عضو جامعه روحانیت: آنقدر دکاندار وجود دارد که نمی توان گفت چه کسی محور جریان اصولگرا شود
عضو ارشد جامعه روحانیت مبارز از ضرورت ایجاد یک تشکل سیاسی منسجم سخن گفت و تاکید کرد که فعالیت های سیاسی زمان انتخابات نمی تواند مشکلات کشور را حل کند.
اصولگرایان که در اردیبهشت 96 تازه ترین باخت خود را پشت سر گذاشته اند به دنبال راه حل های تازه ای برای ترمیم خود هستند. از بازنگری در جمنا گرفته تا طرح ایده های نه چندان تازه. یکی از ایده های مورد نظر، همان نواصولگرایی است که محمد باقر قالیباف پرچم آن را بالا برده است.
او بعد از کنارگذاشته شدن در انتخابات اخیر بار دیگر از ضرورت توجه به جوانان و انجام اصلاحات درون اصولگرایی سخن می گوید. این بار انتقادات تندتری را مطرح می کند زیرا عملکرد او و جریان اصولگرا در انتخابات ریاست جمهوری نشان داد که نه در زیست گاه سیاسی خود جایگاه قابل قبولی ندارد و نه امکان حرکت به سوی جریان رقیب یعنی اصلاح طلبان را دارد.
از همین روست که می گوید جریان اصولگرا در انتخاب هدف و روش موفق نبوده و باید در چارچوب نواصولگرایی ایرادات خود را رفع کند. قالیباف گمان می کند که می تواند رهبری شاخه اصلاحی در درون اصولگرایی را به عهده گیرد اما دیگر فعالان سیاسی اصولگرا چنین نظری ندارند.
آنان حرف های او و ایده هایی مثل نواصولگرایی را چیز بیشتر و قابل اعتنا تر از یک نظر شخصی نمی دانند. برخی از اصولگرایان همچون سیدرضا اکرمی عضو ارشد جامعه روحانیت مبارز و رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری زخم جریان اصولگرا را عمیق تر و ریشه ای تر از آن می دانند که با نسخه قالیباف درمان شود. اکرمی معتقد است که مسایل اصولگرایان و حتی اصلاح طلبان حل نمی شود مگر آنکه یک تشکل سیاسی منسجم و اصولی داشته باشند که در همه سال فعالیت کند نه فقط زمان انتخابات.
مشروح گفتگوی نامه نیوز با این چهره سیاسی اصولگرا را بخوانید؛
* آقای قالیباف اخیرا یک بار دیگر ایده نواصولگرایی را طرح کرده و از اصولگرایان انتقاد کرده اند. به نظر شما نواصولگرایی مورد استقبال این جریان قرار می گیرد؟
ما از اصولگرایی یک تعریف واقعی و حقیقی داریم و یک تعریف شخصی.
*منظورتان از تعریف شخصی چیست؟
اکنون در اصولگرایی بیشتر از آن که یک جریان واقعی و حقیقی بر مبنای اصولگرایی داشته باشیم، افرادی را داریم که خودشان را بهنام اصولگرایی معرفی میکنند. در حالی که اینها صرفا یک فرد هستند. یعنی ما سازمان و تشکیلات اصولگرایی جامع نداریم که بتوان تعریف افراد آن تشکیل را مبنای تعریف اصولگرایی قرار داد. یکسری افراد به اصولگرا بودن مشهور هستند. من خودم یک اصولگرا هستم، اما نمیگویم جزء تشکیلات هستم یا جزء تشکلی هستم؛ نخیر، من یک اصولگرا هستم و بر اساس مبانیای که وجود دارد.
عضو جامعه روحانیت؛ انقدر دکان دار وجود دارد که نمی توان گفت چه کسی محور جریان اصولگرا شود /نواصولگرایی نظر شخصی قالیباف است /جمنا تشکلی جامع و فراگیر نبود
*معتقد هستید که ضعف تشکیلاتی اصولگرایان سبب طرح ایده هایی جدید همچون نواصولگرایی می شود؟
بله، اصولگرایی تشکیلات مشخص ندارد. افرادی هستند که دور همدیگر جمع میشوند و صحبت میکنند و خودشان را اصولگرا میدانند. من هم به نوبه خودم یکی از آنها هستم. اما اینکه بگویید یک سازمانی داریم، یک تشکلی داریم و افراد را یکجا جمع میکنند، یک چنین چیزی وجود ندارد.
* عدم وجود یک تشکل منسجم ضعف اصلی جریان اصولگرا است.
نه. بهطور کلی ما بعد از پیروزی انقلاب، به دلیل گرفتاریها و مشکلات روزمره فرصت نکرده ایم که تشکلهای قانونی و رسمی و فعال داشته باشیم. تشکل هایی که با برنامه راجع به مسائل اقتصادی ، اجتماعی، سیاسی و اخلاقی کشور بحث و تبادل نظر کنند. مباحثه کنند، بعد بیانیه بدهند و مثلا بگویند مثلا راجع به اقتصاد مقاومتی که امسال رهبری نامگذاری کرده، باید چه کار را کنیم.
* حدود 40 سال از انقلاب میگذرد، پس چه موقع فرصت میشود که چنین تشکل منسجمی ایجاد شود؟
به دلیل گرفتاری و مسائل روزمره این کار انجام نگرفته و خلأ وجود دارد. احزابی هم که داریم آنطور که باید و شاید فعال نیستند. در زمان انتخابات گرد و خاکی میکنند و بعد از اتمام آن، فروکش پیدا میکند تا انتخابات بعدی . مرحوم آیتالله بهشتی و عدهای دیگر جمع شدند و حزب جمهوری اسلامی را تاسیس کردند و چند سالی هم کار کردند، اما بعد شهادت مرحوم آیتالله بهشتی؛ کمکم همان حزب هم فتیلهاش پایین کشیده شد. ما باید در کشور بعد از 39 سال، احزاب و تشکلهای فعال داشته باشیم، اینها مرامنامه ، اساسنامه و برنامه داشته باشند. در طول سال راجع به مسائل کلیدی کشور کار کنند و افراد را جذب کنند. کشور باید تشکلی شود و حزبی شود تا انشاءالله کارها یک سامانی بگیرد.
*به هر حال 39 سال است که فضای سیاسی کشور با خلاء احزاب و تشکل های منسجم اداره می شود. در این فضا ایده های مختلفی از سوی افراد طرح می شود که موافق و مخالف دارد. نظر شما در مورد ایده نواصولگرایی که آقای قالیباف طرح کرده است، چیست؟ این ایده می تواند تغییر قابل توجهی در وضعیت اصولگرایان ایجاد کند؟ قالیباف می تواند رهبر شاخه اصلاحی جریان اصولگرا باشد؟
اولا این سوال را باید از خود قالیباف بپرسید، نه اینکه من در مورد او جواب دهم.
*از شما به عنوان یک فعال سیاسی اصولگرا می پرسم که با ایده او موافق هستید یا خیر؟
نه؛ واقعیتش این است که حرفهای آقای قالیباف را کامل نخواندم که بگویم ایشان چه میگوید، چطور میگوید و چکار میکند، ولی بهطور کلی عقیدهام این است که نخبگان و فرهنگیان و افرادی که کارشان واقعا جنبه حقوقی ، قانونی ، اجتماعی و فرهنگی دارد تشکل های منسجمی تشکیل دهند و راجع به مسائل مورد نیاز کشور تشکل ایجاد کنند.
* آقای قالیباف با طرح ایده نواصولگرایی از عملکرد اصولگرایان طی سال های گذشته انتقادکرده و معتقد است که جوان ترها می توانند با یک نگاه و رویکرد اصلااحی عملکرد بهتری داشته باشند.
عیب ندارد. او به عنوان یک فرد ایده خود را می گوید. اصلاحطلبان نیز متشکل از افراد و گروههای مختلفی هستند. همه آن ها می گویند ما اصلاح طلب هستیم همان طور که همه اصولگرایان می گویند ما اصولگرا هستیم. در واقع هیچ کدام از آن ها تشکلی که همه گروه های در آن دور هم جمع شوند، ندارند.
*سوالم دقیقا همین است. این تشکل مشخص و منسجم میتواند حول محور نواصولگرایی و انجام یک سری اصلاحات درون اصولگرایان شکل بگیرد؟
دلمان میخواهد که چنین تشکل واحدی در میان اصولگرایی شکل بگیرید و کلا کشور به این سمت برود.
*کدام یک از طیف ها و گروه های اصولگرا برای رسیدن به آرمان داشتن یک تشکل واحد از ایده قالیباف استقبال می کنند؟ سنتی ها با آنان همراه می شوند؟
این سوالات دیپلم به بالا است و من نمیتوانم جواب دهم. برای اینکه واقعا انقدر ماشاءالله دکاندار وجود دارد که دیگر نمیتوانیم بگوییم چه کسی محور باشد و چه کسی نباشد، من از این حرف ها خبر ندارم.
* بسیار خب اگر مایل نیستید در مورد اینکه کدام فکر و ایده می تواند محور باشد صحبت نکنید.
عرض کردم، باید نخبگان، پختگان و افراد حقوقی و مثال اینها تشکل به معنای واقعی که دارای مرامنامه و اساسنامه و برنامه باشد، تشکیل دهند. شروع کنند به نیرویابی، نیروسازی و معرفی نیرو. این کار باید از صفر شروع شود. الان عدهای جمع میشوند دور خودشان و یک اسمی برای خودشان انتخاب میکنند؛ حالا یا میگذارند اصولگرا یا سنتی، یا موتلفه یا فلان و مشغول به کار میشوند. اما در حقیقت تشکل واحدی وجود ندارد که همه گروه های اصولگرا را تحت پوشش قرار دهد. اصلاح طلبان نیز چنینی وضعیتی دارند.
*قبل از انتخابات اصولگرایان برای رسیدن به این هدف تلاش خود را کردند و نتیجه آن تشکیل جمنا بود.
بله، همان هم که میگویید، متشکل از برخی افراد بود و همه را شامل نمی شد. عدهای مثل ایثارگران، رهپویان و… جمع شدند و یک برنامهای را اعلام کردند ولی همه اینها فردی است. اینکه جمع شوند و با یک عنوان خاص در طول سال فعالیت کنند، وجود ندارد. این کارها فکری است نه مقطعی. باید یک کار فکری مستمر داشته باشیم. یک حزب قوی که بتواند نیرویابی و نیروسازی کند، افراد را به میدان بیاورد . در زمان مرحوم آیتالله بهشتی وقتی داستان بنیصدر پیش آمد و مرحوم رجایی نخست وزیر و رئیس جمهور شد ، بلافاصله از حزب، کابینه خواستند؛ افراد بزرگ و شناختهشده و بزرگی را معرفی کردند و متاسفانه آن ها در جریان هفتم تیر به شهادت رسیدند.
*میفرمایید نخبگان باید همه در کنار هم جمع شوند تا آن تشکلی که مورد نظر است، شکل بگیرد. این نخبگان چه کسانی هستند؟ مگر همین افراد و چهرههایی نیستند که در جریان اصولگرایان فعالیت می کنند و هر از گاهی ایده ای طرح می کنند؟
نه، ما افراد ناشناختهای که نخبه و پخته هستند، زیاد داریم. اینجور نیست که بگوییم همه آدمهایمان همینها هستند که معروف اند و مصاحبه میکنند . این ها که به 50 نفر یا 100 نفر هم نمیرسد. کشور 80 میلیون جمعیت دارد، دانشگاهی و آموزش و پرورشی دارد، بازاری و مهندس و پزشک دارد؛ ما نیرو خیلی زیاد داریم. واقعا کشور هم ظرفیت بسیار دارد و هم نیروی بسیار. انتخاب افراد از بین این اقشار نیازمند زمان بسیاری است. فقط آدمها همینهایی نیستند که من و شما میشناسیم؛ اسمشان را بلدیم و شماره تلفنشان را داریم. نه، آدمهایی که واقعا اهل قلم و بیان هستند، اهل فکر و حقوق هستند؛ زیاد داریم. حرف از مسائل حقوقی جامعه است، مسائل بازاری و خیابانی که نیست. همین برخوردهای غیر اصولی است که میبینیم یک داستانی در شورای شهر یزد به مسئله مملکت تبدیل میشود. با اینکه اقلیت ها الان در مجلس و بر اساس متن قانون اساسی اقلیتها، نماینده دارند یک باره سوال می شود که عضو شورا میتواند غیرمسلمان باشد یا نباشد؟ همه این ها به خاطر آن است که روی موضوعات فکر و کار حقوقی نشده است.
*تا کی باید مسایل کشور به قول شما غیر اصولی پیش برود و بگوییم که به خاطر روزمرگی و گرفتاری نتوانستیم تشکل های منسجم مورد نیاز را تشکیل دهیم؟
یکی از علل وجود این خلاء مسئله گرفتاریهای روزمره است که واقعا هیچ مسئولی فراقت این کار را ندارد. دوم اینکه اصلا ما به تجربه و فرهنگ و مسائل حقوقی ، سیاسی و علمی توجه نمیکنیم. ما به مسایل احساسی توجه میکنیم. الان شما نگاه کنید، در همین قصه داعش ایران کار بسیار مهمی را انجام داده است اما برخی می گویند « سوریه به ما چه؟ یا عراق به ما چه؟ » .
* پس معتقد هستید که این حرفها و ایدههایی که چهرهها و افراد میکنند، نمیتواند مبنا و اصل قرار بگیرد.
بله. شما تجربه های قبلی را ببینید. انتخابات تابلوی این موضوع است. نزدیک انتخاب که میشود، یک پیشزلزلهای به وجود میآید. روز انتخابات اصل زلزله و بعد از انتخابات هم پسلرزههایش. یکمرتبه میبینید در این تهران 30 نفر برای شورا انتخاب شدند. یا عده ای به مجلس رفتند که بعضی از آن ها خودشان هم همدیگر را نمیشناسند. از همین معلوم میشود که حرکت های ما بر مبنای موج است . این موج ها به صورت مقطعی جواب میدهد اما در درازمدت نمی تواند کاری پیش ببرد.
*راهکار چیست؟
اولا مسئولان نباید اصلا دنبال این کارها بروند و باید کارهای خودشان را انجام دهند. اهل فکر، فهم، فقه و سیاست و اینها اصلا حوصله این را ندارند که بنشینند یک تشکلی درست کنند. تشکلی که فقط به فکر انتخابات و روز انتخابشدن نباشد. فکر کند که برای سیاست ، اقتصاد، فرهنگ و اخلاق مملکت چه باید کرد.