بازیگر جوان: از معروف شدن می‌ترسم!

    کد خبر :93834

مخاطبان تلویزیون و بویژه شبکه دو سیما، این شب‌ها به تماشای سریالی جدید نشسته و با سیمای بازیگری تازه آشنا شده‌اند؛ روشنک گرامی که با ایفای نقش ترنج در مجموعه تلویزیونی «گمشدگان» به مخاطبان معرفی شده و داستان فراز و فرودهای مختلف زندگی و مشکلاتش را روایت می‌کند.

با این حال، این اولین تجربه حضور گرامی مقابل دوربین تلویزیون نیست. او پیش از این در مجموعه «فاصله‌ها» به کارگردانی حسین سهیلی‌زاده نقش‌آفرینی کوتاهی داشته و در سینما هم فیلم‌های «قاعده تصادف» و «هلن» را در کارنامه دارد.

بازی این شب‌های او در مجموعه گمشدگان بهانه صحبت ما بود.

انتخاب شما برای بازی در نقش ترنج چطور اتفاق افتاد؟ آقای کریمی (کارگردان مجموعه) بازی‌های قبلی‌تان را دیده بودند؟

بله، فکر می‌کنم همین‌طور بود.

بعد از چند سال دوری، دوباره با گمشدگان به تلویزیون برگشته‌اید. چه عاملی به بازگشت ترغیبتان کرد؟

مهم‌ترین عامل، حضور آقای کریمی در مقام کارگردان بود و خیلی خوشحالم با ایشان همکاری کردم. عامل دیگر، اصرارهای برادرم بود که همیشه دلش می‌خواست من در یک سریال تلویزیونی هم ایفای نقش کنم و به این دلیل بازی در مجموعه را پذیرفتم.

تعریفی که آقای کریمی از نقش ترنج برایتان ارائه کرد چه بود؟

الان خیلی در خاطر ندارم خصوصیات مورد تاکیدشان چه بود، چون ماجرا مال خیلی وقت پیش است. ولی این نکته در خاطرم مانده که گفتند این سریال قرار است با دیگر سریال‌های ساخته شده در تلویزیون فرق کند و جنس سینمایی داشته باشد.

تجربه حضور در تلویزیون را چطور دیدید؟ به هر حال نقش اصلی این مجموعه را ایفا می‌کنید و بازی‌تان در این نقش باعث شده بخش عمده‌ای از مردم جامعه چهره‌تان را بشناسند.

بله، قطعأ همین‌طور است. ولی مشکل اینجاست که من اصولا از معروف شدن می‌ترسم! این‌که می‌بینم ناگهان حجم آدم‌های زیادی به صفحه مجازی‌ام هجوم می‌آورند و برایم نظر می‌گذارند، برایم جای سوال است. ترجیح می‌دهم آدم‌های محدودی کارم را بشناسند و برایم صادقانه نظر بگذارند؛ نه این‌که مجبور باشم هر لحظه صفحه‌ام را چک کنم و توهین‌ها و فحاشی‌های احتمالی آدم‌های بی‌نام و نشان را پاک کنم.

با این تعاریف اگر بخواهیم عامل معروف شدن را کنار بگذاریم، عامل اصلی‌تان برای انتخاب نقش‌ها چیست؟

معمولا به سراغ نقش‌هایی می‌روم که مطابق سلیقه‌ام باشند و حالم را خوب کنند. اینها عوامل اصلی هستند و خیلی در بند بازی کردن در پروژه‌های مختلف، به صرف این‌که قرار باشد دیده شوند و معروفم کنند، نیستم.

به این‌که مردم برایتان نظر می‌گذارند اشاره کردید. عمده این نظرات چیست؟ از تصمیم‌های ترنج حرص نمی‌خورند؟!

اغلب سریال را دوست دارند؛ البته از برخی جزئیات هم ناراضی هستند که این دیگر دست من نیست. درخصوص تصمیم‌های ترنج هم چرا، گاهی حرص می‌خورند و معتقدند داستان از جایی به بعد کمی از ریتم افتاده است.

خودتان تصمیم‌های ترنج را قبول دارید؟ با همه تصمیم‌ها و کارهایش موافق هستید؟

من چند قسمت اول کار را خیلی دوست داشتم و به نظرم ساختار خیلی درستی داشت. هنگامی که کار شروع شد و می‌خواستیم ساختش را کلید بزنیم، هنوز فیلمنامه کاملی در دست نداشتیم. فیلمنامه هر قسمت به صورت تدریجی به دستم می‌رسید، بنابراین اوایل بازی‌ام خودم هم نمی‌دانستم سرنوشت نقش قرار است چه بشود. در ادامه اما کمی ریتمش کند شد وگرنه می‌توانست خیلی بهتر باشد. قطعا اگر من جای ترنج بودم، تصمیم‌های دیگری می‌گرفتم و اقدامات دیگری می‌کردم. با این حال روال فیلمنامه به این صورت بود و ترنج چنین تعریفی داشت.

همبازی شدن مقابل بازیگران نام‌آشنای کار را چگونه دیدید؟

برایم خیلی لذتبخش بود. مثل مسافرتی بود که آدم در آن شهر به شهر با اتفاقات و آدم‌هایی تازه آشنا می‌شود و تجربه می‌آموزد.

ترنج یک دختر شیرازی است و گرچه از شیراز به تهران می‌آید، اما لهجه‌ای ندارد و با گویش معمولی صحبت می‌کند. این تصمیم هم عمدی بود؟ دلتان نمی‌خواست لهجه داشته باشید؟

من لهجه‌ها را دوست دارم، زود یاد می‌گیرم، بنابراین می‌توانم با لهجه‌های مختلف بازی کنم. این برایم کار دشواری نیست. ولی دیدیم اگر قرار باشد ترنج به عنوان شخصیت اصلی سریال در کل 30 قسمت کار با لهجه شیرازی صحبت بکند، ممکن است بخشی از حواس مخاطبان پرت شود و سریال را از حالت اصلی‌اش خارج کند. این‌که ترنج فقط در شیراز، شیرازی صحبت کند و بعد در تهران دیگر خبری از لهجه‌اش نباشد هم غیرمنطقی بود؛ لذا طی صحبت با آقای کریمی این‌طور تصمیم گرفتیم ترنج هم چون بسیاری از دیگر جوانان امروز شیرازی، لهجه نداشته باشد و با لحنی معمولی صحبت کند.

در حین تماشای سریال احساس می‌کنم انگار ترنج در مقابل مشکلات و بدبیاری‌های زندگی‌اش به نوعی بهت فرو رفته و توانایی واکنش درست نشان دادن نسبت به وقایع را از دست داده است. آیا این بهت هم تاکید آقای کریمی بود؟

بهتی که شما در طول بازی‌ام در مجموعه می‌بینید، برداشت خودم از نقش بود و با توجه به بلایا و اتفاقاتی که بر ای ترنج افتاد، فکر می‌کردم باید چنین رفتاری داشته باشد. آقای کریمی هم با من موافقت کردند و این عامل به بازی‌ام افزوده شد.

خب ترنج در شهر شیراز یک دختر فعال و اجتماعی بوده و خودش بار خانواده‌اش را به دوش می‌کشید؛ چرا وقتی به تهران می‌آید این‌طور منفعل می‌شود و در مقابل مشکلات عقب‌نشینی می‌کند؟ این عامل برای خودتان جای سوال نداشت؟

چرا؛ با این حال به نظرم می‌توان به او حق داد. او نه تنها به یک کلانشهر آمده، بلکه با مشکلات مربوط به فوت مادر و گم شدن برادرش و اتفاق‌های دیگر هم مواجه است و هضم کردن همه این اتفاقات کنار هم، او را به نوعی درونگرایی می‌کشاند که شما به بهت تعبیر کردید.

پس، از تصمیماتش دفاع می‌کنید؟

من از بازی خودم دفاع می‌کنم. تصمیماتی که ترنج می‌گرفت، براساس تفکرات و نظر فیلمنامه‌نویس بود. من با توجه به نقشی که برایم نوشته شده بود پیش رفتم و همان کاری را که از من خواسته شده بود، انجام دادم.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید