۲۸ مردادماه زایده مکتب دمکراسی
بررسی علت به موفقیت رسیدن کودتای ۲۸ مرداد که درسهای زیادی برای عبرت آموزی دارد.
به گزارش خبرنگاران پویا، 28 مردادماه روزی است که به اندازه تاریخ یک ملت درس عبرت دارد و برای آنهایی که بدون غرض خواستار درسآموزی از تاریخ هستند هزاران صفحه درس دارد.
کودتای 28 مرداد، کودتایی است که با طرح و حمایت مالی و اجرائی سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا و آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و با همراهی ارتش شاهنشاهی ایران، بر ضدّ دولت محمد مصدق در مرداد 1332 به انجام رسید حال چرا چنین حادثه ای باید رخ دهد. شاید برای دومین بار بود که سلطنت طاغوتی بعد از مشروطه مجبور شد که به خواست ملت تن دهد و دولت بر خواسته از رای مردم را بپذیرد اما چه اتفاقی باعث شد که این خواست دوامی نداشته باشد.
گذشته از تضادی که خواست مردم با منافع اشخاصی که نسخه دموکراسی را برای مردم ما تجویز میکنند و نگران اوضاع آن در کشورمان هستند و جالب است که بلندگوهای آنها نیز برای به حاشیه راندن حقیقت ماجرای کودتای 28 مرداد سعی میکنند با اتهام زنی ارتباط قشر محبوب مردم که همواره سر منشأ تحرکات اجتماعی در کشورمان بوده است با آنها بپردازند اما مسئله نگارنده این موضوع نیست که آمریکا و نظام سلطه قابل اعتماد نیست گرچه این موضوع نیز در جای خود قابل بررسی است و برای برخی از افراد مرور تاریخ و به ویژه کودتای 28 مرداد ضروری است.
عدهای سعی دارند که با طرح مسائل حاشیهای همچون همکاری برخی از چهرههای مردمی در این رابطه حقیقت ماجرا فراموش شود اما امکانپذیر نیست چرا که اگر حتی به فرض محال گفتارشان نیز در این رابطه درست باشد تأیید حرف ما است که نظام سلطه از هیچ مسیری در مسیر جلوگیری از استقلال ملتها فروگذار نخواهد بود اما استدلال منطقی ما این است که سلطهگر همان است و در این چند سال اخیر تغییر ماهوی در نوع حکومتش روی نداده است اما انقلاب اسلامی با همه دسیسه هایی که نظام سلطه برای براندازیاش طراحی کرده است همچنان با صلابت به مسیر خود ادامه میدهد بنابراین شکست دولت مردمی در آن زمان را در جای دیگری باید جستوجو کرد.
شاید اگر به عامل موفقیت نهضت ملی شدن صنعت نفت دقت کنیم که به تبع خود حکومت را ناچار به پذیرش دولت مصدق کرد عامل شکست این حکومت نیز به دست خواهد آمد. یکی از موانع بسیار بزرگی که بر سر راه نهضت ملی شدن صنعت نفت قرار داشت و هر گونه اقدام در این مورد را سرکوب میکرد و ترس و دلهره شدیدی بین طرفداران نهضت انداخته بود، نخست وزیر وقت، رزم آرا بود که وکلای جبهه ملی که اغلب از طرفداران نهضت ملی شدن نفت بودند هم از قدرت رزم آرا ترسناک بودند و سقوط رزم آرا را به علت حمایت شدید انگلیس از وی، غیر ممکن می دانستند و به کلی تز «ملی شدن صنعت نفت» را شکست خورده می دانستند اما در این اوضاع جمعیتی فداکار به نام فداییان اسلام به میدان آمدند تا گره کور این مسئله را باز کنند که با شهامت ابتدا به رزم آرا تذکر دادند که از مقاومت درمقابل نهضت ملی شدن نفت دست برداشته، به صفوف ملت بپیوندد. وقتی رزم آرا نصیحت فداییان را گوش نکرد، تذکر شدیدی به وی ابلاغ شد که اگر از مسیر حرکت انقلاب کنار نرود، به حکم دفاع از مال، جان، ناموس و دین مسلمین، با اسلحه به مقابله با او خواهند رفت.
رزم آرا که به پشتیبانی و حمایت دربار و انگلیس پشت گرم بود و مستبدانه در مقابل هر گونه اقدامی برخورد می کرد وبرای خود آرزوهای بلندی را ترسیم می کرد، در مقابل تهدید فداییان اسلام هیچ گونه نرمشی نشان نداد و همچنان بر طبل مخالفت با ملی شدن صنعت نفت می کوبید.جمعیت فداییان اسلام برای برداشتن این مستبد مزدور از مسیر نهضت مردم، برنامه ریزی دقیقی انجام دادند و سرانجام در 16 اسفند 1329 در یک مراسم ختم، در مسجد شاه سابق و در بین خیل جمعیت، رزم آرا به قتل رسید و شور و شادی در بین مردم و نمایندگان برپا شد و سرعت و حرکت ملی شدن صنعت نفت، شتاب شدیدی گرفت و می توان به جرات گفت که قتل رزم آرا، نهضت ملی شدن صنعت نفت را زنده کرد و جان دوباره ای به این نهضت داد.
پس از قتل رزم آرا رعب وحشت دستگاه حاکمیت را فرا گرفت که اگر چه دو نخست وزیر بعد از رزمآرا بر مسند نخست وزیری نشستند اما حاکمیت را ترس رها نکرده بود و به همین جهت به این نتیجه رسیدند باید از درون به کنترل و فروپاشی نهضت بپردازند؛ به همین جهت به نخستوزیری مصدق تن در دادند اما مصدق که این پشتوانه مردمی را به جهت مجاهدتهای خود میدانست کم کم از سر منشأ این پشتوانه فاصله گرفت و با آیتالله کاشانی اختلاف پیدا کرد مثلا در بین اعضاى کابینه دکتر مصدق تعدادى از افراد بودند در کابینه قبلى نیز شرکت داشتند. در این میان،سرلشکر زاهدى،که اودر کودتاى 28 مرداد نقشى اساسى وتعیین کننده داشت، به عنوان وزیر کشور و باقر کاظمى،به عنوان وزیر امور خارجه که در یکى از کابینه هاى سابق و دردروه رضاخان نیز همین سمت را برعهده داشت، معرفى شدند و این آغازی بر پایان دولتش بود و علت آن نیز اگر چه برخی میخواهد چشمانشان را ببندند و نبینند اما بدیهی است که هر نهضتی برای آغاز و استمرار احتیاج به فداکاری و جانفشانی دارد و مردم مسلمان ایران برای جانفشانی به هیچ شخصی جز روحانیت اعتماد نکرده اند و این مسئلهای است که تاریخ نیز به آن گواهی میدهد.