هر آن چه بر «زادبوم» گذشت

    کد خبر :107480

شاید وقتی در بیست و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر در سال 1388 فیلم «زادبوم» سیمرغ بلورین فیلم برگزیده تماشاگران و سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را به دست آورد، کسی فکر نمی کرد اکران این فیلم هشت سال بعد و در تابستان سال 1396 اتفاق بیفتد. طنز ماجرا آن بود که فیلمی که به سیمرغ بهترین فیلم از نگاه ملی دست یافت، پس از اتفاقات سال 88 توقیف شد.

گفته می شود «زادبوم» علاوه بر سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، از سوی حوزه هنری به عنوان سرمایه گذار اصلی هم توقیف شد. داوودی در گفت و گوی پیش رو به طور کامل آن چه بر فیلم گذشته است بازگو می کند.

«زادبوم» در اکران عمومی موفقیتی به دست نیاورد و تا 13 شهریور، فروش آن در گیشه های الکترونیک 422 میلیون تومان اعلام شده است، اما داوودی در این گفت و گو بخش مهمی از انتقادها را نمی پذیرد. او از زاویه دید خویش محتوای فیلم را تحلیل می کند. داوودی به تازگی فیلمبرداری تازه ترین فیلمش یعنی «هزارپا» را به پایان رسانده است؛ فراغت او از کار فرصتی فراهم کرد که پای صحبت هایش بنشینیم.

فیلم «زادبوم» بعد از هشت سال و نیم اکران شده است. با توجه به این که شما بعد از این فیلم دو اثر دیگر هم ساخته اید، اکران دیرهنگام فیلم را چگونه می بینید؟

«زادبوم» در بدترین شرایط ممکن در حال اکران است. حوزه هنری اثری را که 10 سال پیش در ساخت آن سهم داشت، بعد از اتفاقات سال 88 همسو با سازمان سینمایی دولت وقت توقیف کرد. اکنون هم که ما سهم حوزه هنری را خریده ایم، فیلم را تحریم کرده اند؛ فیلمی که جایزه نگاه ملی را گرفته بود، بدون هیچ توضیحی کنار گذاشتند؛ البته فهرست بلندبالای سانسور هم ارائه داده بودند که من واقعا متوجه نمی شوم مسئولان سینمایی چگونه تحمل می کنند نهادی که فقط تعدادی سینما در اختیار دارد، برای خود قانون وضع کند و این گونه مجوزهای وزارت فرهنگ و ارشاد و سازمان سینمایی را به ریشخند می گیرد.

متاسفانه مسئولان وزارت ارشاد و سازمان سینمایی هم به جای این که با چنین رفتارهای فراقانونی ای برخورد کنند، محتاطانه عمل می کنند. مسئول سازمان سینمایی به جای دفاع از فیلم و مجوزی که صادر کرده اند، در چنین شرایطی می گویند تحریمی در کار نیست! فیلمی که جایزه نگاه ملی را گرفته است، رسما از سوی حوزه هنری تحریم می شود، معنای این چیست؟ به نظر می رسد مجوزدهنده قانونی برای اکران فیلم حتی نمی تواند از مجوز خود دفاع کند. این مسئله هم آزاردهنده و هم تحقیرآمیز است.

یکی از مسائلی که در فیلم «زادبوم» دیده می شود این است که فضای فیلم قدیمی و تا حدودی از مد افتاده آن است، در حالی که فیلم موضوعی به روز را مطرح می کند؛ مانند شکل ارتباط برقرار کردن ایران و آلمان و مسائلی از این نوع که در 10 سال اخیر تغییر کرده است؛ بر این اساس برای اکران عمومی نگرانی نداشتید؟

ممکن است در این فیلم نشانه هایی وجود داشته باشد که به دورانی خاص مربوط بوده است، اما موضوع اصلی «زادبوم»به هیچ زمان و دوره ای مربوط نیست؛ برای مثال، بحث «مهاجرت مغزها» نه تنها از آن دوره گسترده تر که خیلی حادتر هم شده است؛ مباحثی چون بحران در خانواده و از هم گسیختگی آن ها نسبت به 10 سال قبل که این فیلم را ساختم، نه تنها بیشتر شده است، بلکه شرایط بحرانی تری را طی می کند.

با توجه به این که فیلم 9 سال قبل تولید شد، مباحثی چون ارتباطات بین ایران و کشورهای دیگر مانند امروز نیست و دراین سال ها حتی ادبیات گفت و گوی مردم و به ویژه جوانان هم تغییر کرده است. به طور مشخص برخی وجوه زبانی فیلم با امروز متفاوت است.

تجربه فیلمسازی شما و فیلم های متنوعی که در این سال ها ساختید، شما را ترغیب می کند به سبک ها و حوزه های مختلفی سر بزنید. از «سفر عشق» که نخستین فیلم شما و یک ملودرام روشنفکرانه بود تا کمدی های فانتزی سال های بعدی، می توان گفت روند فیلمسازی تان براساس فضایی بوده است که در آن زندگی کرده اید.
شما در دهه 70 فیلمی مانند «مرد بارانی» را با فضایی سیاسی ساختید و بعد از آن به «نان، عشق و موتور 1000» رسیدید که در دوران اصلاحات یکی از فیلم های مهم پرونده کاری تان شد. «زادبوم» در میان این فیلم ها در کجا قرار می گیرد و آن را محصول چه نگاه یا دورانی می دانید؟

«زادبوم» به گونه ای چکیده همه آثار من است. اگر بخواهم برای آثارم مانند یک دفترمشق، سرمشقی مشخص کنم، سرمشق همه فیلم هایی که با مضامین مختلف ساخته ام، «زادبوم» است؛ البته این حرف به این معنی نیست که این فیلم بهترین فیلم من است، بله ازجهتی اولویت حرف به این معنی نیست که این فیلم بهترین فیلم من است، بلکه از جهتی اولویت حرف این فیلم است. «زادبوم» دکترین فلسفی من است. این دکترین در تصورم درباره مملکت و هم در جریانی وجود دارد که در آن زندگی می کنم؛ از این رو «زادبوم» جایگاه متفاوتی دارد.

شما در این فیلم مشغول روایت چند قصه هستید که همه آن ها با هم ارتباط پیدا می کنند، اما به نظر می رسد ترکیب قصه ها به درستی شکل نگرفته است. از سوی دیگر، هر داستان به دلیل تاثیری که بر کلیت فیلم می گذارد، حالت شعاری به خود می گیرد.

مسائلی که در فیلم مطرح می شود یک واقعیت است و متاسفانه ما از واقعیت ها گریزانیم.

آیا از روایت واقعیت به این شکل و این که در ذهن مخاطب فضایی شعاری به نظر بیاید نترسیدید؟

نه! به این دلیل که اعتقادی به این نوع نقد برخی از منتقدان ندارم. آن ها وقتی درباره کلیشه ها و مضامین شعاری حرف می زنند، آن چنان لحنی پیدا می کنند که گویی درباره یک مسئله مذموم و بد سخن می گویند. شعارها هم ممکن است در برخی جاها کاربرد داشته باشند، حتی در یک فیلم داستانی و سینمایی.

وقتی درباره جایگاه این فیلم می گویم دکترین من است، باید آن را به رساترین شکل ممکن فریاد بزنم. شکل و ساختار این فیلم تفاوت عمده ای با فیلم هایی مانند «رخ دیوانه» و «تقاطع» دارد. آن فیلم ها رویکرد دیگری دارند. مقوله ای که شما نام آن را شعار می گذارید، جزیی از ابزار این نوع قصه پردازی است؛ چون به هر حال فیلم هایی از این نوع که یک موضوع یا مسئله را به شکل آسیب اجتماعی بیان می کنند، گاهی ممکن است بخواند این آسیب را با صدای بلندتر یا رساتر از آن چه در قصه وجود دارد، مطرح کنند.

خیلی راحت و آشکار می گویم این کار را از روی عمد انجام دادم. می خواستم به همه آن هایی که این زمینه را فراهم کردند و هیچ وقت در این چند دهه ترسی از آننداشتند، تلنگر بزنم؛ مثلا در موضوعی مانند فرار مغزها، آن ها با دست خود کشور را از بزرگ ترین ثروت ملی محروم می کنند. بسیاری از آن ها این سرمایه های ملی را با شکل های مختلف محکوم می کنند. بسیاری از آن ها این سرمایه های ملی را با شکل های مختلف محکوم می کنند که اگر این ها تمایلی هم به وطن داشته باشند، هیچ گاه بازنگردند.

وقتی قرار است با این نوع آدم ها صحبت کنید، دیگر نمی توانید حرف خود را با زمزمه بیان کنید. باید لحن شما، لحن مستقیم تر و رساتری باشد. این جزو ابزار فیلم است. این که بخواهیم با انواع مختلف فیلم ها، با یک بیان یا تغییر روشنفکرانه برخورد کنیم، به نظر من، از آن اشتباه های تاریخی است که بسیاری از دوستان منتقد انجام می دهند.

یکی از انتقادهایی که به فیلم وارد می شود این است که شما در «زادبوم» چنان شیفته مضمون شده اید که فرم را به فراموشی سپرده اید.

این انتقاد واقعیت ندارد. به هر حال، در مجموعه کارهایم نشان داده ام که با فرم های مختلف بیگانه نیستم. هر زمان که خواستم با فرمی کار کنم تا جایی که توانسته ام آن را از آب و گل درآورده ام، اما این فیلم همین فرم را می طلبید. اگر قرار باشد «زادبوم» یک بار دیگه ساخته شود، ممکن است لحن بیانش عوض و ادبیات آن به آن چه امروز در جامعه وجود دارد نزدیک شود، اما مطمئن باشید بخش مهمی از ساختار همان گونه که هست، حفظ خواهدشد.

این ساختاری است که این فیلم و این مفهوم و معانی، آن را می طلبید. اگر آن را به شکل دیگری بیان کنیم، عملا از آن هدف اولیه ساخت این فیلم فاصله گرفته ایم.

این فیلم یکی از آخرین فیلم هایی است که عزت الله انتظامی به عنوان بازیگر در آن حضور داشته است. حضور انتظامی در این فیلم چگونه بود؟

من از زمان نگارش فیلمنامه که با فرید مصطفوی آن را انجام می دادیم، آقای انتظامی را در نظر داشتم. ایشان بهترین کسی بود که می توانست تصور بسیار افراطی درباره همه کسانی را که غالبا از روی اضطرار کشور را ترک کرده و رفته اند و بسیاری از آن ها هم در شرایط نه چندان مطلوب زندگی می کنند، عوض کند. بازیگر ایننقش غیر از شخصیتی که برایش نوشته می شود، باید آنی از خود داشته باشد که روی تماشاگر تاثیر بگذارد. کسی جز شخص انتظامی نمی توانست چنین تاثیری روی تماشاگر بگذارد.

به همین دلیل، من از همان مرحله فیلمنامه درباره ایشان فکر می کردم و زمانی هم که فیلمنامه را ارائه دادم، ایشان نیز با اشتیاق زیادی با فیلم همکاری کردند.

آقای انتظامی در نسخه ای از فیلمنامه که در اختیار داشت یادداشت های زیادی نوشته بود که بسیار بیشتر از متن فیلمنامه بود. این برای خود من بسیار جذاب بود که در آستانه هشتاد و چند سالگی این قدر اشتیاق و علاقه و به نقش خود تعصب دارد. من هم به شخصه این تعصب- به معنای خوب آن- را در فیلم و رابطه ای که تماشاگر با این نقش و خود فیلم برقرار می کند دیدم.

«زادبوم» در میانه دو فیلم «تقاطع» و «رخ دیوانه» ساخته شده است. «تقاطع» در زمانی ساخته شد که روایت غیرخطی در سینمای ایران چندان مرسوم نبود. پس از «زادبوم» اما حدود 6 سال طول کشید تا فیلم «رخ دیوانه» ساخته شود. دلیل این تاخیر چه بود؟ آیا اکران نشدن «زادبوم» بر فیلم نساختن شما تاثیر گذاشت؟

به هر حال این مسئله بی تاثیر نبود. فیلمی که دو سال برای ساخت آن زمان گذاشته بودم، مورد جافی چندگانه قرار گرفت. نه تنها فیلم از سوی مدیریت وقت سازمان سینمایی توقیف شد، بلکه سازمانی که با اصرار از من به عنوان فیلمساز دعوت کرد، پیشنهاد فیلمسازی داد، بعد از ارائه طرح به شدت از آن استقبال کرد، سرمایه گذاری صد در صد فلم را انجام داد، بعد از ساخت از فیلم بسیار راضی بود و بعد از موفقیت در جشنواره و دریافت جوایز متعدد خوشحال بود، به یکباره با تغییر مدیریت، 180 درجه فضای آن عوض شد. اکنون حوزه هنری به مانع بزرگ و اصلی دیده نشدن این فیلم از سوی تماشاگران تبدیل شده است.

در این سال ها، بسیار سعی کردم که مسئله را با تعامل حل کنم، اما حتی زمانی که ما کل سهمی را که حوزه از این فیلم داشت خریدیم، باز هم آن ها در سینماهایی که در اختیار دارند، آن را تحریم کردند. طبعا مجموعه این اتفاقات در این سال ها آثار خسارت باری روی آدمی می گذارد و ارتباط اثر با تماشاگر را از بین می برد. اگر اهل هنر از هر نوع آن یا حتی یک کارگر معمولی تولیدکننده را از رسیدن محصولش به مصرف کننده محروم کنید، بعد از مدتی اشتیاقش به اثر را از دست می دهد. طبعا همین مسئله فشار زیادی روی من داشت، اما در این سال ها تحمل کردم و باز توانستم فیلمی مثل «رخ دیوانه» را بسازم. فکر می کنم خود این اتفاقات انرژی زیادی از من گرفت.

دلیل توقیف فیلم را هیچ وقت به صورت مستقیم به شما گفتند؟

نه! لطفا شما به عنوان روزنامه نگار از مسئولان محترم بپرسید. بپرسید غیر از سلیقه شخصی و احتمالا مشکلی که ممکن است با من فیلمساز داشته باشند و برخوردهای شخصی، چه دلیلی دارند؟ حداقل توجیه کنند چطور فیلمی را که به عنوان فیلم برگزیده ملی شناخته شده است به راحتی تخطئه می کنند؟

معمولا گفته می شود وقتی فیلمی در کارنامه یک هنرمند توقیف می شود، ساختن فیلم بعدی بسیار مشکل است، اما شما با یک فرم تازه سراغ «رخ دیوانه» رفتید. زمانی که می خواستید «رخ دیوانه» را بسازید با توجه به تغییر اوضاع سیاسی کشور به این فکر نکردید که باز هم فیلمی با رگه های سیاسی بسازید؟

هر دوره ای شرایط و موقعیت خودش را دارد. طبعا نیاز جامعه بسته به زمان های مختلف متفاوت است. به هر حال، من چون رشته غیرسینمایی ام جامعه شناسی است، همیشه از این جانب هم نگاه می کنم که جامعه ما در آن زمان چه نیازی داشته و چه موضوعی ضوررت بیانی بیشتری دارد که با بیان آن بخواهم با جامعه به یک رابطه متقابل وارد شوم.

زمانی که قرار بود «رخ دیوانه» را بسازم، احساس جوانان و شکل برخورد آن ها با وسایل ارتباط اجتماعی موضوع بسیار حاد و مهمی است که باید بسیار ریشه ای با آن برخورد شود. این برخورد باید به شکلی در می آمد که هم برای آنان جذاب باشد و هم بتواند تاثیر مورد نظر فیلم را بگذارد؛ برای مثال، من و فرید مصطفوی در فیلمنامه «تقاطع» بسیار پدرانه خواسته بودیم از دیدگاه خودمان با قضایای جوانان برخورد کنیم و ایده آل خودمان را به عنوان جوان خوب و جوان بد به آنان القا کنیم.

تاثیری که از بازخوردهای آن فیلم گرفتم این بود که اگر در «رخ دیوانه» درباره جوانان حرف می زنم، به هیچ وجه قضاوت خودم را به عنوان یک والد نباید وارد آن کنم. این که من چه تصوری دارم، چندان اهمیتی ندارد. در این جا چیستی واقعیت اهمیت دارد؛ این که خود جوان بتواند خودش را قضاوت کند و فیلم من بتواند به این قضاوت کمک کند. به هر حال، این ضرورتی بود که من احساس کردم در زمان ساخت «رخ دیوانه» بسیار جدی است.

درباره فیلم تاه تان «هزارپا» هم همین مسئله صدق می کند؟

دقیقا! درباره این فیلم هم من احساس کردم که شرایط اقتصادی و اجتماعی توده مردم بسیار به هم ریخته و بحرانی است. چاره ای نداریم اگر می خواهیم حرفی هم بزنیم، باید وجه سرگرمی و مشغول کردن تماشاچی را تا جایی که امکان دارد با سقف سلیقه او لحاظ کنیم. این ضرورت بسیار مهمی است. به همین دلیل بود که من بعد از 18 سال دوباره به ساخت یک فیلم کمدی پرداختم، اما کمدی ای که دیگر به کف سلیقه مردم اکتفا نکند و سعی کند کف سلیقه را مقداری بالاتر ببرد.

نسخه ای از «زادبوم» که اکنون اکران عمومی شده با نسخه ای که در جشنواره فیلم فجر اکران شده است، فرق دارد؟

این نسخه حدود 10 تا 12 دقیقه کوتاه تر شده است؛ البته این کوتاه شدن اصلا به معنای سانسور نبود و خود من برای این که زمان فیلم را برای اکران کوتاه تر و بخش های را که شاید ملال آور باشد از فیلم حذف کنم، با بهرام دهقانی، تدوینگر فیلم، این مقدار را کوتاه کردیم.

سوال قبلی را به این دلیل مطرح کردم که به سوال مهم تری برسم. احساس نمی کنید ریتم فیلم کند است و این کندی به فیلم ضربه زده است؟

این کندی در ذات ساختار فیلم است. «زادبوم» فیلم تندی نیست. اصلا فیلمی نیست که بخواهید آن را با فیلمی مثل «رخ دیوانه» یا حتی «تقاطع» مقایسه کنید. «زادبوم» فیلمی است که کندی جزو ذات آن بود. برای این که درباره موضوعی صحبت می کند که این مسئله باید آرام آرام شکل بگیرد و کامل شود.

در سکانس بازگشت لاک پشت های پلاک دار به وطن می توان گفت شما تحت تاثیر نظریه «بازگشت به خویشتن» قرار داشته اید؟

به یک معنا بله و به یک معنا نه! تمثیل این لاک پشت ها در فیلم، تمثیل همه توان و بزرگ ترین ثروت ملی ماست که از کشور رفته اند. امید دارم با یک سیاست درست، روزی بخش عمده آن ها که همچنان عرق ملی و تعلق شان را به وطن حفظ کرده اند، امکاناتی برایشان فراهم شود و بتوانند برگردند. متاسفانه در این سال ها ما سیاست مدونی در این زمینه ندیدیم و همواره اتفاقات الکنی افتاده که با جهت گیری ها یا برخوردهای سیاسی در نطفه خفه شده است.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید