تفاوت قد و اعتراف در خواب کار دست سارق ۲ متری داد

  • حوادث
  • دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۲۷
    کد خبر :734130

اوایل اسفند سال گذشته مأموران پلیس با شکایت‌های سریالی کیف‌قاپی مواجه شدند. همه مالباختگان مدعی بودند که سرقت‌ها از سوی دو پسر جوان که یکی از آن‌ها بسیار قد بلند و دیگری کوتاه بود رخ داده است.

یکی از شاکی‌ها در تحقیقات گفت: برای خرید طلا به مغازه‌ای داخل یک پاساژ رفته بودم. بعد از خرید به سمت خودروام می‌رفتم که ناگهان موتورسیکلتی دو ترک که هر دو آن‌ها کلاه ایمنی به سر داشتند از کنارم رد شد و یکی از آن‌ها کیفم را قاپید. من که از این ماجرا شوکه شده بودم کیفم را محکم به‌ دست گرفتم و سارق که با مقاومت من مواجه شده بود، مرا روی زمین کشاند تا کیف را سرقت کند.

تحقیقات برای شناسایی سارقان ادامه داشت تا این‌که مأموران گشت پلیس در یکی از مناطق شمال تهران متوجه شدند که دو پسر موتورسوار قصد سرقت کیف مرد جوانی را داشته‌اند و وقتی با مقاومت او روبه‌رو شدند چند متری وی را روی زمین کشاندند، اما با کمک رهگذران دو مرد موتورسوار که در سرقت ناکام مانده بودند هنگام فرار تعادلشان را از دست دادند و زمین خوردند. یکی از آن‌ها موفق به فرار شد و مأموران نفر دوم را دستگیر کردند.

به گزارش ایران، با دستگیری یکی از موتورسواران او اعتراف کرد به همراه برادرش اقدام به کیف‌قاپی می‌کرده است. با اعترافات پسر دستگیرشده که ریزنقش و کوتاه قد بود مأموران وارد عمل شدند و با دستگیری برادر وی که پسری قد بلند بود راز سرقت‌های سریالی این دو برادر فاش شد.

متهمان به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفتند و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.

گفت‌وگو با سارق دو متری

ـ از کی سرقت می‌کردی؟ 

ـ من آشپز رستوران بودم، اما کرونا باعث شد رستورانمان تعطیل شود. ما هم که بیکار شدیم مانده بودیم خرج و مخارج زندگی‌مان را از کجا تأمین کنیم که به فکر سرقت افتادیم. البته به خانواده‌ام گفتم در کار خرید و فروش دلار هستم و درآمدش هم خوب است.

ـ برادرت چگونه با تو همراه شد؟ 

ـ من در خواب حرف می‌زنم. هر آنچه در روز برایم رخ می‌دهد در خواب بازگو می‌کنم حتی اگر کسی از من در خواب سؤال بپرسد جواب می‌دهم. از بخت بد یک شب که در خواب بودم برادرم به اتاقم می‌آید تا وسیله‌ای بردارد. من هم داشتم ماجرای سرقتی را که آن روز مرتکب شده بودم در خواب تعریف می‌کردم. برادرم که کنجکاو شده بود در خواب از من سؤال می‌کند و من هم ماجرای بیکار شدنم و سرقت‌هایم را برای او تعریف کردم.

روز بعد برادرم گفت اگر او را وارد ماجراهای سرقتم نکنم، مرا لو می‌دهد من هم به خاطر این‌که آبرویم در خانه نرود چاره‌ای نداشتم که برادرم را هم در این سرقت‌ها همراه خودم کنم. هرچه گیرمان می‌آمد بین خودمان تقسیم می‌کردیم برای همین به همدستم گفتم که دیگر نمی‌خواهم با او سرقت کنم و با برادرم سرقت‌ها را ادامه دادم.

ـ شگرد سرقت‌هایت چه بود؟ 

ـ سوژه‌های ما کسانی بودند که از بانک‌ها، صرافی‌ها و طلافروشی‌ها با کیفی پر بیرون می‌آمدند. آن‌ها را تعقیب می‌کردیم و در فرصتی مناسب کیف را می‌قاپیدیم. یک روزهایی برای پیدا کردن سوژه مناسب مجبور می‌شدیم که چند ساعت وقتمان را جلو صرافی‌ها و طلافروشی‌ها صرف کنیم.

ـ چرا اینقدر تفاوت قد دارید؟ 

ـ ژنتیکی است. من به فامیل پدرم رفته‌ام و او به فامیل مادرم برای همین هم من قدم خیلی بلند شد و او کوتاه.

ـ چند سرقت انجام داده‌ای؟ 

ـ فکر می‌کنم ۱۵ تایی شده، هر بار کیفی که داخل آن دلار و طلا بود سرقت می‌کردیم، روزگارمان را می‌گذراندیم و هر وقت پولمان تمام می‌شد دوباره سرقت می‌کردیم.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید