رويارويي عربستان و قطر وارد فاز جديد مي شود/ پشت پرده اختلافات چيست؟
قطر بار ديگر ضرب العجل عربستان سعودي، مصر، بحرين و امارات عربي متحده را رد کرد.
دميتري دوبروف در گزارشي در نشريه “اينوسمي” به دلايل واقعي درگيري رياض و دوحه پرداخت:
قطر بارديگر ضرب العجل عربستان سعودي، مصر، بحرين و امارات عربي متحده را رد کرد. آنها از جمله خواستار تعطيل شبکه تلويزيوني “الجزيره”، بستن پايگاه نظامي ترکيه و همچنين قطع روابط دوحه با تهران هستند و تهديد مي کنند در غير اينصورت تحريم هاي جديدي را عليه قطر اعمال کنند. به اين ترتيب رويارويي دوحه و رياض وارد فاز جديد و طولاتي تري مي شود. چنين پيشرفت پر شتاب درگيري دو طرف که از “خارج گود” قابل توضيح نيست، داراي دلايل تاريخي عميقي است.
به عقيده توماس اشميتينگر، کارشناس سياسي اتريشي، درگيري قطر و عربستان از مدتها پيش برنامه ريزي شده بود. حل اين مسئله از راه ديپلماتيک دشوار است چون ريشه هاي آن بيش از حد عميق است و اين امر احتمال حل قهري مسئله را بسيار زياد مي کند. عربستان قدرت مسلط در شبه جزيره عرب بوده و خط لوله هاي اصلي در آنجا را تحت کنترل خود داشته است. همه اميرنشين هاي منطقه خليج فارس از جمله قطر وابستگان مطيع و حرف گوش کن رياض بوده اند و از سال 1981 عضو شوراي همکاري کشور هاي عربي خليج فارس هستند.
اين سازمان منطقه اي بطور تمام و کمال تحت کنترل رياض قرار داشته اما در اوايل سالهاي 90 قرن بيستم ميلادي اوضاع تحت تأثير دو عامل تغيير کرده است:
ـ عربستان نتوانست در مقابل تهاجم عراق از کويت دفاع کند و وجه و اعتبارخود را ازدست داد. اين نکته امير نشين هاي منطقه را وادار کرد به جستجوي ضامن هاي جديدي براي تأمين امنيت اقتصادي و ژئوپلتيک خود بپردازند. قطر با تقويت روابط دوجانبه اش با آمريکا، ترکيه و ايران در اين راه جلوتر از همسايگان خود حرکت کرده است. طبعا اين کار خشم و عصبانيت شديدي را در رياض برمي انگيخت.
ـ همچنين قطر در سالهاي 90 قرن بيستم ميلادي به پيشبرد صنعت مايع سازي گاز رو آورد که در آن زمان يک فناوري انقلابي محسوب مي شد و در نتيجه تا درجه زيادي وابستگي خود به عربستان، خط لوله هاي رياض و استفاده ترانزيتي از خاک اين کشور را کاهش داد. عدم وابستگي قطر در زمينه انرژي، استقلال سياسي دوحه را به همراه داشت. قطر از نقطه نظر رياض با پيدا کردن مشتريان خاص خود در جهان عرب از “خط قرمز” عبور کرد. دوحه با استفاده از ذخاير مالي عظيم خود و شبکه تلويزيوني “الجزيره” اسپانسر باصطلاح “انقلابات رنگين” و جنبش هاي راديکال اسلام گرا شد.
آلکساندر کازروني، کارشناس فرانسوي نيز همچون توماس اشميتنگر ريشه هاي درگيري فعلي را در اوضاع منطقه پس از جنگ خليج فارس در سالهاي 1990 و 1991 مي بيند. در آن زمان عربستان نتوانست از شرکايش در شوراي همکاري کشورهاي عربي خليج فارس دفاع کرده و نقش خود به عنوان رهبر و قدرت غالب در اين سازمان منطقه اي را ايفا کند. تصرف کويت توسط ارتش صدام حسين نشان داد که “چتر دفاعي سعودي” مطمئن نيست و در همان زمان بود که قطر به جستجوي راه هاي ديگري براي دفاع از خود از جمله در عرصه تبليغات راديويي و تلويزيوني پرداخت.
قطري ها اين نکته را در نظر گرفتند که انتشار اخبار دروغ درباره “ددمنشي هاي” سربازان عراقي که گويا کودکان خردسال را در يکي از بيمارستان هاي کويت کشته بودند، يکي از دستاويزهاي اصلي براي آغاز عمليات طوفان صحراي آمريکايي ها بود. در همان زمان نظريه تأسيس “الجزيره”، ابزار تبليغاتي نيرومند زمامداران قطر زاده شد. بطور همزمان قطر از تاثيرگذاري عربستان در زمينه تفسير تسنن سلفي يا وهابيت آزاد شد که مذهب مشترک دو کشور است.
قطر به اسلام “خود” خصلت راديکال تر و سياسي تري بخشيده است. دوحه دارد بلندگوي مقاومت در برابر “رژيم هاي ضد اسلامي” در جهان عرب مي شود که عربستان “دورو و رياکار” بطور پيش فرضي جزو آنها محسوب مي گردد. هر دو کشور به گروه هاي راديکال اسلامي و تروريسم بين المللي کمک هاي مالي مي رسانند اما هر کدامشان بر “مشتريان خود” در منطقه تکيه دارند. عربستان اسپانسر القاعده است و قطر از داعش و اخوان المسلمين حمايت مي کند.
شايد بازديد دونالد ترامپ، رئيس جمهور آمريکا از رياض اين درگيري را که از مدتها پيش در حال نضج گرفتن بود، تحريک کرده باشد. دو روز پس از اين بازديد عربستان و متحدانش روابط ديپلماتيک خود را با قطر قطع کردند. بعيد نيست که رهبران سعودي سخنان ترامپ، رئيس جمهور بي تجربه آمريکا در عرصه ديپلماسي درباره مسائل منطقه را غلط فهميده و آنها را دستورالعمل خود تلقي کرده باشند. چنين مواردي گاهي براي حاکمان عرب اتفاق مي افتد: صدام حسين نيز در آستانه حمله عراق به کويت سخنان ايپريل گلاسپي، سفير آمريکا را نادرست تعبير نموده و فکر کرد وي عمليات دردست تدارک را تأئيد مي کند.
ضرب العجل رياض و متحدانش به قطرپيشاپيش غير قابل اجرا به نظر مي رسد. هر کشوري اگر حتي اندکي به استقلال خود احترام بگذارد، نمي تواند آنرا بپذيرد. محمد بن عبدالرحمان آل ثاني، وزير خارجه قطر نيز اين نکته را مورد تاکيد قرار داده و اعلام کرد کشور وي مي تواند تحريم و محاصره اعلام شده از سوي عربستان و متحدانش را “هر چقدر که طول بکشد” تحمل کند. راه هاي دريايي و هوايي به روي قطر هنوز باز است و اين کشور مواد غذايي را از ترکيه، ايران و ديگر کشورها دريافت خواهد کرد. از جمله از آمريکا و استراليا 4 هزار رأس گاو به اين کشور رسانده خواهد شد.
قطر در رابطه با محاصره فعلي به توسعه بندر دريايي خود پرداخته است. اين کشور در نتيجه صادرات گاز مايع و سرمايه گذاري هاي عظيم خود در خارج مي تواند از لحاظ اقتصادي طي مدت طولاني در برابر مخالفانش ايستادگي کند. دوحه از درآمد هاي نفتي و کازي خود فوق العاده ماهرانه استفاده کرده و آنها را در بيش از 40 کشور از جمله روسيه (19.5 % سهام شرکت “روس نفت” متعلق به قطر است) سرمايه گذاري کرده است. قطر 17% سهام شرکت “فولکس واگن”، باشگاه فوتبال”پاري سن ژرمن”، سهامي در بانک هاي غربي، املاک و مستغلاتي در بزرگترين و بااعتبارترين شهرهاي غربي و همچنين زمينهاي حاصل خيز کشاورزي را در آفريقا خريداري کرده است.
فقط محاصره دريايي از جانب عربستان سعودي يا حمله مسلحانه مستقيم از طرف اين کشور مي تواند وضع را تغيير دهد. احتمال اين کار اندک است اما محمد بن سلمان، وليعهد جديد عربستان که رفتارش قابل پيش بيني نيست، تعيين کننده سياست رياض است. وي همچنين وزير دفاع است و خط مشي فوق العاده تجاوزکارانه و ستيزه جويانه اي را دنبال مي کند. اين پسر جوان پادشاه عربستان بود که جنگ در يمن را به راه انداخت ، از اسلام گرايان در سوريه و عراق حمايت کرد و حالا به پيکار با قطر روي آورده است.
محمد بن سلمان در نتيجه کودتاي درباري چندي پيش در رياض محمد بن نايف، برادرزاده پادشاه را از سمت وليعهدي برکتار کرده، وي را تحت بازداشت خانگي قرار داده و خود وليعهد شد. اکنون نمي توان گفت که گام بعدي وليعهد جديد چه خواهد بود. کمافي السابق حضور نيروهاي مسلح آمريکا هم در قطر و هم در عربستان سعودي عامل بازدارنده اصلي است.
منبع:خبرگزاری آریا