عطوان: اتکای مردم غزه و کرانه باختری بر شاخه نظامی حماس است
تحلیلگر عرب طی گزارشی درباره سند جدید جنبش حماس نوشته است که اتکای مردم غزه و کرانه باختری بر شاخه نظامی حماس است.
«عبدالباری عطوان» گزارشی را درباره سند جدید جنبش حماس در روزنامه «رای الیوم» چاپ لندن به رشته تحریر در آورده است که متن آن به شرح زیر است:
آیا سند “حماس” شانس بیشتری نسبت به سند سازمان آزادی بخش دارد که به توافقات اسلو و به رسمیت شناخته شدن اسرائیل منجر شد؟ آیا اتهام تروریست بودن بدون تحویل سلاح و دست برداشتن از خشونت از میان خواهد رفت؟ پیش روی شما خوانشی مستقل و نگاهی به آینده قرار دارد:
افراد بسیاری اقدام به نگارش تحلیل و خوانش هایی در زمینه سند جدید جنبش حماس خواهند کرد که خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی حماس در روز دوشنبه در دوحه آن را به همراه تغییرات صورت گرفته در سیاست های جنبش اعلام کرد، اما در اینجا نظر افکندن به این سند از سه زاویه اصلی برای ما اهمیت دارد:
نخست: طرفی که این سند قرار بود به آن ارائه شود و فشارهای منطقه ای و بین المللی وارد شده که به انتشار سند به صورت کنونی منجر شد به علاوه اصلاحاتی که در آن صورت گرفت و به مثابه لغو غیر مستقیم اساسنامه جنبش بود، آیا این طرفها را قانع خواهد کرد؟
دوم: آیا چهل و دو بند این سند نهایی خواهد بود یا مقدمه ای برای اصلاحات دیگر در آینده نزدیک به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در آن صورت خواهد گرفت؟
سوم: آیا توافق جمعی میان شاخه های این جنبش و به طور مشخص شاخه نظامی (گردان های عزالدین قسام) درباره بندهای این نامه وجود دارد؟
در افکار عمومی توده فلسطین دو مکتب [فکری] درباره این سند وجود دارد؛ نخست [مکتب] واقعیت گرایی است که می گوید این سند با گفتمان امروزی با تحولات عربی و بین المللی برخورد کرده است و خواستار پیدا کردن روشی عملی است که اتهام های مطرح شده علیه این جنبش را برطرف می کند؛ اتهام های یهود ستیزی، تروریستی بودن و اخوان المسلمین بودن مرجعیت آن گروهی که [فعالیت شان] در تعدادی از کشورهای عربی ممنوع شده است. این مسئله، این بند [قید شده در سند] را تفسیر می کند که می گوید: “درگیری فلسطین یک درگیری دینی نیست و با یهود به علت دینشان دشمنی ندارد بلکه علت اشغال فلسطین از سوی آن هاست و [نیز بند] پذیرش دولت مرحله ای در کرانه باختری و نوار غزه به پایتختی قدس شریف با حفظ تمام اصول ثابت فلسطین مانند اصل آزادسازی کل فلسطین و ادامه مبارزه مسلحانه در کنار روش های دیگر مانند مقاومت و تجدید پایبندی به حق بازگشت.
اما مکتب دوم اعتقاد دارد این سند، عقب نشینی و امتیازهای سازمان آزادی بخش و زمینه سازی به سوی مذاکرات و به رسمیت شناختن اسرائیل (سند ذکر شده این به رسمیت شناختن را رد کرده است) را به یاد می آورد و صاحبان این طرز تفکر این پرسش را مطرح می کنند که چنانچه هدف جنبش حماس حرکت به سمت شیوه و روش سازمان آزادی بخش است بنا بر این در چه چیزی با رئیس حکومت خودگردان محمود عباس تفاوت دارد؟ چرا نوار غزه در زمان حکومت جنبش حماس از سال 2007 در معرض سه جنگ قرار گرفت؟
چنانچه به میراث سازمان آزادی بخش فلسطین و سلسه امتیازدهی های آن بازگردیم می توانیم تاریخ این عقب نشینی ها را در بندهای ده گانه تعیین کنیم که در سال ١٩٧٤ و به طور مشخص پس از جنگ اکتبر به تصویب شورای ملی فلسطین رسید که آشکارا بر برپایی کشور فلسطین در هر سرزمینی که از دشمن اسرائیلی آزاد شود تأکید و تصریح می کند سپس امور به جایی کشیده شد که قطعنامه ٢٤٢ شورا امنیت به رسمیت شناخته شد که حق فلسطینی ها را در مناطق اشغالی سال 1967 محدود می کند و سپس این امر به امضای توافقنامه های اوسلو تغییر پیدا کرد و سایر داستان ها که معروف است.
به خوبی مراسم شادی کنان، در آغوش کشیدن و تبریک گفتن و پایگوبی های گروهی را به یاد داریم که در قصر صنوبر در حومه پایتخت الجزایر پس از اعلام سند استقلال برپا بود، سندی که بر نگارش نسخه نهایی آن شاعر بزرگ محمود درویش و متفکر ادوارد سعید در سال ١٩٨٨ نظارت داشتند و این سندی است که استقلال و برپایی کشور فرضی فلسطین را در میان توجه رسانه ای بین المللی با حضور بیش از هزار روزنامهنگار اعلام کرد.
این سند استقلال به توافق های اوسلو، دست برداشتن از خشونت (مبارزه مسلحانه) و به رسمیت شناختن اسرائیل و مذاکره برای رسیدن به شیوه ای توافقی به منظور بازگشت پناهندگان و آغاز حکومت خودگردان در غزه و اریحا تحول پیدا کرد.
توافق اوسلو برای نجات رهبری سازمان آزادی بخش و بیرون آوردن آن از انزوای سیاسی در پی خشک شدن منابع مالی آن پس از حمله عراق به کویت انجام شد و کار به تأسیس نیروهای “دیتون” از سوی سازمان آزادی بخش و هماهنگی امنیتی برای حمایت از شهرک نشین های اسرائیلی که تعداد آن ها به 800 هزار شهرک نشین در کرانه باختری و قدس اشغالی از زمان امضای توافق های مذکور افزایش یافته و ترور یاسر عرفات در اثر مسمومیت منتهی شد، پس از این وی برای ماه ها در محاصره تحریم قرار گرفت چرا که انتفاضه مسلحانه دوم را به راه انداخته بود.
هر کس توضیحات خالد مشعل درباره سند حماس را پیگیری کرده، تشابه زیادی میان آن و توضیحات رئیس عرفات برای بندهای ده گانه و سند استقلال می یابد توضیحاتی که درباره عدم چشم پوشی از یک وجب خاک فلسطین، حق بازگشت یا مبارزه مسلحانه بود و با آب و تاب از دنبال کردن تمام اشکال مقاومت سخن گفت و نمی دانیم پس از گذشت چند سال اوضاع، شرایط این سند، جنبش حماس و ملت فلسطین چگونه خواهد بود.
نویسنده این سطرها، عضو قدیمی شورای ملی فلسطین با تحولات قضیه فلسطین در لحظات دشوار آن زیسته است و چهل سال است که در غرب زندگی می کند و ادعا دارد که غرب، روش ها، فریب ها، فشارها و هدف های نهایی اش را می شناسد؛ هدف نهایی اش تثبیت اسرائیل به عنوان قدرت بزرگ در منطقه و حمایت از اسرائیل و مواضع اش به صورت دائمی است.
با به کارگیری این تجربه و پیگیری مسائل چندین نکته اصلی وجود دارد که لازم است بر آن ها تأکید کنیم:
نخست: اسرائیل و غرب بدون به رسمیت شناخته شدن کامل اسرائیل و کنار گذاشتن خشونت (مبارزه مسلحانه) و عقب نشینی عملی از حق بازگشت پناهندگان فلسطینی، امکان ندارد تشکیل دولت مرحله ای فلسطین را در مرزهای چهارم ژوئن سال 1967 بپذیرد.
دوم: تنها پس از چشم پوشی کامل از اصل مبارزه مسلحانه و تحویل سلاح است که اتهام تروریسم برداشته خواهد شد و کانال های گفتگوی کامل با جنبش حماس باز می شود.
سوم: پذیرش اصل گفتگوی مستقیم با اسرائیلی ها پس از به رسمیت شناختن کشورشان و تمام قطعنامه های بین المللی و توافق نامه های امضا شده از جمله اوسلو امکان پذیر است.
بنا بر آنچه گفته شد می توان گفت عملیات گرسنه نگه داشتن کنونی دو میلیون فلسطینی در نوار غزه و بستن گذرگاه و کاستن یک سوم حقوق و قطع برق، تمام این ها اقداماتی برنامه ریزی شده با دقت است که ما را به یاد موارد مشابه در قبال کادرهای سازمان آزادی بخش برای ترویج توافق های اوسلو می اندازد.
اسرائیلی ها و حامیان اروپایی و آمریکایی آن ها از انتشار این سند از شادی خواهند رقصید، اما آن ها خواهند گفت این سند کافی نیست و باید بیشتر مطالبه کرد و بیشتر از نظر آن ها به رسمیت شناختن و دست برداشتن از تروریسم و تحویل سلاح است.
به خوبی می دانیم جنبش حماس در معرض فشارهای فراوان از سوی متحدان خود در قطر و ترکیه قرار دارد این متحدان این جنبش را به نرمش بیشتر دعوت می کند و اظهارات چاووش اوغلو وزیر امور خارجه ترکیه را خواندیم که در نشست محرمانه در باشگاه روزنامه نگاری در واشنگتن تأکید کرد دولت وی بر جنبش حماس برای به رسمیت شناختن اسرائیل و پذیرش راه حل مبتنی بر دو کشور و کنار گذاشتن سلاح فشار آورده است و مسئولی بلندپایه در این جنبش به این مسئله اعتراف کرد و گفت این جنبش این خواسته ها را نپذیرفته است.
گمان نمی کنیم تونی بلر، نخست وزیر سابق انگلیس که از برجسته ترین شرکت کنندگان در جنگ در عراق و لیبی و تحریک کننده علیه این دو کشور بود و در طی سفر خود به دوحه و غزه نقش بزرگی در تدوین برخی اصول این سند داشت؛ خیر ملت فلسطین یا جنبش حماس را بخواهد و تمام تحرکات او در جهت تأمین منافع اسرائیل و سیاست های شهرک سازی می باشد و دوستی او با نتانیاهو معروف است.
شکست ارتش احمد الشقیری و سازمان عربی او در سال 1967 باعث شد یاسر عرفات به عنوان رهبر سازمان آزادی بخش به خاطر مبارزات مسلحانه اش تعیین شود و اعتدال گرایی فتح و امضای توافق های اوسلو خلائی را ایجاد کرد که جنبش اسلامی مقاومت حماس آن را پر کرد، حال باید دید چه طرفی هرگونه خلاء احتمالی ناشی از اقدامات عملگرایانه جنبش حماس و جماعت صلیب سرخ درون آن به گفته یکی از افراد تندرو داخلی، را که در پس پرده تدوین این سند بودند، پر خواهد کرد؟
اتکای اهالی غزه و کرانه باختری بر شاخه نظامی جنبش یعنی گردان های عزالدین قسام است که اعتقاد دارند این شاخه تضمینی برای کشیده نشدن جنبش به سمت مسیر مسالمت آمیز سازمان آزادی بخش است، مسیری که هیچ ثمره ای به غیر از سرخوردگی و شکست نداشت اما آیا اتکای آنان به جاست؟ بسیاری به این موضوع اطمینان دارند.
تصادفی نیست که جنبش حماس سند خود را دو روز قبل از سفر رئیس حکومت خودگردان محمود عباس به واشنگتن صادر کرد و این سفری است که شاید مصیبت های بزرگ تری برای ملت فلسطین به بار آور، این سفر مرحله دشوار و سرنوشت سازی است و خدا به ملت فلسطین کمک کند.