سوءاستفاده از ناآگاهی مردم
اصغر نوری میگوید: برخی ناشران از اطلاعات کم مخاطبان سوءاستفاده میکنند و نسخه جعلی از کتاب و یا رونویسی از ترجمه قبلی آن را با همان طرح جلد میفروشند.
این مترجم در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه ۹۹ درصد ترجمههای موازی از یک کتاب با انگیزه مادی انجام میشود، خاطرنشان کرد: ناشران در بازار کتاب بیشتر به دنبال فروش بیشتر هستند، و به جای اینکه مطالعه کنند چه کتابی میتواند پرفروش باشد، از روی دست دیگران کار میکنند و سراغ کتابهای نویسندهای میروند که به اصطلاح بازارش گرفته و استقبال زیادی از آن شده است و یا بدتر از آن، کتابی را که مثلا به چاپ ۱۵ رسیده دوباره ترجمه میکنند. چه چیزی جز انگیزه مالی میتواند پشت این موضوع باشد؟
او همچنین خاطرنشان کرد: ناشران از ناآگاهی مردم استفاده میکنند و زمانی که کتابی معروف میشود مردم دقت نمیکنند کتاب با ترجمه چه کسی است.
نوری با بیان اینکه ترجمههای ضعیف و کپی کردن ترجمههای قبلی جز آسیب هیچ چیز دیگری ندارد، گفت: زمانی که مسائلی مانند ترجمههای موازی پیش میآید با این مسئله روبهرو میشویم که چرا فضا اجازه میدهد این کار غلط اتفاق بیفتد. ما عضو کپیرایت نیستیم و بیشتر مشکلات ترجمه به این موضوع بازمیگردد؛ اگر کپیرایت داشته باشیم هیچکس نمیتواند این کار را انجام دهد زیرا فقط به یک ناشر و مترجم اجازه ترجمه و انتشار کتاب را میدهند، حتی اگر ترجمه، ترجمه بسیار بدی باشد.
او با تأکید بر اینکه اگر ما عضو کپیرایت بودیم هیچگاه این اتفاقها رخ نمیداد گفت: حالا که ما عضو کپیرایت نیستیم هر کس هر کتابی را که دلش میخواهد ترجمه و منتشر میکند، و در این فضا فقط تعهد اخلاقی میتواند جلو این اتفاقات بد را بگیرد.
این مترجم با بیان اینکه بسیاری از ناشران تعهد اخلاقی ندارند افزود: اگر نویسندهای معروف شود سراغ کارهای دیگر او میروند که باعث میشود چند نفر همزمان بر روی یک کتاب کار کنند و چند ترجمه از یک کتاب همزمان منتشر شود، یا اگر کتابی در ایران مشهور و استقبال از آن زیاد شود، ناشران حاضریخوری میکنند و حتی دست به کار بدتر میزنند؛ مثلا کتاب را ترجمه نمیکنند و آن را فقط رونویسی کرده و به عنوان ترجمه جدید منتشر میکنند.
او یادآور شد: تنها چیزی که در انتشار چند ترجمه با هم توجیهپذیر است این است که ناشر و یا مترجمان از کار یکدیگر خبر ندارند و تصادفا کتابی را با هم و یا فاصله زمانی کم منتشر میکنند که این موضوع را میتوان با عضویت در کپیرایت حل کرد. حال که عضو کپیرایت نیستیم فقط با اخلاق میشود آن را جبران کرد، که بسیاری از مترجمان اخلاق حرفهای ندارند.
اصغر نوری درباره بازترجمه آثار کلاسیک نیز گفت: بسیاری از آثاری که ۵۰-۶۰ سال پیش ترجمه و منتشر شدهاند اکنون در دسترس مخاطبان نیستند، ناشران آنها را تجدید چاپ نمیکنند و اگر هم تجدید چاپ شوند مترجمان دیگر حس میکنند نثر کتاب روان نیست و میخواهند کتاب را با نثر امروزی به فارسی برگردانند، که این مسئله بدی نیست و در کشورهای اروپایی نیز امر رایجی است و هر ۳۰-۴۰ سال یک بار کتاب را ترجمه میکنند. مثلا در فرانسه آثار شکسپیر چهار – پنج بار ترجمه شده است که قدیمیترین آن به قرن ۱۸ بازمیگردد.
او افزود: آثار چخوف و شکسپیر و نمایشنامههای یونانی آثار ازلی ابدی ادبیات و متعلق به همه دنیاست و ترجمههای اینها با زبان امروزی اشکالی ندارد. برخی از ناشران این رمانهای کلاسیک را که ترجمه آنها در دسترس هم نیست، به صورت یک مجموعه منتشر کردهاند که به نظرم کار مفیدی است زیرا اینها آثاری هستند که باید خوانده شوند اما نباید مترجم ترجمه ۴۰-۵۰ سال پیش را فارسیسازی کند بلکه باید از نو کتاب را ترجمه و ایرادهای آن را برطرف کند.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه مترجمان امروزی امکانات بیشتری برای ترجمه در اختیار دارند گفت: مترجمان قدیمی فقط یک فرهنگ لغت داشتند و یا از کسی که در ترجمه خبره بود برای رفع ایرادهای خود کمک میگرفتند اما مترجمان امروزی امکانات بیشتری دارند تا متن را بهتر بفهمند؛ مثلا از دیکشنریهای آنلاین میتوانند استفاه کنند و یا با آدمهای مختلف ارتباط بگیرند که این باعث میشود ترجمههای بهتری ارائه دهند و این بیاخلاقی است که ترجمه ۵۰ سال قبل را مبنا قرار دهند و همان را ویرایش کنند، این مترجم نه کار خود را دوست دارد، نه مخاطب را دوست دارد و نه اخلاق دارد.
او درباره ترجمههای تحتاللفظی نیز اظهار کرد: متأسفانه با این مشکل زیاد برخورد کردهام. بازار ترجمه به گونهای شده است که فکر میکنم هرکسی هر کار دیگری نمیتواند بکند فکر میکند میتواند کار ترجمه انجام دهد. این توهم چند سال است که رایج شده که هر کسی زبان خارجی بلد باشد میتواند کار ترجمه انجام دهد. بلد بودن زبان خارجی یکی از کارهای مترجم است، اما مترجم پیش از اینکه یک زبان خارجی بلد باشد باید آدم اهل مطالعهای باشد، ادبیات را خوب بشناسد و نثرهای مختلف ادبیات را بداند.
نوری خاطرنشان کرد: دانستن زبان برای مترجم کافی نیست زیرا باید به زیر و بم زبان مبدا و مقصد آشنا باشد. بسیاری از مترجمان زبان را در آموزشگاه یاد گرفتهاند، نه علاقهای به ادبیات دارند و نه شناختی از آن و حتی در این کار هیچ تکنیکی بلد نیستند.
این مترجم با بیان اینکه به واسطه کار با ناشران مختلف با مترجمان مختلفی نیز برخورد داشته است، اظهار کرد: بسیاری از مترجمان مقدمات کار ترجمه را نمیدانند. مترجم باید در ابتدا کتاب را بخواند و آن را کاملا بفهمد، سپس آن را به فارسی برگرداند. مترجمان مانند کارگران روزمرد شدهاند، ناشر کتاب را به مترجم میدهد و مترجم بدون آنکه کتاب را بخواند از صفحه اول شروع به ترجمه میکند و هیچ تکنیک خاصی به کار نمیبرد و خلاقیتی در ترجمه ندارد درحالی که مترجم باید خودش کتاب را بر حسب علایق خود انتخاب کند، یا حداقل اگر ناشر کتاب را پیشنهاد میکند فرصتی بخواهد که کتاب را بخواند یا درباره نویسنده تحقیق کند که این اتفاق نمیافتد.
اصغر نوری تأکید کرد: انتقال معنا در ترجمه کوچکترین کار است که در بسیاری از ترجمهها این اتفاق نمیافتد زیرا مترجم عجله دارد یا کار ترجمه را بلد نیست. مترجم گاهی به اشتباه وارد این کار شده که بهتر بود نمیآمد. راه حل این مسئله نیز کپیرایت است؛ اگر این قانون اجرا شود کار ترجمه منظمتر و تعداد مترجمان نیز کمتر میشود.