چرا “روحانی” از ماشین پیاده نشد؟
هرچند كه عمده نقادان به واسطه دسترسي به برخي اطلاعات و نهادها بايد به خوبي بدانند كه چنين مواردي در اختيار تيم حفاظت رييسجمهور است و آنها هستند كه تشخيص ميدهند رييسجمهور در چه محلي با چه شرايطي ميتواند حضور يابد.
محمدحسين مهرزاد در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: حسن روحاني، رييسجمهوري ديروز به مناطق زلزلهزده رفت و تلاش كرد تا از نزديك با مردمان مصيبتزدهاي كه همه آنچه داشتند را از دست دادهاند، حرف بزند شايد مرهمي باشد بر آلامشان. همان كاري كه در حادثه تلخ ويراني ساختمان پلاسكو در تهران يا در حادثه غمبار معدن يورت انجام داد.
او اينبار هم به سرعت خود را به محل حادثه رساند تا به مردمي كه همين چند ماه پيش با شعف و اشتياق نامش را در ميتينگهاي انتخاباتي فرياد ميزدند، بگويد در روزهاي رنج و سختي نيز در كنارشان ميماند.
اما همهچيز همانطور كه روحاني ميخواست يا مردم انتظار داشتند، پيش نرفت. حضور روحاني در مناطق زلزلهزده اگرچه هدفش تسكين آلام مردم دردمند بود اما نقدهايي نيز به همراه داشت. نقدهايي كه ميگفت چرا رييسجمهور از خودرو پياده نشد يا چرا تنها به اندازه يك سر و گردن از سقف ماشين بيرون آمد.
هرچند كه عمده نقادان به واسطه دسترسي به برخي اطلاعات و نهادها بايد به خوبي بدانند كه چنين مواردي در اختيار تيم حفاظت رييسجمهور است و آنها هستند كه تشخيص ميدهند رييسجمهور در چه محلي با چه شرايطي ميتواند حضور يابد.
ناديده انگاشتن پروتكلهاي امنيتي آن هم در منطقهاي كه شايد در چند صدمترياش از پژاك و كومله تا تكفيريهاي باقيمانده آماده هر اقدام مخربي هستند تبعاتي دارد كه هيچ محافظ و سرتيم حفاظتي حاضر به قبول ريسك آن نيست.
آنجا نقطه صفر مرزي است. مرز با تروريستهايي كه بقايايشان هنوز هم اسلحه به دست منتظر عرضاندام هستند.
شايد منتقدان هميشگي روحاني كه فارغ از عملكرد او منتظر بهانه براي تخريب هستند فراموش كرده باشند يا خود را به فراموشي زده باشند اما اگر از بزرگترهاي جريانشان بپرسند به آنها خواهند گفت روزگاري در همين روستاهاي مرزي از غروب تا گرگ و ميش كسي جرات تردد بدون پوشش افراد مسلح نداشت.
هر كوچه كمين بود و پشت هر تپه مخالفاني مسلح آماده شليك نشسته بودند. حالا ولي رييسجمهور ميان كوههايي كه روزگاري براي پس گرفتن هر كدامش دهها فرزند اين كشور شهيد شدند در امنيت كامل سفر ميكند و آب از آب تكان نميخورد. خوب است مخالفان روحاني يكبار مرور كنند همان نهادي كه امنيت ميسازد وظيفه حفاظت از رييسجمهور را هم بر عهده دارد.
اما اين همه ماجرا نيست. منصفانه اگر نگاه كنيم ميشد با لحاظ كردن همين پروتكلها و شرايط سخت منطقه باز هم فضايي فراهم كرد تا رييسجمهور و داغديدگان كنار هم بنشينند و با هم حرف بزنند.
اگر روحاني تاب نقد و حتي شنيدن حرف تند دارد – كه فريادهاي كارگران معدن يورت نشان داد اين ظرفيت را دارد- بهتر بود فضايي فراهم ميشد تا غصه بازماندگان را بيواسطه بشنود و پذيراي حرف و سخن و حتي فرياد مردم منطقه باشد و مگر نبود كاري كه رييسجمهور ممنوعالتصوير شده در ماجراي زلزله بم انجام داد و روبروي زن و مرد داغدار نشست تا حرفشان را بشنود؟
اينجا نقش مشاوران اسم و رسمدار رييسجمهور است كه به چشم ميآيد و اين وظيفه آنهاست كه مشاوره دهند و بگويند آقاي رييسجمهور بايد با مردم حرف بزنيد و حرفشان را هم بشنويد. فراهم كردن ديداري چند دقيقهاي با بازماندگان در يكي از چادرهاي احداث شده به قاعده نبايد كاري سخت يا در تضاد با پروتكلهاي امنيتي ميبود اما همراهان و مشاوران رييسجمهور از اين پيشنهاد – به هر دليلي – دريغ كردند.
هرچه هست روحاني همان روحاني است كه پيش از اين بوده، تخريبكنندگانش هم همانها هستند كه بودند. از قضا برنامهريزان و مشاوران نيز با سابق فرقي نكردهاند. اما با اينكه روحاني در ميان حادثهديدگان حاضر ميشود اما صداي منتقدان و بلكه توهينكنندگان بلند است و متاسفانه برنامهريزان سفر رييسجمهور هيچ تدبيري براي جلوگيري از اين فضاسازيها ندارند، هيچ فكري هم نكردهاند.