افزایش قیمت بنزین و مخالفان آن
حامد قدوسی عضو دپارتمان اقتصاد دانشگاه (موسسه) تکنولوژی استیونس، نیویورک امریکا در کانال تلگرامی خود چنین نوشته است: قیمتگذاری بنزین در کشورها از آن گرههاست که اگر یک روزی با دست، باز میشد الان با دندان هم باز نمیشود.
در اکثر کشورهای دنیا بنزین یکی از نخستین نامزدها برای اخذ «مالیات» بالاست (در کنار کالاهایی مثل سیگار و امثال آن)، در حالی که در کشور ما چند دهه است که یکی از بزرگترین بخشهای دریافتکننده «یارانه» است! در واقعیت نهتنها یارانه پولی عظیمی به بنزین داده میشود بلکه این موضوع مقدار زیادی یارانه «ذهنی و فکری» هم دریافت میکند چون شهروندان و متخصصان به جای صرف وقت روی سایر مشکلات اساسی جامعه همهساله باید وارد یک جدل ناروشمند و بیپایان شوند که نهایتا هم راه به جایی نبرده است.
1- دردناک است که میبینیم که جامعه سالهاست به جای جنگیدن برای هدایت بودجههای نحیف دولت (که روز به روز هم نحیفتر میشود) به سمت یارانه شیر و نان و تغذیه مدارس مناطق محروم و بازنشستگی و بهداشت و مسکن طبقات کمدرآمد و الخ، به انواع لطایفالحیل برای «حذف نشدن» یارانه بنزین تلاش میکند. این ماجرا نمونهیی از تعادلهای سیاسی-اقتصادی موجود است که در آن طبقه متوسط و بالا (که مصرفکننده اصلی بنزین و دریافتکننده اصلی یارانه است) به نوعی توافق ضمنی با حاکمیت رسیده است و منفعت خود را هم ذیل استدلالهای سست «مگر ما به قیمت جهانی حقوق میگیریم که بنزین را به قیمت جهانی بخریم*» پنهان میکند.
۲- یک صورتبندی دیگر که بحث واقعیسازی قیمت بنزین را به انحراف کشانده است استدلال «مصرف بنزین با افزایش قیمت آن تغییر نمیکند، پس اصلاح قیمت ضرورت ندارد» است. اینکه تقاضای بنزین کشش پایینی دارد و مصرف آن حساسیتی به قیمت ندارد، خاص جامعه ما نیست. صدها مطالعه در همه جای دنیا همین را نشان داده است. خود ما هم همین موضوع را برای ایران (خصوصا با استفاده از شوکهای بعد از هدفمندسازی) تحلیل کرده و به همین نتیجه رسیدیم که مصرف پس از شوک قیمت تغییر نکرده است. کششناپذیری بنزین امری بدیهی است! جایی که بحث انحراف پیدا کرده چسباندن بحث مدیریت مصرف بنزین به قیمت آن است.
۳- برای خروج از تله مصرف و قیمت باید خیلی روشن و بدون خجالت بگوییم که «هدف از اصلاح قیمت بنزین اساسا کاهش مصرف آن نیست!» اگر کالایی یارانه دریافت نکند و قیمت آن واقعی باشد، میزان مصرف شهروندان به خودشان مربوط است و نباید موضوع سیاستگذاری حکومت باشد، مگر در موارد استثنایی که برخی بروندادهای منفی (اکسترنالیتی) در مصرف آن موجود باشد. درمورد بنزین کمی دقیق شویم؛ اگر بنزینی که مصرف میشود در فضای محدود و آلوده شهری نباشد اثرات محیطزیستی آن (غیر از بحث کربن) خیلی شدید نخواهد بود. بنابراین اگر قیمت واقعی شده باشد، میزان مصرف شهروندان به خودشان مربوط خواهد بود و نیازی به ورود به بحث حساسیت مصرف به قیمت نیست.
پاراگراف بعدی چکیدهای از اولین مقاله اقتصادی است که من زمانی در روزنامه همشهری چاپ کردم و سرآغاز علاقهمندیام به روزنامهنگاری اقتصادی شد. به نظرتان چند سال پیش؟
“ایران ارزانترین قیمت بنزین را در دنیا دارد. چیزی حدود یک پنجم متوسط جهانی که البته اگر قیمت دلار به طور مصنوعی پایین نگاه داشته نمیشد تا یک دهم هم میرسید. آمارها نشان میدهد هم در کشورهای تولیدکننده نفت و هم در کشورهایی با درآمد سرانه کمتر از ایران قیمت سوخت بیش از ایران است. وقتی به تجربه بین کشوری نگاه میکنیم به نظر میرسد بین قیمت بنزین و شاخص دموکراسی در کشورها رابطه یو شکلی برقرار است. یعنی در کشورهایی که شاخص دموکراسی بسیار پایین (مثل دیکتاتوریهای آفریقایی) یا بسیار بالا (مثل نروژ) است قیمت بنزین بالا است و در کشورهایی با شاخص دموکراسی میانه قیمت پایین است. دلیلش هم ظاهرا این است که در کشورهای دیکتاتوری، دولت هر جوری دلش میخواهد قیمت میگذارد و طبعا دوست دارد سوخت را هر چه بیشتر قیمتگذاری کند تا درآمد بیشتری به دست آورد. در کشورهایی با دموکراسی بالا نیز مردم بهای زیادی برای سوخت میپردازند ولی میدانند مالیات سوخت نهایتا صرف مخارج عمومی مفیدی مثل بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و امنیت بهتر میشود. میماند کشورهایی با دموکراسی میانه. مردم در این کشورها خیلی به سیاستمداران اعتماد ندارند و نمیتوانند نظارت چندانی هم بر مصارف عمومی اعمال کنند ولی از طرفی هم قادرند از طریق نمایندگان مجلس کارهایی بکنند. خوب بهترین کار این است که تا میشود قیمت را پایین نگاه داشت چون معلوم نیست اگر این پول دست دولت برود با آن چه میکند. جالب است نه؟ بودن در میانه سطح دموکراسی بهترین میدان برای شکلگیری پوپولیسم و تعادلهای قیمتی ناکار است. ”
نسخه تفصیلی مطلب فوق در واقع ۱۴ سال پیش چاپ شده بود (سال ۱۳۸۲) . بازخوردهای متعدد و متنوعی که بر روی مطلب قبلی دریافت کردم حاکی از آن بود که در این ۱۴ سال وضع نه تنها بهتر نشده بلکه مکانیسمی که در آن مقاله قدیمی توضیح داده شده بود به عینه برای مردم ملموس شده است. خلاصه دهها بازخورد انتقادی از خوانندگان میگفت که وقتی مردم به دولت اعتماد ندارند و مطمئن نیستند که منافع ناشی از حذف یارانهها صرف چه نوع هزینههایی خواهد شد، حاضر نیستند که از بنزین یارانهای دست بکشند. یعنی با این که میدانند وضع فعلی در حالت ایدهآل بهینه نیست ولی ترجیح میدهند بنزین یارانهای نقد را بچسبند تا منافع نامعلوم ناشی از حذف یارانه را.
متاسفانه سالها است که جامعهشناسان و اقتصاددانان و بقیه متخصصان علوم اجتماعی در مورد بحران «اعتماد» و عوارض آن در جامعه ما هشدار میدهند. همین مثال بنزین نشان میدهد که در غیاب اعتماد بین دولت و مردم، اقتصاد میتواند در تعادلهای ناکارا قفل شود، منابع به شکل ناکارا هدر رود و اصلاحات حیاتی برای اقتصاد قابل انجام نباشد یا از سوی جامعه مورد پذیرش قرار نگیرد. امیدواریم تا وضعیت از این هم بدتر نشده است قدمهای اصلاحی برای ترمیم این اعتماد و افزایش شفافیت و پاسخگویی در مورد درآمدها و هزینههای دولت و نهادهای شبهدولتی برداشته شود.