چرا والدین برای نوجوانان «خجالت‌آور» می‌شوند؟ حقیقتی که کمتر به آن توجه شده

    کد خبر :1179878
چرا والدین برای نوجوانان «خجالت‌آور» می‌شوند

دوران نوجوانی برای بسیاری از خانواده‌ها با چالشی آشنا همراه است؛ دوره‌ای که در آن، هر حرف، رفتار یا حتی حضور ساده والدین می‌تواند از نگاه نوجوان «خجالت‌آور» تلقی شود. این تغییر ناگهانی، که معمولاً از حوالی ۱۳ سالگی شدت می‌گیرد، اغلب والدین را سردرگم و گاه دلخور می‌کند.

نوجوانی مرحله‌ای سرشار از دگرگونی‌های جسمی، ذهنی و عاطفی است. در قلب این تحولات، نیاز پررنگ نوجوان به استقلال و شکل‌گیری هویتی جدا از خانواده قرار دارد. فاصله گرفتن عاطفی از والدین، بخشی طبیعی از این مسیر است و احساس شرمساری از آن‌ها، در بسیاری موارد ابزاری ناآگاهانه برای اعلام تفاوت و تأکید بر «منِ مستقل» نوجوان محسوب می‌شود.

چرا والدین به منبع خجالت تبدیل می‌شوند؟

روان‌شناسان این دوره را از جهاتی شبیه نوپایی می‌دانند؛ همان‌طور که کودک نوپا با «نه» گفتن مرزها را می‌آزماید، نوجوان نیز با نقد و فاصله‌گذاری از والدین در پی تعریف هویت خود است. این رفتارها اگرچه چالش‌برانگیزند، اما نشانه‌ای سالم از رشد به شمار می‌روند.

دلایل اصلی خجالت کشیدن نوجوانان از والدین

۱. رد رفتارها و ویژگی‌های ناهمسو با معیار همسالان

نوجوانان اغلب ظاهر، نحوه صحبت، سلیقه‌ها یا حتی دیدگاه‌های والدین را که با استانداردهای ذهنی یا گروه دوستانشان همخوان نیست، آشکارا نقد می‌کنند. این واکنش بخشی از فرآیند مرزبندی هویتی است.

۲. شرمساری از شباهت‌ها و علایق مشترک

نکته‌ای کمتر مورد توجه این است که نوجوان گاهی نه از تفاوت‌ها، بلکه از شباهت‌هایش با والدین خجالت می‌کشد. برای ساختن هویتی مستقل، ممکن است موقتاً از فعالیت‌ها یا علاقه‌مندی‌های مشترک فاصله بگیرد، هرچند بعدها همان علاقه را در قالبی جدید و «متعلق به خود» بازتعریف کند.

تجربه تلخ فاصله از نگاه والدین

برای بسیاری از والدین، این دوره با احساس فقدان همراه است؛ از دست دادن صمیمیت دوران کودکی، گفت‌وگوهای ساده و حس همراهی. تغییر ناگهانی رفتار نوجوان، از درهای بسته اتاق تا جملاتی مانند «تو نمی‌فهمی» یا «چقدر خجالت‌آوره»، می‌تواند احساس تنهایی و سردرگمی ایجاد کند.

پیچیدگی احساسات در دنیای نوجوان

خود نوجوان نیز در این مسیر آرامش ندارد. او هم‌زمان در حال ساختن استقلال، تصویر بدنی، محبوبیت اجتماعی و توانمندی‌های فردی است. این فشارها گاه باعث نوسان میان رفتارهای بزرگسالانه و بازگشت‌های کودکانه می‌شود. نوجوان نه‌تنها از والدین، بلکه گاهی از خودش هم خجالت می‌کشد.

واکنش‌های نادرست والدین

دو رویکرد افراطی می‌تواند آسیب‌زا باشد:

چسبیدن و کنترل بیش از حد: که باعث تشدید فاصله و طرد شدیدتر می‌شود.

کناره‌گیری کامل: که نوجوان را بدون چارچوب، رها و بی‌پشتوانه می‌گذارد.

راهبرد درست؛ از کنترل به همراهی

عبور سالم از این دوره نیازمند تغییر نقش والدین از «کنترل‌گر» به «حامی» است:

پذیرش اینکه این رفتارها شخصی نیستند، بلکه مرحله‌ای طبیعی از رشدند.

دادن فضای امن برای تصمیم‌گیری‌های مستقل در کنار چارچوب‌های مشخص.

حفظ ارتباط از طریق روال‌های ساده و منظم، با تأکید بر شنیدن نه نصیحت.

تعیین مرزهای محترمانه در زمینه امنیت، مسئولیت و احترام متقابل.

توجه والدین به زندگی شخصی، علایق و روابط خود.

شرمساری نوجوان از والدین، هرچند آزاردهنده، مرحله‌ای گذرا و ضروری در مسیر بلوغ است. این دوره پلی است میان کودکی و بزرگسالی. والدینی که با صبر، درک و انعطاف از این مسیر عبور می‌کنند، در نهایت با نسخه‌ای بالغ‌تر از فرزندشان روبه‌رو می‌شوند؛ فردی مستقل که می‌تواند رابطه‌ای محترمانه، صمیمی و عمیق با خانواده برقرار کند.

هدف، تربیت نوجوانی نیست که هرگز از والدینش خجالت نکشد، بلکه پرورش بزرگسالی است که پس از عبور از طوفان نوجوانی، بتواند با آن‌ها رابطه‌ای واقعی و پایدار بسازد.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید