حقیقت ماجرای اعتراض سراسری متخصصین بیهوشی به کاهش تعرفهها
چند روزی ست که از نارضایتی متخصصین بیهوشی و اعتراض آن ها به کاهش تعرفه خدمات بیهوشی به بهانه کاهش هزینه های ادامه طرح تحول سلامت بسیار می شنویم. به گونه ای که در برخی بیمارستان های دولتی و مراکز خصوصی از سرتاسر این سرزمین پهناور متخصصین بیهوشی از قبول مسوولیت بیهوش کردن بیمارانی که تاخیر جراحی در آن ها زیانی در پی ندارد، امتناع می ورزند.
در مصاحبه اخیری از دبیر محترم انجمن این رشته تخصصی بالینی نیز گزارش هایی با مضمون “عدم بیهوشی برخی بیماران” در صورت عدم بازنگری در مصوبه تبعیض آمیز کاهش تعرفه منتشر شده است که موجی از نگرانی را در جامعه در پی داشته.
اما حقیقت ماجرا چیست؟
حقیقت آن است که پیش از طرح تحول سلامت، وجود روابط مالی میان پزشک و بیمار برای جامعه بسیار آزاردهنده بود. وجود و وفور این پدیده نامیمون در کنار چند هدف ارزشمند دیگر به طراحی و اجرای یک طرح ملی با نام “طرح تحول نظام سلامت” منجر شد که از برکات آن برشمردن رضایتمندی مردم و تامین نظر مقام معظم رهبری که فرمودند خانواده بیمار جز رنج بیماری، متحمل دشواری و سختی دیگری نشوند کافی است.
از اهداف فرعی طرح اما، برقراری عدالت بین رشته ای بود و کاهش فاصله درآمدی میان پزشکان. اگر گروه بیهوشی را به دلیل نداشتن یا نادر بودن رابطه مالی با بیمار، پاکدست ترین حرفه درمانی و درآمد آن را پاک ترین درآمد در میان همه مشاغل بنامیم سخنی به گزاف نگفته ایم. همین واقعیت است که موجب شد متخصصین این رشته بیش از هر تخصص دیگری به حمایت از طرح تحول بپردازند و این حمایت مبنای باورها و دریافت های غلطی شد که این گروه را بیش از گروه های دیگر منتفع از طرح می پنداشت. همین باور ناصواب باعث شد که در ویرایش سال 95 کتاب تعرفه برای تعدیل (بخوانید اجحاف قانونمند شده)، برخی از خدمات بیهوشی پایه “صفر” به خود ببینند در حالیکه بعضا از نظر نیاز به خدمات بیهوشی در بالاترین تراز قرار داشتند؛ به عبارت ساده از نظر قانونگذار و تعیین کننده ارزش نسبی خدمات، برخی از جراحی ها اگر با خواست بیمار و با مصلحت پزشک معالج نیاز به بیهوشی داشته باشد، ارزش پایه آن هیچ است و تنها ارزش زمانی به آن تعلق می گیرد که برای عمده موارد چنین جراحی هایی در خوشبینانه ترین حالت، پذیرش خطر و مسوولیت جان بیمار طی بیهوشی و پس از آن در اتاق بهبودی، به قدر یک ویزیت ساده پزشک عمومی در مطب هم ارزش ندارد! و باز تداوم همین ذهنیت بود که در پیش نویس کتاب تعرفه سال 96 کاهش دیگری را برای بیهوشی متصور شد. از دید معترضینِ امروز، شاید اگر کوتاهی و مسامحه ای در همان دست اندازی سال قبل نمی شد کار به اینجا و به این کاهش و تبعیض مبرهن نمی کشید که کارشناسان خبره ویراستار کتاب تعرفه، ارزش بیهوش کردن و به هوش آوردن نوزاد مبتلا به سین داکتیلی (چسبندگی انگشتان به یکدیگر) را به منظور اصلاح این نقص مادرزادی از ویزیت ساده بدو تولد وی کم ارزش تر بپندارند؛ در حالیکه هر پزشکی بر دشواری های بیهوشی در نوزاد آن هم با ناهنجاری هایی اینچنینی که معمولا با ناهنجاری های مادرزادی دیگر نیز همراه است، واقف و آگاه است!
با وجود مسجل بودن این بی عدالتی اما قاطبه متخصصین بیهوشی راه مسالمت آمیز و قانونی را برای احقاق حقوق خود و جلوگیری از این ظلم آشکار برگزیدند و طی ماه ها از قاعده تا راس هرم تصمیم ساز و دخیل در این موضوع را دیدند و به رایزنی و ارائه ادله متقن خود با ایشان پرداختند که در همه موارد همه مسوولین مورد مذاکره حق را به جامعه بیهوشی دادند و قول مساعد برای همکاری؛ اما متاسفانه هیچ گام عملی مثبتی جز تاخیر در اعلام مستند این اجحاف برداشته نشد تا یک روز پس از همایش اعتراضی متخصصین بیهوشی تداوم خودرائی به انتشار ویرایش سوم کتاب ارزش نسبی خدمات منجر شود و نشان دهد که استفاده از “خردجمعی” تنها لقلقه زبان برای سخنرانی از تریبون ها ست و شیرینی خودرائی و منیّت ها بیش از آن است که بتوان به راحتی از آن چشم پوشید و در برابر خواسته برحق یک جامعه فرهیخته قدمی پس کشید و به قدر انصاف و به اندازه عدالت عقب نشست و از رفتار نادرست مجموعه تحت امر خود عذرخواهی نمود.
امروز هم اگر متخصصین بیهوشی از سر ناچاری و بعنوان گزینه آخر محدود کردن خدمات به بیماران خاص را مطرح می کنند قطعا این روش، راه و روشی نیست که کوچکترین مخاطره ای برای سلامت جامعه در پی داشته باشد؛ چه اکثریت جامعه بیهوشی بارها بر این باور تاکید کرده اند که آنچه بدان معترضند، تضییع آشکار حقوق مادی نیست؛ بلکه این تعدّی به کیان و آبرو و حیثیت یک رشته تخصصی بالینی ست که مورد دادخواهی ست. برای همین هم نمایندگان و تریبون های رسانه ای این جمعیت حتی مدعی “بیهوشی رایگان، آری؛ تبعیض بین رشته ای، هرگز” شده اند.
به راستی چه عدالتی ست که برای کاهش هزینه های یک طرح که بیش از 80% بودجه آن در بخش دارو و تجهیزات صرف می شود، درآمد گروهی برای کاهش مورد هدف قرار گیرد که کمتر از 3% پرداختی در بخش کارکنان را به خود اختصاص می دهد؟! چه چیزی جز “نجابت” و “پاکدستی” همیشگی در ذهن طراحان این تبعیض متبادر شده که آنان را به این تصمیم واداشته است؟!
مردم عادی جامعه بدانند که برای یک پزشک و به ویژه متخصص بیهوشی چیزی ارزشمندتر و با اهمیت تر از سلامت و جان آن ها نیست و قطعا این مهم هرگز توسط این گروه به مخاطره نخواهد افتاد اما اگر روزی و روزگاری برای جراحی های غیر موثر در سلامت (چون جراحی های زیبایی و …) به مراکز درمانی مراجعه کردند و با عدم پذیرش بار سنگین مسوولیت جان و سلامت خود توسط یک متخصص بیهوشی روبرو شدند، بدانند که خاستگاه این بی مهری ناخواسته از کجا ست! بدانند که عده ای برای کاهش هزینه یک طرح و چه بسا پنهان ماندن جنبه های مختلف سوءمدیریت خود حاضرند پا بر گلوی نحیف گروهی از پزشکان این سرزمین بگذارند که همواره سنگین ترین مسوولیت ها را در برابر کمترین میزان دریافتی برعهده داشته اند و بدانند که آنچه متخصصین بیهوشی امروز به آن معترض هستند تنها کاهش ارزش و منزلت حرفه ای آن ها نیست؛ بلکه نادیده گرفتن حقوق بیمار و کم ارزش دانستن جان انسان ها ست که فدای منافع فردی و گروهی می شود و متاسفانه آنچه به جایی نرسد فریاد است!
دکتر رضا امین نژاد
متخصص آنستزیولوژی و مراقبت های ویژه
استادیار دانشگاه علوم پزشکی قم
وزارت بهداشت تنها به منافع جراح ها می اندیشد و باقی پزشکان را قربانی می کند
دکتر حریرچی سخنگوی وزارت بهداشت مدعی است که این کاهش برای برقراری عدالت است چون با اجرای طرح تحول درآمد متخصصین بیهوشی بطور ناعادلانه خیلی بالا رفت ما متخصصین بیهوشی حاضر به اثبات علمی و مستدل هستیم که درآمد متخصصین بیهوشی با اجرای طرح تحول نسبت به سایر پزشکان ناعادلانه بالا نرفته است و حتی به نسبت سایرین افزایش کمتری داشته است بطوری که گاهی درآمد یک جراح از یک عمل جراحی تا ۱۰ برابر متخصص بیهوشی است
آیا این عدالت است که دستمزد یک متخصص بیهوشی طی ۲۴ ساعت دوندگی و کشیک با بیماران با خطر زیاد در بخش دولتی که در خوشبینانه ترین حالت بعد از ۱۰ ماه پرداخت می شود از مبلغ دریافتی یک عمل لیزیک ۱۰ دقیقه ای همکاران چشم پزشک که نقدی هم دریافت می گردد کمتر باشد.
آیا این عدالت است که وزیر بهداشت ادعای حمایت از محرومان راداشته باشد ، سوار ماشین پورشه شود و حداقل روزی ۱۰۰ میلیون از بیمارستان خصوصی خود ( نور ) در آمدداشته باشد؟آیا واقعا به توصیه مقام معظم رهبر ی در سیاستهای کلی نظام سلامت مبنی بر به حداقل رسیدن فاصله درآمد پزشکان در بخش خصوصی و دولتی توجه شده است؟ یا بر عکس این فاصله بیشتر از قبل گردیده است؟ آیا معاون وقت درما ن وزارت بهداشت به عدالت هزینه دریافتی متخصصین قلب پس از استنت گذاری کرونر را از طرح پلکانی خارج کرد؟ این اشکالات و هزاران اشکال و تبعیض دیگر دلالت بر خصومت وزیر و ایادی وزارت بهداشت با رشته مظلوم ، پاکدست ، خدوم و زحمتکش بیهوشی دارد.
آیا به توصیه مقام معظم رهبری در سیاستهای کلی نظام سلامت مبنی بر به حداقل رسیدن فاصله در آمد در بخش خصوصی و دولتی توجه شد؟ یا بر عکس این فاصله عمیق تر گردید؟ آیا در آمد میلیاردی وزیر بهداشت از بیمارستان نور عین عدالت است؟ آیا خروج حق استنت گذاری کرونر از طرح پلکانی عدالت است؟ آیا در آمد ناچیز متخصصین خدوم ، پاکدست ، زحمتکش بیهوشی در اقصا نقاط کشور بی عدالتی است؟ آیا این کاهش تعرفه غیر از خصومت شخص وزیر پوپولیست وایادی او در وزارت بهداشت و سازمانهای بیمه گر ، معنای دیگری دارد؟ اینها و هزارا ن سوال دیگر مواردی است که باید وزیر و ایادی او در برابر جامعه بیهوشی پاسخ دهند؟
پر استرس ترین رشته تو عالم پزشکی رشته بیهوشی هست وسخت ترین از نظر علمی بیماران با انواع اقسام بیماریها که براشون باید بهترین روش بیهوشی انتخاب بشه کمترین بی توجهی متخصص بیهوشی جبران ناپذیره همیشه هوشیار بالای سر بیمار با بیشترین دقت وحامی منافع بیمار به خاطر قبول مسولیت بیمار برای حفظ جان بیمار متاسفانه به خاطر منافع جراح ها این مسایل سعی شده همیشه از دید جامعه مخفی بمونه اونوقت کمترین درامد برای بیهوشی وبی انگیزه بودن این قشر برای بیهوشی های پر خطر وبیماران بد حال مسولش وزارت خانه هست
جالب است در مملکت ما با یک تخصص
پزشکی جراحی یا بیهوشی باز باید درآمدها چند برابر فرق کنندچرا به یک اندازه نباید حقوق بگیرند یا به اندازه سختی کار مثل کشورهای دیگر ۲۰ درصد کمی بیشتر یا کمتر باید عایدی داشته باشند نه بیش از ۳ تا ۱۰ برابر!!!!معنای عدالت را فهیمدیم.