زنده در زلزله، مُرده در سرما

    کد خبر :210454

سارینای 4 ساله و محمد 4 ماهه در دو روستای کرمانشاه به دلیل سرما جان خود را از دست دادند. آنها از زلزله جان به در برده بودند اما نتوانستند در برابر سرما مقاومت کنند. سرما به آنها زد و مانند شکوفه‌های بهاری که دچار سرما می‌شوند به زمین ریختند.

پدر سارینا می‌گوید اوضاع زندگی ما بعد از زلزله خوب نبود. کانکس هم نداشتیم. سارینا سرما خورده بود و حالش هر روز بدتر می‌شد. در روز 27 دی ماه حال دخترم خراب شد. به بیمارستان سرپل ذهاب رفتیم. دکتر متخصص نبود. دخترم را به بیمارستان امام رضای کرمانشاه بردم اما بعد از 2 ساعت دخترم بر روی دستانم جان داد.

به گزارش عصر ایران پدر محمد نیز می‌گوید بعد از زلزله در چادر زندگی می‌کردیم. محمد به دلیل سرمای شدید دچار سرماخوردگی شد. به دنبال گرفتن کانکس رفتم گفتند شما در اولویت نیستید. حال محمد هر روز بدتر می‌شد. او را در بیمارستان محمد کرمانشاهی بستری کردیم اما در روز 23 دی ماه محمد از پیش ما رفت.

نمی‌دانم می‌شود حال پدر و مادر این دو فرزند را درک کرد یا نه؟ آنها قطعا به دنبال مقصر می‌گردند. مقصر مرگ این دو کیست؟

زلزله؟ زمین لرزه از همان روزی که خلق شد هم به کسی رحم نمی‌کرد. رفتار او شبیه به عزرائیل است. بزرگ و کوچک نمی‌شناسد، می‌آید و می‌برد.

سرما هم مثل زلزله است. رحم ندارد. به ویژه سرمای غرب ایران که استخوان سوز است. نمی‌شود از او انتظار داشت که کاری به سارینا و محمد نداشته باشد.

پدر و مادر هم که تمام زندگی‌شان را زلزله برده است. چه کاری می‌توانند کنند. آنها سال‌ها زحمت کشیده بودند سقفی برای بچه‌ها خود بسازند در عرض چند ثانیه تمام سرمایه‌ خود را بر باد رفته دیده بودند. آنها به زحمت چادر گرفته بودند و تلاش می‌کنند به کانکسی هم برسند.

پس مقصر کیست؟ بله، نتیجه مشخص است. آقایان مسئول!

آنها در برابر زلزله غافلگیر شدند اما نمی‌دانم چرا و چگونه در برابر سرما هم غافلگیر شدند. همه می‌دانیم سرما کی می‌‍آید و کی می‌رود. همه از همان روزهای اول هشدار دادند که سرما نزدیک است. سرمای کرمانشاه آدم کش است. سریع تر به مردم کانکس برسانید.

گوش شنوایی وجود نداشت. نماینده سرپل ذهاب گفته بود بخشی از مردم هنوز در چادر زندگی می‌کنند. چادر و سرما چه داستان غریبی است. مردان کرمانشاهی در چادر تاب سرما نمی‌آورند چه برسد به کودکان 4 ماه و 4 ساله.

مردم سرپل ذهاب و کرمانشاه چیز عجیب و غریبی نمی‌خواستند. آنها فقط جای گرمی می‌خواستند برای اینکه زنده بمانند.

مردم دیگر شهرها ترس زلزله دارند و ترس بیشتر برای دوران پسازلزله است. آنها با خود می‌گویند شاید زلزله ما را نکشد ولی سرما ما را می‌کشد. الان چگونه می‌شود به مردم اطمینان داد که نگران زلزله نباشند.

اتفاقا ما هم نگران زلزله هستیم و دوران بعد از آن. نمی‌توانیم امید داشته باشیم که بعد از فاجعه‌هایی مانند زلزله و سیل، مسئولان، نهادها و سازمان‌هایی هستند که می‌توانند برای حال ما فکری کنند و تصمیم درست بگیرند.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید