شهید؛ نامت بر پیشانی افتخار این سرزمین
به بهانه سالروز ولادت حضرت امام حسین علیه السلام سید و سالار شهیدان وبزرگداشت روز پاسدار یادی می کنیم از شهدای گرانقدر که با تقدیم جان خود، اجازه ندادند ذره ای از خاک عزیز ایران اسلامی توسط استکبار جهانی اشغال شود و موفقیت های امروز کشورمان در راستای امنیت ، توسعه و پیشرفت در تمامی زمینه ها را مدیون جانفشانی و ایثار و مقاومت این عزیزان می دانیم.
بسم رب الشهدا؛ چه زیباست توکل برخدا کردن و در میان طوفان ها با اطمینان قلب پرواز نمودن و در عمق گرداب های خطرناک عاشقانه غوطه خوردن و در معرکه حیات و ممات بی پروا به آغوش شهادت رفتن و در قربانگاه عشق همه وجود خود را به قربانی خدا دادن و از همه چیز گذشتن و به آزادی مطلق رسیدن .
عاشقانه آمدید مثل نسیم؛عارفانه رفتید مثل قاصدک، ما رسم دلبری کردن را باید از شما بیاموزیم، وجودتان را با عشق سرشته بودند و سرنوشتتان را با شهادت.
این دیار سربلند، فصلهای سرخ و خونینی را پشت سر گذاشته است. روزگاری این پهناور دلیر، انارستان بود. انارهای عاشق، با سینههای خونین، در همه جا رسته بودند. خزان که نه، اما موسمی رسید که انارها همه بر خاک افتادند و خونشان در تمام ایران زمین جریان گرفت و از آن همه خون بیباک، مرز تا مرز، شقایق رویید و سرفرازی و سربلندی رواج گرفت.
ای شهید، فقط به نام تو میشود سکه پیروزی زد که بعد از تو، هر که مانده، در توهم زندگی شناور است. نام تو ای لاله سرخ، معنای زندگیست و غربت بعد از تو، دامن اهالی کوی شجاعت را گرفته؛ ماییم و دلی که جز به بهای خون، نه فروخته میشود و نه خریداریش هست و ای کاش بودید.
چفیههای خون آلود شما، بر شط آرامش، پل بستهاند. در لایههای زیرین هستی، غوغایی است. قسم به نام سرخ شهادت که پس از جنگ، راهی که شما به خون گلو پیمودهاید، به خون دل میرویم. ما هر روز، در راه مولای شهیدان روی زمین، فلسفه میخوانیم و هر شام، عدهای پشت سیمخاردار ابتذال گیر میکنند، هر روز، روز شماست؛ کاش بودید.
کوچههای شهر را که ورق میزنم، نامت را بر پیشانی افتخار این سرزمین، درخشان مییابم، از پشت نیزارهای به خون نشسته صدایت میزنم و رودخانههای وطن، شکوه سرخت را به ترنم میآیند.
ای شهید، میستایمت که شانههای شکوهمندت، آبروی کوهستانهاست و اردیبهشت نگاهت، در چشمان هیچ بهاری نمیگنجد.میستایمت که قانون جوانمردی را بر صفحههای تاریخ این دیار، حک کردی و سرانگشتان حماسیات، ثانیههای ظلم را به کام مستبدان زمین، جهنم کرده است.
از تو آموختم ای برادر شهیدم که زندگی، مبارزهای بیپایان است، تو با مرگ خودت به من آموختی آنچه دنیا، با زرق و برقش یادم نداده بود.
تو با خون خود، نقاشی خالیام را که هزار روز و هزار هفته دنبال مداد رنگیهای مدرسهام به یغما رفته بود، رنگ کردی، اکنون تو نیستی، ولی همه چیز بوی تو دارد؛ بوی عاشقانه زیستن.
بغضهای حقیر ما، روبهروی تصاویر گلگون شما شهیدان سرریز میشود و راه را برای کلام میبندد؛ آری با شما شقایقهایم. از شما چه باید گفت و چه باید نوشت؟
واژههای خاکسترگونه ما، فقط بلدند روبهروی شما ضجه بزنند،اما کاش میدانستند که یاد شما حرکت است؛ حرکتی برای بهبودی وضعِ بودن. چه باید گفت که شما حنجرههای خود را عبور دادید تا آن سوی مرزهای تکبیر، آن سوی مرزهای ندیدن؛ جایی که واژهای یافت نمیشود تا شما را با آن ستود،اصلاً شما که برای تحسین برانگیزی قلمهای ما بوسه بر عطر پرواز نزدید.
هر روز و هر شب، خاکریزها، با اشکها و دعاهایتان گره میخورد، شما، درشتناکی شب را با تکبیرهای فاتحانهتان درهم میشکستید و روزهای سنگر را سپیدتر از بالهای کبوتران میکردید. امروز ما ماندهایم و یاد شما، بدا به حال ما، اگر یاد شما را زندگی ما قاب نگیرد. اینجا فراوانند داغهای کمرشکن و زخمهایی که شما مرهمشان هستید؛ شما را میگویم که نگاهتان رفت و در جهت قبله پروانهها خانه کرد.
وقتی دست نوشتههای شما خوانده میشود، در مییابیم که شما نام دیگر خورشید هستید و قرابتی نزدیک با خود عشق دارید.
وقتی وصیتنامههای شما را میخوانند، تازه میفهمیم چرا با عزم آخرین نفر از شما، آسمان چمدان خود را بست و کوچ کرد تا بر شرم خویش نیفزوده باشد. وقتی عکس شما را در ذهن خویش ورق میزنیم، تازه میفهمیم که عکسهای تک تک شما اشاره میکرده است به بهترین فصل حیات و ما غافل بودیم.
حال ما ماندهایم و دستانی که به دیوارههای قفس میخورد. ما ماندهایم و نام جاوید شما که از لمس رهایی، خنده میزند. ما ماندهایم و موسم یاد شما که روزهای ما را ترمیم میکند.
به هوش باشیم که شهدا، چشم بیدار تاریخند و هر لحظه، در شهود زوایای عمل ما. یادمان باشد، ما میراث دار حریم مردانی هستیم که رایحه معاد را در کالبد جهان ما دمیدهاند؛ شهدایی که مصداق بارز حضورند و تجلّی آشکار هدایت.
یادمان باشد راه دراز است و مقصد بلند،یادمان باشد این جاده را چراغ خون شهدا روشن نگاه داشته تا ما به سلامت بگذریم،یادمان باشد که شهدا، تاوان فراموشی خاک را به قیمت نفسهایشان پرداختند؛ تا امروز من و تو، بر هم نهیب زنیم که دارد دیر میشود، باید برخاست و صدای همیشه جاری شهیدان را دریافت که از مصدر عاشورا، ما را به حضوری پر رونق فرا میخوانند.