آیا شرق گرایی به جهت گیری غالب سیاست خارجی ایران تبدیل می شود؟

    کد خبر :944200

روند جاری تحولات بین المللی چه در سطح کلان (در عرصه نظام بین الملل) و چه در قالب مناسبات ایران و غرب با محوریت مساله مذاکرات اتمی وین، حاکی از این واقعیت است که در ماه ها و سال های آتی، بایستی انتظار سنگین شدن کفه شرق گرایی در سیاست خارجی کشورمان را داشته باشیم. با این همه سوال اساسی در این میان این است که آیا تدبیرها و مطالعات لازم جهت مدیریتِ آسیب های احتمالی اتخاذ یک سیاست شرق گرایانه، و حداکثرسازی منافع آن نیز انجام شده است؟

بازتابروابط ایران با جهان غرب همواره روابطی پُر نوسان و مملو از ماجرا و فراز و نشیب بوده است. به طور خاص در سال های اخیر، توافق “برجام” که پس از طی چند سال رایزنی های دیپلماتیک در سال 2015 به امضا رسید، به یکی از سنگ محک های اصلی شکل دهنده به ماهیت روابط ایران و غرب تبدیل شده است. در این چهارچوب، در زمان امضای توافق مذکور، بسیاری از ناظران و تحلیلگران ایرانی و بین المللی، با خوش بینی تاکید داشتند که این توافق می تواند مقدمه ای جهت کوتاه شدنِ دیوار بی اعتمادی میان ایران و جهان غرب (و به طور خاص آمریکا) باشد.

با این همه، تنها پس از گذشت سه سال مشخص شد که تئوری مذکور چندان هم واقع بینانه نبوده و بدعهدی‌های قابل توجه غرب در قالب معادله برجام نشان داد که اساسا روابط ایران و غرب (به طور خاص پس از پیروزی انقلاب اسلامی)، به این زودی ها با توجه به حجم انبوهی از بحران ها در روابط دوجانبه به سمت بهبود حرکت نخواهد کرد.

در این راستا، “دونالد ترامپ” رئیس جمهور سابق آمریکا در سال 2018 کشورش را به صورت یکجانبه و غیرقانونی از توافق برجام خارج کرد و در عین حال، کشورهای اروپاییِ طرف برجام نیز تحت فشارهای آمریکا، انفعال محض پیشه کردند و عملا نشان دادند که به تعهدات بین المللی خود در جایی که منافع آن ها اقتضا کند، به هیچ عنوان وفادار نیستند.

جالب اینکه ایران حتی یک سال پس از خروج دولت آمریکا از توافق برجام، همچنان به تعهدات خود در قالب توافق مذکور عمل می کرد. با این همه، با مسجل شدن این نکته که طرف مقابل این اقدام را نشانه ضعف دانسته و سعی در کسب امتیازاتِ بیشتر دارد موجب شد تا ریل دیپلماسی هسته ای ایران نیز تغییر کند و شاهد پیشرفت‌های قابل ملاحظه ای در عرصه توانمندی های اتمی کشورمان باشیم.

با این همه، همزمان با روی کار آمدن دولت بایدن و ادعاهای گسترده وی مبنی بر اینکه رویکرد دولت او، احیای فوری برجام است، بار دیگر مذاکرات اتمی ایران، این بار در شهر وین و با محوریت احیای برجام کلید خورد که اکنون پس از دو سال از آغاز شدنِ آن، هنوز به نتیجه مطلوب که ختم نشده هیچ، عملادر بن بست نیز قرار دارد و به طور خاص طرف ایرانی تاکید دارد که دولت آمریکا خواسته های زیاده خواهانه ای را در روند مذاکرات مطرح می کند و عملا سعی دارد تا کارزار فشارحداکثریِ دولت ترامپ را این مرتبه در ظاهری زیبا تر(و نَه آنچنان خشن شبیه به چیزی که در دوره ترامپ شاهد بودیم) عرضه کند.

در این فضا، در ماه های اخیر شاهدِ اوج گیری قابل توجهِ روابط و مناسبات ایران با قدرت های مهم شرقی نظیر چین و روسیه بوده ایم. مساله ای که مخصوصا در سایه جنگ اوکراین و تشدید بلوک بندی های سیاسی و ایدئولوژیک در عرصه بین المللی، ابعاد جدی تری را نیز به خود گرفته است. در این راستا، اینطور به نظر می رسد که اساسا دستگاه سیاست خارجی ایران، تا حد زیادی از روابط با غرب و کسب منافع از این طریق، ناامید و سرخورده شده است و توسعه روابط با شرق که بلوکی نوظهور از قدرت در عرصه بین المللی را شکل می دهد، در دستورکار قرار داده است.

البته که این رویکرد در جای خود قابل درک است و می تواند مفید هم باشد با این حال، باید توجه داشت که منافع حقیقی کشور در شرایط ایجاد “توازن” در عرصه سیاست خارجی تامین می گردد. در این فضا، اینکه ایران تاکنون پایانِ مذاکرات با غرب را اعلام نکرده و به دنبال تداوم یافتن این روند است، در نوع خود حاکی از این موضوع است که تهران نیز این منطق را به خوبی درک کرده و سعی ندارد با پاره کردن بندِ برجام که عملا نقطه اصلی و محوری مناسبات دیپلماتیک ایران و غرب است، به روابط خود با این بلوکِ قدرت به طور کامل پشت کند. با این همه، همزمان با ظاهر شدن چشم انداز نَه چندان روشنِ مذاکرات اتمی ایران با غرب، به احتمال فراوان باید انتظار سنگین شدنِ کفه شرق گرایی در عرصه سیاست خارجی کشورمان را داشت.

مساله ای که از همین حالا باید آسیب شناسی های خاصِ آن در کارگروه ها و اتاق های فکر تخصصی بررسی و تحلیل شود و تا جای ممکن از زیان های آن برای آینده سیاست خارجی و منافع کشورمان جلوگیری شود. در این میان باید توجه داشت که اهرم سازی های قدرت محور در برابر قدرت های شرقی، در عین داشتنِ روابط دوستانه و صمیمی با آن ها، کاملا لازم و ضروری است.

در این رابطه به طور خاص پس از آغاز جنگ اوکراین شاهد بوده ایم که روس ها با توجه به انسداد ژئوپلیتیک ایجاد شده در حوزه های ارتباطی شان از طریق مرزهای شمالی، غربی و حتی شرقی شان، نگاهی ویژه را به سمت جنوب و مرزهای مشترک شان با ایران معطوف کرده اند.

مساله ای که در نوع خود می تواند حامل مزایای قابل توجهی برای کشورمان باشد و درست به همین دلیل است که بایستی برنامه ریزی های لازم در این زمینه جهت بهره برداری درست و با تدبیر از این موضوع و ظرفیت ها انجام شوند. در مورد چین، دیگر قدرت مهم شرقی نیز تا جای ممکن باید اهرم سازی و در عین حال ارائه مشوق‌ها جهت توسعه روابط با ایران را بدون اینکه منافع کشورمان تضییع شود در دستورکار قرار دارد.

 به طور کلی، “شرق گرایی” برای سیاست خارجی ایران، به خودیِ خود یک مساله منفی به شمار نمی آید. زمانی می توان این دستورکار را برای سیاست خارجی کشورمان مضر قلمداد کرد که به معنی وابستگی تمام عیارِ ایران به بلوک شرق تصور و تفسیر شود.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید