وجود 20 هزار کارتن خواب در تهران
گرچه کارتنخوابی آسیبی دردناک است، اما در کمال تاسف باید گفت که برخی از معتادان بهناچار در کوچهپسکوچههای شهر شب را به صبح میرسانند؛ معتادان کارتنخوابی که به ارائه خدمات ویژه در شبهای سرد زمستان نیازمندند و باید هر چه زودتر تا پیش از فصل سرما به ساماندهیشان پرداخت.
آنها مجرم نیستند و صرفا به بیماری اعتیاد گرفتارند، اما بازگشتشان به زندگی در گیرودار اجرای طرحهای بینتیجه جمعآوری از سطح شهر بوده است. مجید فراهانی، عضو شورای شهر تهران، درباره وضعیت کارتنخوابان تهران در گفتوگو با «آرمان» میگوید: با توجه به فرارسیدن فصل سرما رسیدگی و برنامهریزی برای این افراد جدیت بیشتری را میطلبد.
کارتنخوابی معضل دیروز و امروز نیست و ساماندهی آن بارها با مشکل مواجه شده است. آیا آماری دقیق از کارتنخوابها در تهران وجود دارد؟ چه تعداد از این جامعه آماری را زنان تشکیل میدهند؟
توسعه در دنیای امروز در کانون توجه و کنکاش پژوهشگران و دانشمندان این حوزه قرار دارد. توسعه پایدار، متوازن و نهادسازی در درون این پارادایم همواره در کشور ما و در بین بسیاری از سیاستگذاران این حوزه با چالشها و مشکلاتی مواجه بوده که مهمترین آن نبود تعریف و درک یکسان از مفهوم توسعه و الزامات آن است. در این میان توسعه شهری و تقویت حاکمیت توسعهگرایانه و مشارکتجویانه، نماد و نمود میزان کارآمدی و البته درک درست مفهوم سیاستورزی و کنشگری اجتماعی است.
با وجود این، باید به رفع نقایص پرداخت و هرچه زودتر به ارائه راهکارهای مناسب برای مقابله با آسیبهای اجتماعی اندیشید. در این میان، نمیتوان وجود کارتنخوابان را در شهر کتمان کرد. بر اساس آمارهای غیررسمی در فاصله سالهای ۸۶ تا ۸۷ جمعیتی بالغ بر دوهزار نفر کارتنخواب در سطح تهران وجود داشت که در سال ۹۲ به نزدیک به ۱۲هزار نفر افزایش پیدا کرده است و امروز از وجود ۲۰هزار نفر کارتنخواب در پایتخت سخن به میان میآید که نزدیک یکسوم این کارتنخوابها را زنان تشکیل میدهند.
با توجه به اینکه فصل سرما در پیش است و ممکن است که باعث مرگومیر کارتنخوابان شود، چه برنامههایی باید برای ساماندهی آنها در دستور کار قرار گیرد؟
یکی از عمدهترین و در عین حال آزاردهندهترین چالشهای پیش روی توسعه شهری نحیفشدن و آسیب دیدن مفهوم سرمایه اجتماعی در شهرهاست که پدیده کارتنخوابی از مصادیق آن است. البته با توجه به فرارسیدن فصل سرما رسیدگی و برنامهریزی برای این افراد جدیت بیشتری میطلبد. این جدیت و برنامهریزی نباید معطوف به راهحلهای مقطعی و گذرا و صرفا در قالب طرحهای ضربتی جمعآوری معتادان باشد، بلکه باید با استراتژی و مدیریت علمی و فرایندمحور هم عمق آسیب را کم کرد و هم از گستردهشدن دامنه این پدیده جلوگیری کرد تا به این طریق این معضل ریشهکن شود، چرا که معتادان بیمار هستند نه مجرم، و باید برای درمان آنها اقدام کرد.
طی سالهای اخیر شاهد طرحهای ضربتی جمعآوری معتادان بوده ایم، بهگونهای که آنها پس از مدت کوتاهی دوباره به شهر باز میگردند. این در حالی است که عدهای بر این باروند که جمعآوری معتادان جای حل مساله پاککردن صورت مساله است…
در سالهای گذشته دستگاههای متولی صرفا با رویکردهای «اردوگاهی» در قالب طرحهای ضربتی به جمعکردن و نه حلکردن این بحران اقدام کردهاند که علاوه بر گسترش آن اتفاقا بر عمق آن هم افزوده شده و در آمارهای رسمی و غیررسمی این مساله قابل مشاهده است. از سوی دیگر، استفاده و استعمال واژهها و کلماتی همچون «جمعآوری» در مواجهه با این پدیده در سالهای اخیر نشان میدهد که ضرورت تصحیح نگاهها و رویکردها در کنار اصلاح درک این پدیده شهری و اجتماعی بیش از پیش وجود دارد که البته این اصلاح در درون مدیریت فرایندی باید رقم بخورد. اساسا پدیدهها و مسائل شهر با نگاه پروسهای و نه پروژهای قابل حل است و همانطور که بیان شد، این چالش و بحران شهر تهران هم در این بستر قابل رفع است.
کارتنخوابی معضلی است با چند متولی و این سوال همچنان باقی است که بالاخره کدام دستگاه متولی ساماندهی معتادان خیابانی است.
امروز پدیده کارتنخوابی و معتادان متجاهر نیازمند سامانه و مدیریت چندبخشی است. به تعبیر دیگر شهرداری بهعنوان متولی اداره شهر بهتنهایی و مستقل از سایر دستگاهها نمیتواند در مواجهه با این پدیده و مسائل دیگر عملکرد مطلوبی داشته باشد و همراهی و هماهنگی نهادها و دستگاههای فرهنگی و اجرایی دیگر هم در رفع و زدودن چهره شهر از نازیباییها قطع به یقین نقش مهم و اثرگذاری را ایفا خواهد کرد. در این چارچوب نباید نقش سازمانهای مردمنهاد را نیز فراموش کرد که در کنار نهادهای اجرایی میتوانند با فرهنگسازی و مشارکت در این پروسه هم در رفع پدیده کارتنخوابها و معتادان نقش مهمی بازی کنند و هم در راستای مدیریت مشارکتجویانه و شهروندمدارانه بر کیفیت و کارایی این رویکرد مدیریتی بیفزایند. این مساله میتواند به بهبود سلامت اجتماعی و رشد شاخصهای سلامت در این حوزه یاری رساند و با تصحیح نگاهها و اصلاح رویکردها برخورد کارشناسانه، اخلاقمدارنه و انسانیتری در مواجهه و برخورد با چالشها و پدیدههای شهری داشته باشد.
از سوی دیگر، باید توجه کرد که ساختارهای ناهمسان و نامتجانس فرهنگی ما بهنگام و بر اساس پیشگیری بنیان نهاده نشده که همین مساله هم در شیوه مدیریت و رفع چالشها بخش مهمی از صورت مساله است و هنوز نتوانستهایم پاسخ و راهکار کارآمدی در برخورد با موج خیزش آسیبهای اجتماعی در سالهای اخیر بیابیم.
با توجه به نکاتی که اشاره کردید، مسئولان و متولیان امر باید چگونه در رفع این معضل چارهاندیشی کنند؟
امروزه متولیان امر در فرایند نگاه پروسهای میتوانند در زدودن و برطرفکردن اینگونه چالشها دو دسته ردهبندی را در نظر بگیرند؛ یکی نهادهای سیاستگذار و دیگری نهادهای مشارکتکننده یا مداخلهگر که البته هماهنگی و برخوردار بودن این دو بلوک از اتاقهای فکر و نهادهای پژوهشی و تحقیقاتی ضرورت اجتنابناپذیر کارآمدی آن است. شاید بتوان با راهحلهای موقتی و مُسکنوار چند صباحی عمق این پدیدهها را کاهش داد، اما بدونشک اصلاح مفاهیم و درک جدید از ترمینولوژی سلامت اجتماعی و ساختارهای فرهنگی و اجتماعی در این مسیر و رویکرد اهمیت بیشتری دارد.