وضعیت حاشیهنشینها و مدیرانی که به متنها سرگرماند
«جمعیت طردشده» بهترین عنوان برای حاشیهنشینهاست؛ اما به چه جرمی طردشدهاند؟ آنها هیچ گناهی نکردهاند به غیر آنکه فقیرند. آنها نه در روستا جای دارند و نه در شهر. به گوشهای خزیدهاند و به نان و سقفی بالای سر راضیاند.
محدودیت کار و اشتغال، فقر بهداشت و نیاز به مسکن پنجه در گلویشان انداخته و برچسب بزهکار و جیببر و معتاد بر پیشانیشان چسبیده است، میان قلبشان هم پر است از افسردگی و ناراحتی و در دستشان کاسه چه کنم. جلوی رویشان تا چشم کار میکند ساختمانها تخریبشده و فرسوده است، معابر پرپیچوخم و کمعرضاند که نه ماشین آتشنشانی و نه حتی آمبولانس امکان تردد در آنجا را ندارد، تیرهای برق چوبی است و هزاران سیم محافظت نشده از آنها آویزان است، انباشت زبالهها و نبود سیستم جمعآوری، جریان فاضلاب منازل در کوچهها و هزاران معضل دیگر در این محلات جولان میدهند.
در تعریف تحلیلگران، حاشیهنشینی شکاف فضایی و اجتماعی است میان مردم یک شهر و انعکاسی است از فقدان عدالت اجتماعی و نابرابری فرهنگی. چه بخواهیم و چه نخواهیم حاشیهنشینی به جزوی از شهر بدل شده و در سراسر جهان نمیتوان آن را انکار کرد؛ اما میتوان آن را ساماندهی کرده و تا حد امکان به لحاظ فرهنگی و اجتماعی میان آنها و ساکنان شهر گره زد. اما واقعیت این است که در بدنه مدیریت شهری مانند تهران، آنقدر سیاسی بازی و حاشیه وجود دارد که چشم مدیران حاشیهنشینها را نمیبیند و به متنهایی سرگرم شدهاند که فقط برای خودشان منفعت دارد نه برای مردم شهر. آنها تعریف جامعه سالم را فراموش کردهاند که میگوید در جامعه سالم سیاستگذاریها به نحوی است که فقرا طرد نمیشوند و دوقطبی کاخنشین و کوخنشین به نفرت بدل نمیشود. چراکه شهرداریها که از وضعیت شهر اطلاعات دقیقی دارند به دنبال تعادل بین گروههای مختلف اجتماعی میروند، آنها میتوانند با در نظر گرفتن مسائل فرهنگی، اجتماعی و بهداشتی، ساخت سینما، فرهنگسرا، سرای محله، سرویس بهداشتی، فضای تفریح استاندارد، و همچنین گسترش حملونقل عمومی همچون اتوبوس و مترو تا حدود زیادی پیوند شهر و حاشیه را بهبود بخشیده و حاشیهنشینان را به زندگی اجتماعیتر و پذیرش فرهنگ شهرنشینی ترغیب کنند.
سهیلا طائی ، روزنامهنگار – بولتن نیوز