شرطهای نویسنده شدن
علیاصغر شیرزادی میگوید: داشتن غریزه برای نویسندگی شرط لازم است اما کافی نیست. برای نویسنده شدن باید مطالعه زیادی داشت، با تکنیکهای نویسندگی آشنا بود و به صورت مستمر کار کرد.
این داستاننویس در گفتوگو با ایسنا درباره تبِ نوشتن و نویسنده شدن، گفت: به نظرِ بسیاری از جوانان، سادهترین راه برای چهره شدن و آوازهای به دست آوردن، نویسنده شدن است. با این نگاه شروع به نوشتن میکنند و اغلب نوشتههایشان بسیار سطحی است.
او با بیان اینکه داشتن غریزه نیرومند شرط لازم برای نویسنده شدن است، تأکید کرد: بسیاری از جوانان به این موضوع توجه ندارد. البته داشتن غریزه برای نوشتن شرط لازم است اما کافی نیست. جوانان باید بدونِ اما و اگر و با برنامهریزی مستمر و متمرکز به کار کردن ادامه دهند، مطالعه زیادی داشته باشند و سعی کنند ادبیات معاصر کشور خود و جهان را بشناسند.
شیرزادی افزود: جوانان باید تکنیکهای داستاننویسی و کاربرد هنرمندانه و خلاق عناصر داستانی را یاد بگیرند. هرچند در شرایط فعلی فقط جوانان سعی دارند داستان و رمان خود را منتشر کنند، اعم از اینکه در فضای مجازی باشد یا چاپ کتاب به هزینه خودشان.
او همچنین خاطرنشان کرد: در صورتیکه فردی قریحه بسیار قوی داشته باشد اما مهارت داستاننویسی را یاد نگیرد و شروع به نوشتن کند شاید یکی دو سال به پشتوانه قریحهاش بتواند شبه داستان درخشان بنویسد زیرا عمر غریزی نوشتن کوتاه است. مسیر نوشتن و نویسنده شدن، مسیر دشواری است و کار سخت و طولانی میطلبد. اگر فرد مهارت داستاننویسی را یاد نگیرد و به غریزی نوشتن اکتفا کند به یکباره متوقف و چشمه ذوقش خشک میشود.
این داستاننویس با بیان اینکه نوشتههایی را که در فضای مجازی منتشر میشود، میتوان نوعی تخلیه روانی دانست، گفت: بیشتر داستانهایی که در فضای مجازی میخوانیم نشان از سهلانگاری و شتابزدگی دارد که با نثر و زبانی آشفته، شلخته و حتی با غلطهای دیکتهای منتشر میشود. این موضوع با توجه به مجموعهای از واقعیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به نظرم نوعی تخلیه روانی است؛ تخلیه روانی به این معنا که نوعی مکانیزم جبرانِ ناکامیهای ناگزیری است که در جامعه ما وجود دارد.
او تأکید کرد: جوانان با یک نگاه آسانطلب که برآمده از موقعیتهای ناسازگار و تنگناهای چندسویه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی است، فکر میکنند میتوانند با نوشتن به راحتی نام و آوازهای پیدا کنند. خدا را چه دیدی شاید به چهره تبدیل شدند.
او با بیان اینکه در سالهای اخیر مجموعه داستان و رمانی ندیده که از حد متوسط گذشته باشد، اظهار کرد: در مجموعه داستانها گاهی تکداستان کم و بیش درخشان دیدهام، که با توجه به این درخشش، اگر نویسنده آن پیگیر باشد، دشواریهای مسیر را تحمل کند و آسانطلبی، شتابزدگی و شلختگی در نوشتن را کنار بگذارند میتواند به خوبی در مسیر نویسنده شدن پیش برود. جوانان باید کار یاد بگیرند و فکر نکنند که دیر آمدهاند و زود هم باید بروند.
شیرزادی خاطرنشان کرد: از دیدگاه جامعهشناسی، رغبت به نوشتن، نشانهای از رشد است اما رشد ناموزون؛ هرچند رشد به توسعه ربطی ندارد.
او درباره تأثیر کارگاههای نویسندگی در افزایش رغبت به نوشتن، با اشاره به کارگاه نویسندگی هوشنگ گلشیری، اظهار کرد: اگر سطح کارگاههای داستاننویسی مانند کارگاهی باشد که من در ذهن دارم که توسط یک نویسنده قدر اداره شود و بدون تحمیل پسند و سلیقه خود داستاننویسی را آموزش دهد، کارگاه داستاننویسی میتواند تأثیرگذار باشد و به کسانی که در این عرصه اهلیت دارند، کمک کند.
این داستاننویس با بیان اینکه نظر مثبتی بر روی “کلاس داستاننویسی” ندارد، خاطرنشان کرد: کلاس داستاننویسی بیشتر شبیه دکان است، پولی میگیرند و فردی نظریههای ادبی متداول در جهان را از روی کتابهای نظریهای که ترجمه شده است، تدریس میکند.
او در پاسخ به اینکه چگونه میتوان بین نارضایتی از کتابخوانی ما ایرانیها و رغبت به نوشتن تناسب برقرار کرد، با اشاره به شمارگان ۵۰۰ نسخهای کتاب در عرصه ادبیات، گفت: این موضوع با وجود جمعیت کشورمان و میلیونها تحصیلکرده دانشگاهی بحثبرانگیز است. در جایی خواندم تیراژ مجموعه روزنامههای ما اعم از تخصصی، عمومی، وابسته و خصوصی زیر یک میلیون نسخه است، که این موضوع خیلی غمانگیز است، اما یک واقعیت است. این مسئله شاید این موضوع را در ذهن متبادر کند که نیاز به فکر کردن در جامعه ما کاهش یافته است. اگر نیاز به تفکر و دانستن وجود داشته باشد با این معضل روبهرو نخواهیم بود.