قواعد جنگی اسرائیل در برابر ایران و پاسخ احتمالی تهران
روز پنجشنبه گذشته انفجار در یکی از ساختمانهای مجتمع غنیسازی شهید احمدی روشن در نطنز تبدیل به یکی از مهمترین و در عین حال پیچیدهترین اخبار رسانههای داخلی و خارجی شد. این انفجار که در آن به گفته برخی از منابع خبری و کارشناسی محصول خرابکاری در صنعت هستهای ایران آن هم در شرایط حساس کنونی بوده است به گفته بهروز کمالوندی سخنگوی سازمان انرژی اتمی در یکی از سولههای محوطه باز تاسیسات نطنز رخ داده و اگر چه تلفات انسانی درپی نداشته، اما به ابزارهای دقیق اندازهگیری این مجتمع خسارت وارد کرده است.
در همین راستا و در حالی که شورای امنیت ملی ایران بعد از این حادثه اعلام کرده که بنا بر مسائل امنیتی فعلا از بیان جزئیات این موضوع خودداری میکند، روزنامه ابتکار در گفتوگو با مصطفی نجفی کارشناس مسائل خاورمیانه و سوریه، گمانهزنیها از علل این حادثه را مورد بررسی قرار داده است.
برخی گمانهزنیها و در عین حال شواهد حاکی از آن است که رژیم صهیونیستی در حادثه نطنز دست داشته است. نظر شما در این ارتباط چیست؟ اگر آنها در این حادثه یا خرابکاری دخالت داشته باشد، این مسئله چه تاثیری روی منازعه ایران و اسرائیل خواهد گذاشت؟
بله، علیرغم آنکه تاکنون نه مقامات کشورمان و نه مقامات اسرائیل در سطح رسمی در این مورد موضع گیری نکرده اند، اما شواهد و نشانه ها حاکی از آن است که رژیم صهیونیستی به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در حادثه سایت هستهای نطنز نقش داشته است.
با فرض اینکه اسرائیل در این حادثه نقش داشته است، به بخش دوم سوال پاسخ می دهم. بدون تردید در صورت مداخله اسرائیل در این حادثه، باید شاهد تشدید تنش میان تهران و تل آویو باشیم. تنشی که می تواند اثرات عمده ای بر امنیت منطقه ای برجای بگذارد. به ویژه در سوریه این تنش می تواند فزاینده و نگران کننده باشد.
درصورتی که نقش رژیم صهیونیستی در این ماجرا علنی شود، واکنش ایران یا بهتر بگوییم پاسخ چه خواهد بود؟
تردیدی وجود ندارد که ایران به این خرابکاری احتمالی از سوی اسرائیل در عمق خاک خود، پاسخ متناسب و احتمالا قاطع خواهد داد. اما اینکه این پاسخ در چه سطحی، از چه و در چه جغرافیایی، در چه زمانی و با چه روشی انجام خواهد شد، به صورت دقیق نمی توان در مورد آن صحبت کرد. با این حال، تصور من بر این است که پاسخ ایران در سطحی محدود، از جغرافیایی ثالث، در جغرافیای سرزمین های اشغالی، در بازه زمانی میان مدت (نه بلندمدت و نه کوتاهمدت) و با روش سایبری یا استفاده از شبکه نیابتی و پراکسی خواهد بود. پاسخی که احتمالا به اندازه حادثه نطنز بازتاب جهانی خواهد داشت.
به فرض نقش رژیم صهیونیستی در حادثه نطنز، سوال این است که چرا این رژیم رویکردی تهاجمی در برابر ایران اتخاذ کرده است؟
برای پاسخ به این سوال باید ارجاع بدهم به مصاحبه ای که شهریورماه گذشته با روزنامه «ابتکار» داشتم. در آن زمان، اسرائیلیها در اقدامی کمسابقه در دو دهه گذشته حملاتی را در عمق خاک عراق علیه نیروهای نزدیک به ایران در این کشور داشتند. در آن مصاحبه عنوان کردم که اگر به حملات اسرائیل در عمق خاک عراق پاسخ داده نشود، این تبدیل به یک قاعده، تثبیت آن و تهاجمی تر شدن اسرائیل خواهد شد.
لذا تهاجمی شدن رژیم صهیونیستی به الگوی رفتاری این رژیم و در مقابل نوع پاسخ ایران به این الگو مرتبط است. اسرائیل از جنگ با اعراب یک الگوی رفتاری ثابت و مشخص در منازعات داشته است. الگویی مبتنی بر تهاجم، تثبیت موضع و تبدیل آن به قاعده.
کما اینکه هرگاه منازعه ای با اعراب داشت به ویژه در جنگ ژوئن 1967 به خوبی شاهد بودیم که اسرائیل توانست قواعد جنگی خود به طرف مقابل تحمیل کند. به این دلیل که مقاومت سخت و مداومی در برابر آن شکل نگرفت.
اما در مقابل، حزبالله لبنان توانست این قاعده جنگی اسرائیل را نقض کند و به همین دلیل در منازعات خود با حزبالله به ویژه در جنگ 33 روزه 2006 این حزبالله بود که قاعدهای جنگی به تل آویو تحمیل کرد.
اسرائیل در برابر حزبالله نتوانست به تهاجم ادامه دهد و الگوی رفتاری خود را به آن تحمیل کند؛ بدین جهت که حزبالله هزینههای تهاجم اسرائیل علیه خود را با تداوم در دفاع و پاسخ متناسب به تهاجم بالا برد. درواقع، ایجاد توازن بین دفاع سریع و پاسخ متناسب و قاطع به تهاجم.
همانطور که چند ماه پیش گفتم اسرائیل در دو سال گذشته، توانست دو قاعده جنگی را تثبیت کند و اکنون به سمت قاعده سوم که تهدیدی جدی برای ایران و اعتبار امنیتی اش است، گام برداشته است.
قاعده اول حمله به مواضع نیروهای نزدیک به ایران در سوریه بود که از سال 2015 به بعد به صورت مداوم صورت گرفت و این قاعده با عدم پاسخ به تجاوزات رژیم صهیونیستی تثبیت شد. هرچند باید گفت که پاسخ به اسرائیل در اولویت های عملیاتی ایران و نیروهای وابسته به آن به دلیل تمرکز بر بازپسگیری مناطق از دست رفته در سوریه نبوده است.
با این حال با تثبیت قاعده اول (حمله به مواضع نیروهای نزدیک به ایران در سوریه) و عدم پاسخ به آن، حمله به نیروهای نزدیک به ایران در عراق و سراسر شامات به عنوان قاعده جنگی دوم مورد توجه اسرائیل قرار گرفت به گونه ای که در شهریور ماه 98 شاهد آن بودیم و حملاتی به عمق خاک عراق از سوی اسرائیل انجام شد.
قاعده سوم: اسرائیل پس از تثبیت هر قاعده جنگی به سمت قاعده جدیدی گام برمی دارد. لذا، خرابکاری و حمله به مواضع و اهدافی در ایران گام سوم رفتار تهاجمی اسرائیل در برابر ایران بوده است. گامی که اگر جمهوری اسلامی ایران بدان پاسخ متناسب و قاطع و در عین حال کنترل شده ای ندهد، نه تنها توازن قدرت امنیتی در منطقه دگرگون خواهد شد، بلکه بقا و امنیت ملی نیز با مخاطرات جدید و جدی روبرو خواهد شد.
ایران چه گزینه های برای پاسخ به اقدامات اخیر اسرائیل علیه خود دارد؟
در صورت محرز شدن نقش اسرائیل در این خرابکاری، ایران باید دو گام مهم و کنترل شده بردارد:
نخست پاسخ متناسب با استفاده از نیروهای نیابتی در سوریه و لبنان و دوم احیای بازدارندگی تهاجمی.
به نظر میرسد رژیم صهیونیستی به دنبال ایجاد یک تله امنیتی و سیاسی در سطح منطقه ای و بین المللی برای ایران است. تله ای که هدف آن تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران، نابودی برجام و فعال شدن مکانیزم ماشه است. لذا پاسخ متناسب و قاطع به معنای یک پاسخ متهورانه نیست. بلکه پاسخی است که کمترین نقش ملموس ایران در آن آشکار باشد و همزمان ضربه ای مهم و قابل توجه را شامل شود.
الگوی رفتاری ایران نیز گواه بر این است که مستقیم پاسخ نخواهد داد اما احتمالا پاسخی محکم خواهد داد. به مانند آنچه در حمله اسرائیل به پایگاه T-4 شاهد بودیم و پاسخی که با شلیک حدود 100 موشک به جولان اشغالی داده شد. لذا به نظر میرسد اسرائیل باید به زودی آماده پاسخی از سوی ایران باشد. پاسخی که جغرافیا و زمان آن برای اسرائیلیها مبهم خواهد بود! ایجاد ابهام بخشی از الگوی رفتاری ایران در مناقشات و به ویژه در تهاجم محسوب میشود!
همزمان که ایران برای پاسخ متناسب و کنترل شده آماده می شود، باید به سمت بازدارندگی تهاجمی یا دفاع تهاجمی(forward defense) گام بردارد. بدین معنا که باید اسرائیل را در مرزهای فوری خود درگیر و مشغول کند.
شاید یکی از دلایلی که اسرائیل در یک سال گذشته تهاجمی عمل می کند، افزایش تمرکز ایران از غرب به شرق سوریه باشد. در واقع، استراتژی ایران از تمرکز بر مرزهای سرزمینهای اشغالی به مرزهای عراق در سوریه معطوف شده است.
ایران باید تهدیداتی را متوجه رژیم صیهونیستی در مرزهای خود کند و آنچه پیش از این در جنوب و جنوب غرب سوریه انجام میداد را احیا کند. ایران ابزارهای لازم برای متوقف کردن اسرائیل در مرزهای فوری خود و محدود کردن تهاجمات این رژیم در همان محدوده را دارد.
درنهایت اینکه، اقدامات احتمالی خرابکارانه رژیم صیهونیستی در ایران را نباید صرفا در چارچوب مسئله هستهای تحلیل کرد. بلکه باید در راستای عقب راندن ایران از مواضع منطقه ای خود به ویژه در سوریه، عراق و لبنان آن را ارزیابی کرد.