارید که برایمان تعریف کنید؟
یادم هست که من آن موقع در شهرک غرب زندگی میکردم و در منزلم هنوز تلفن نداشتم. هربار که آقای نعمتی یا دیگر عوامل کاری با من داشتند و میخواستند ساعتهای کاریام را اطلاع دهند، به خانه همسایهام زنگ میزدند و آن آقای همسایه با چه محبتی میآمد و از ادب و متانتی که فرخ نعمتی پشت تلفن داشت، تعریف میکرد. من هم تائید میکردم و میگفتم بله، ایشان واقعا آقا هستند؛ شما نمیدانید!
جالب است که جمعی از بزرگان امروز تلویزیون در این مجموعه دور هم جمع شده بودند که همهشان امروز چهرههای شاخصی هستند… .
بله. من بعد از سالها دوباره با اکبر زنجانپور همکار شدم و وقتی تئاتر «دایی وانیا» را با هم کار کردیم در پشت صحنه این نمایش به او گفتم یادت هست که در آن مجموعه چقدر به تو محبت میکردم، برایت لباس میآوردم و هوایت را داشتم؟! هر دو با این سریال خاطرهها داریم و با هم مرورشان کردیم.
شما نقش همسرشان را ایفا میکردید؛ درست است؟
بله. ضمن اینکه پرستو گلستانی، اکبر رحمتی، بهروز بقایی و دیگران همراهمان بودند. همه این گروه افرادی حرفهای بودند و اصلا بگویید کدامشان خوب نبودند؟! حضور این افراد به جای خود، اینکه ما این کار را با اعصاب راحت انجام دادیم هم نکته دیگری بود.
در سالهای اخیر خودتان مجموعه را دوباره دیدهاید؟ از تماشای تصویر 27 سال قبلخود چه حسی دارید؟
چند وقت پیش یکی از بچهها در صفحه اینستاگرامش تکهای از این مجموعه را گذاشته بود؛ قسمتی که من سراغ برادرشوهرم (با بازی داوود رشیدی) میروم تا با او آشتی کنم. وقتی این تکه را دیدم، اصلا باورم نمیشد که این منم و اینقدر جوان هستم! حتی مدل روسری سر کردن و گریم چهرهام تفاوت داشت و از همهچیز مهمتر اینکه چقدر صدای جوانی داشتم و چقدر پرانرژی بودم. در این کار آنقدر دیالوگ داشتم و دیالوگهایم زیاد بود که کارگردان برایم نگران میشد. من هم اطمینان میدادم و میگفتم فکرش را نکن، بالاخره یک کاری میکنم! ضمنا بعد از اینکه این مجموعه را بازی کردم تا مدتها از آقای رشیدی خجالت میکشیدم و نمیتوانستم با او رودررو شوم!
چرا؟!
خب برای اینکه در مجموعه خیلی با او دعوا میکردم و لحن خوبی نداشتم.
عکسالعمل مخاطبان از تماشای مجموعه و بخصوص نقشتان چطور بود؟ از بازخوردهای مردم هم خاطرهای دارید؟
بله، داشت یادم میرفت این را برایتان بگویم! آن سالی که مجموعه پخش میشد، سال آشتیها شد. بزرگان زیادی از مجموعه یاد گرفتند که پا جلو بگذارند و اعضای فامیل را با هم آشتی دهند. سریالمان روی جامعه تاثیر عجیبی گذاشته بود. در آن زمان من اجراهای رادیویی هم داشتم و هنگامی که از میدان ارگ سوار تاکسی میشدم، اول غرغرهای مردم را میشنیدم. مردم نصیحتم میکردند و از بداخلاقیهای نقشم خرده میگرفتند. من هم به آنها توضیح میدادم که فقط بازیگرم و نقشم این است!
جای خالی آنها که رفتند
بهمن زرینپور، کارگردانی که عطر گل یاس را با قلم خود نوشت و کارگردانی کرد، حالا بیشتر از یک سالی است که در میانمان نیست. زرینپور سال 1320 در کرمانشاه به دنیا آمد، فعالیت سینماییاش را با بازی در فیلم «فدایی» به کارگردانی رضا علامهزاده در سال 1351 آغاز و هم در سینما و هم تلویزیون، بازیگری، نویسندگی و کارگردانی را تجربه کرد.
سایه همسایه، گالشهای مادربزرگ، عطر گل یاس، آوای فاخته، زیر گنبد کبود و هتل پیادهرو از جمله آثاری هستند که زرینپور در طول سالهای مختلف فعالیتش در تلویزیون نوشت و کارگردانی کرد. مجموعههایی که همه درونمایه خانوادگی، ملموس و اجتماعی داشتند و تصویری درست از روابط میان خانوادهها و مواردی چون لزوم مشورت و همفکری را نمایش میدادند. مینا جعفرزاده، همسر زرینپور نیز در شماری از آثار و مجموعههای او ایفای نقش کرده است.
این کارگردان در 17 تیر سال 1395 بر اثر بیماری ریوی در 75 سالگی از دنیا رفت.
داوود رشیدی هم که نقش یکی از برادران را در مجموعه عطر گل یاس ایفا میکرد، بازیگری است که نیازی به معرفی ندارد.
آقای مفتش ششانگشتی تلویزیون با ایفای نقشهای گوناگونش در خاطر مخاطبان به یاد مانده و تصویری درخشان از خود در تئاتر، سینما و تلویزیون به جا گذاشته است. فعالیتهای مختلف رشیدی باعث شد او بتواند درجه یک فرهنگ و هنر را دریافت کند. هزاردستان، کوچک جنگلی، گرگها، عطر گل یاس، گل پامچال و بازگشت پرستوها از جمله مجموعههای ماندگار این بازیگر فقید در عالم تلویزیون است. او هم به فاصله کمی از بهمن زرینپور، در 5 شهریور 1395 به دلیل سکته قلبی چشم از جهان فرو بست.
مجموعهای با حال و هوای ایرانی
اکبر رحمتی
بازیگر
فیلمنامه عطر گل یاس، نوشته خود مرحوم زرینپور بود و او با حساسیتهای خاص خودش و شناختی که از فضاهای ایرانی داشت، تصمیم به ساخت این سریال با حال و هوایی ایرانی گرفت. حاصل کار هم مجموعه بسیار جذابی شد و بازیگران خوبی کنار هم جمع شدند که متاسفانه در سالهای بعد، تعدادی از عواملی را که در این سریال بودند، از دست دادیم و از دنیا رفتند.
افرادی چون مرحوم رشیدی و خود آقای زرینپور. در کل برای من مجموعه خوب و خاطرهانگیزی بود؛ بخصوص موسیقی تیتراژش. این سریال در زمان پخش خود در جامعه هم تاثیرات زیادی گذاشت. بسیار شبیه فضای آن روزهای جامعه بود و من خاطرات شیرینی از حضور در آن دارم. برای بازی در مجموعه عطر گل یاس، سفری به سمنان داشتیم. به بازار سنتیاش رفتیم و روابط حاکم میان مردمشان را به تصویر کشیدیم.
من در این مجموعه نقش داماد آقای رشیدی را ایفا میکردم و بیشتر با ایشان در ارتباط بودم تا آقای زنجانپور. این شخصیت، فردی زرنگ و فرصتطلب بود و میخواست هرطور شده و از هر راهی، به پول بیشتری برسد و موقعیت بهتری پیدا کند. او به نوعی نقطه مقابل شخصیت مثبت آقای رشیدی بود و برای رسیدن به اهدافش از هیچ راهی رویگردان نبود و هر کاری میکرد.
در این مجموعه روابط بسیار خوبی میان بازیگران برقرار بود و کار، تاثیرات خوبی هم در جامعه گذاشت. به نظرم دیگر اثری با آن حال و هوا ساخته نشد. متاسفانه آدمهای متخصص و کاربلدی که در این نوع سریالها بودند، کارشان خیلی ادامه پیدا نکرد. چنین افرادی کمکار شدند و در عوض آدمهایی روی کار آمدند که شناخت کافی از مدیوم تلویزیون نداشتند. جا دارد مسئولان تلویزیون از این نیروهای کاربلد بیشتر استفاده کنند.