افسانه امکان انقلاب آرام در ایران/ لازم نیست میهن و لوازم دموکراسی را به مخاطره بیاندازیم

    کد خبر :666719

گروه سیاسی بازتاب: علی افشاری در نوشته‌ای تحت‌عنوان «زیدآبادی متاخر و مانع‌‌تراشی ذهنی پیرامون انقلاب» راه نجات کشور ایران را «انقلاب آرام» دانسته و به خطا به پیام اخیر میرحسین متوسل می‌شود و صراحتا می‌گوید: «شرایط ایران سال‌هاست که در وضعیت انقلابی قرار دارد و مدعای بنده این است که با توجه به این زمینه ساختاری و میل بخش مهمی از جامعه به گسترش و تعمیق مبارزه با اقتدارگرایان و انفعال و وادادگی روزافزون اصلاح‌طلبان و پیامدهای وحشتناک تداوم وضعیت فلاکت‌بار کنونی برای میهن و ملت، گذار انقلابی خشونت‌پرهیز مدل مناسب و کارگشایی است. به لحاظ ذهنی نیاز است تا کنشگران سیاسی و مدنی ایران اصل ان را پذیرفته و به سمت آماده‌سازی حرکت کنند نه اینکه مانند زیدآبادی متاخر و برخی از چهره‌های ملی-مذهبی پرونده انقلاب در ایران را به صورت کلی و یا تا آینده نامعلوم بسته و به مقاومت ذهنی روی بیاورند.»

 

«مهندس میرحسین موسوی نشان داد علی‌رغم حصر خانگی ۱۰ ساله به مراتب درک درست‌تری از مسائل سیاسی ایران دارد و با برخوردی مسئولانه سکوت خود را شکست و با زبان و ادبیات خود ورود شرایط سیاسی ایران به وضعیت انقلابی را اعلام کرد.»

 

نقد نگاه انقلابی

حمیدرضا جلایی‌پور – جامعه‌شناس و فعال سیاسی اصلاح‌طلب – در پاسخ نوشته است: در اینکه جامعه و نظام سیاسی ایران با معضلات پرشمار و بحران‌هایی روبه‌روست و نیازمند تغییر است، تحلیلگران اجماع دارند. ولی نگاه انقلابی افشاری برای نجات ایران چند اشکال اساسی دارد و به افزایش بحران‌ها می‌انجامد و نه رفع آن. در اینجا فقط به سه مورد اشاره می‌کنم:

 

1- انقلاب آرام روی کاغذ برای بسیاری از ناراضیان جذاب است. ولی جمهوری اسلامی «نظامی پوشالی» نیست که به‌راحتی به پذیرش انقلاب آرام تن بدهد. این حکومت وسائل دفاع از خود را دارد و حداقل در ۱۵ درصد اعضای جامعه هوادار جدی دارد. روشن است چنین حکومتی اجازه نمی‌دهد که طرفداران انقلاب آرام به‌صورت «آرام» حکومت را ساقط کنند. لذا تغییر انقلابی در جامعه ایران فرایندی «آرام» نخواهد بود و بسیار خونین خواهد شد. حتی انقلاب ناآرام هم در وضعیت و ساختار نظام سیاسی ایران ممکن نیست. هر میزان کاهش مشروعیت به تغییر هیچ نظام سیاسی نمی‌انجامد،‌ مگر اینکه حاکمان نتوانند یا نخواهند انقلاب را سرکوب کنند که نظام سیاسی کنونی ایران مصداقش نیست. در ضمن برای تغییر اوضاع ایران بیش از ۵۰ درصد مردم حتی پس از اعتراضات آبان ۹۸ مخالف خشونت سیاسی هستند.

 

2- خطای دوم تحلیل افشاری این است که جمهوری اسلامی را «یکپارچه» در نظر می‌گیرد و آن را فقط به «بخش آهنین دولت موازی» تقلیل می‌دهد. درصورتی‌که عملکرد ۲۰ ساله بلکه ۴۰ ساله جمهوری این تقلیل‌گرایی ساده‌گرایانه را تایید نمی‌کند. نظام سیاسی پیچیده‌ٔ ایران یک نظام ترکیبی (هیبریدی) است که هم عناصر اقتداگرارایانه دارد و هم عناصر دموکراتیک. افزون بر این، در هسته‌ٔ هیات حاکمهٔ جمهوری اسلامی نوعی عملگرایی (البته معمولا با تاخیر) برای بقا هم دیده می‌شود. این عملگرایی قبلا در رخدادهای آزادی گروگان‌های آمریکایی، کشتار حجاج ایران از سوی عربستان، پذیرش قطعنامه ۵۹۸، پذیرش برجام و دیگر موارد دیده شده است. ثانیا جمهوری اسلامی، علی‌رغم همهٔ ناکارامدی‌ها و آسیب‌ها و مشکلاتش، بی‌دستاورد و سراسر «سیاهی» نبوده است. خاکستری است. ذیل همین جمهوری اسلامی دفاع کامیاب از سرزمین ایران در دوره‌ی جنگ، دوره‌های نسبتا موفق سازندگی و اصلاحات، کاهش شکاف طبقاتی و بسط عدالت اجتماعی (نه در حد مطلوب که به نسبت قبل از انقلاب و کشورهای بزرگ منطقه) و بهبود سطح پوشش آموزش و خدمات سلامت و دسترسی به الکتریسیته و گاز و اینترنت و خانه بهداشت و مدرسه و خدمات عمومی در محروم‌ترین بخش‌های کشور تجربه شده است.

 

3- تمام انقلاب‌ها (اعم از آرام و ناآرام) در جریان «گذار» جامعه را با دوره‌ای از «بی‌دولتی» روبرو می‌‌کنند. همین تجربهٔ «بی‌دولتی» و گذار انقلابی در بهار عربی و کشورهای خاورمیانه درهای جهنم ناامنی و تخریب زیرساخت‌های توسعه را بر روی مصر، لیبی و سوریه باز کرد. افزون بر این، ایران برخلاف کشورهای دیگر خاورمیانه دشمنی مثل راست افراطی صهیونیستی دارد که هدفش تکه تکه کردن ایران است و تجربه بی‌دولتی در ایران به این دشمن جر‌ار فرصت عمل می‌دهد. چهره‌های محوری اپوزیسیون انقلابی هم چهره‌های وابسته به پول ترامپ و بن‌سلمان و با گرایش‌های سلطنت‌طلبانه یا حامی تحریم/جنگ یا غیرحساس نسبت به منافع ایران و خیر همگانی ایرانیان‌اند.

 

دلایل دیگری هم برای نقد سخن افشاری هست، ولی همین سه دلیل نشان می‌دهد راهبرد تغییر «انقلاب آرام» برای نجات ایران ناممکن است و عملا ناآرام و خونین می‌شود و حتی پس از خونین شدن هم یا سرکوب می‌شود یا درهای جهنم ناامنی و جنگ مدنی را به روی ایران باز می‌کند‌. امکان انقلاب آرام در شرایط کنونی ایران افسانه‌ است. سرنوشت فرآیندهای سیاسی و اجتماعی ‌شود فقط دست فعالان سیاسی نیست (و پیش‌بینی قطعی آینده‌ٔ هیچ جامعه‌ای از جمله ایران از هیچ تحلیل‌گری برنمی‌آید) ولی جهت‌گیری «کنش‌های فعالان سیاسی» دست خود آن‌ها است و استفاده از تجربیات بشری شرط هر «کنشگری مسئولانه» است. این خلاف عقلانیت متعارف است که با توجیه ضرورت انقلاب آرام از باز شدن درهای جهنم بر روی ایران نگران نباشیم.

 

پس چه باید بکنیم؟ اولا سیاست‌های خطای داخلی و خارجی هسته سخت حاکمیت را تایید نکنیم. ثانیا بر این راهبرد تکیه کنیم که راه نجات کشور تلاش مصلحانه و فشار خشونت‌پرهیز برای پذیرش تکثر نیروهای اجتماعی و سیاسی در ایران، بازکردن امکان نمایندگی‌شان در ساختار سیاسی و بازتوزیع عادلانه‌تر ثروت و قدرت و تن دادن حکمرانان به اقتضائات توسعهٔ پایدار و عادلانه و متوازن و همه جانبه و دمکراتیک است. بدون همکاری حاکمیت، دولت و جامعهٔ مدنی در جهت توسعهٔ پایدار (نه تمدن‌سازی متوهمانه)، راه‌حل کم‌هزینه‌ای برای عبور ایران از ابرچالش‌هایش نیست. شاید بگوییم ‌نمی‌گذارند. پاسخ این است که ‌اگر «ایستادگی مدنی» اصلاح‌جویان و دموکراسی‌خواهان و عدالت‌جویانِ تداوم پیدا کند و بازوهای نهادی و پایگاه اجتماعی حامیان تغییر مصلحانه تقویت شود؛ جمهوری اسلامی راه دیگری جز پاسخ‌گویی به مطالبات مردم ندارد. البته دیر و زود دارد، ولی سوخت‌و‌سوز ندارد. هدف اصلاحات بسط دموکراسی و عدالت و آزادی و توسعه است و اقتضای دموکراسی همزیستی مدنی و قانونی نیروهای محذوف جامعه و اصلاح‌جویان با اصولگرایان. برای رسیدن به این هدف و همزیستی لازم نیست با رویکرد انقلابی که لاجرم با خشونت و سرکوب و ناامنی و حتی تهدید تمامیت ارضی و تخریب و ویرانی همراه می‌شود، ایران و لوازم دموکراسی را به مخاطره بیاندازیم.

 

انتهای پیام/#

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید