توسط نشر نو؛

ترجمه رمان هزارویک‌شبی میرچا الیاده چاپ شد

    کد خبر :671394

مجموعه‌داستان «در خیابان مینتولاسا» نوشته میرچا الیاده شامل رمانی به همین‌نام، با ترجمه محمدعلی صوتی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شد.

 

مجموعه‌داستان «در خیابان مینتولاسا» نوشته میرچا الیاده به‌تازگی با ترجمه محمدعلی صوتی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است.

 

میرچا الیاده نویسنده مهم ادبیات رومانی متولد سال ۱۹۰۷ و درگذشته به سال ۱۹۸۶ است و کتاب پیش‌رو از او، دربرگیرنده یک رمان و دو داستان (نوول) کوتاه از اوست. این‌کتاب بخشی از یک‌مجموعه به قلم این‌نویسنده است که ۱۶ رمان و نوول وی را به‌همراه یک مقدمه در برمی‌گیرد.

 

کتاب «در خیابان مینتولاسا» رمانی با همین‌نام و دو داستان «یک مرد بزرگ»‌ و «دوازده هزار راس گاو» چاپ شده‌اند. الیاده در نوشتن «در خیابان مینتولاسا» از ساختار «هزار و یک‌شب» استفاده کرده است؛ با این‌تفاوت که این‌جا شهرزاد یکی است و ملک جوانبخت چندین بازپرس اداره امنیت. فریما (شهرزاد داستان) گوینده داستان‌های اعجاب‌آور با سلسله حکایات خود نه‌تنها گرهی باز نمی‌کند، بلکه بر پیچیدگی داستان نیز می‌افزاید. از همین‌منظر مترجم کتاب گفته می‌توان این‌رمان را «هزار و یک‌شب» قرن معاصر دانست.

 

دومین داستان چاپ‌شده در این‌کتاب، «یک‌مرد بزرگ» داستانی شگرف، نمادین و عرفانی است. داستان سوم هم دربردارنده نظرات الیاده درباره زمان است. او معتقد است زمان در عالم اسطوره دایره‌وار و دورانی است نه مستقیم.

 

مقدمه‌ای که الیاده برای این‌کتاب نوشته در سال ۱۹۸۰ بوده است. رمان «در خیابان مینتولاسا» در سال ۱۹۶۷، داستان دوم سال ۱۹۴۵ و داستان سوم هم در سال ۱۹۵۲ نوشته شده است.

 

در قسمتی از رمان «در خیابان مینتولاسا» در این‌کتاب می‌خوانیم:

 

… سرتاسر خیابان به‌شدت روشن بود. یکی از ماموران به در نزدیک شد و زنگ زد. مامور دیگر چیزی گفت. سپس در به کناری رفت و به او اجازه دادند که وارد شود.

 

چند پاسبان در سرسرا منتظرش بودند. یک نفر که روی صندلی پشت سر پاسبان‌ها پنهان بود و فریما ابتدا او را ندید، یکراست به‌طرفش آمد و به بازرسی بدنی او پرداخت. سپس بدون اینکه کلمه‌ای بر زبان بیاورد، به او اشاره کرد که دنبالش برود. او را به یک اتاق جادار و روشن راهنمایی کرد. در داخل اتاق از چند پله بالا رفتند و به محوطه‌ای لژمانند رسیدند. در آنجا به او اشاره کرد که سر جایش بماند و خودش چند بار آهسته به در زد. صدای زنی به او جواب داد: «بیا تو!» مرد در را باز کرد و بازوی فریما را گرفت و به داخل هل داد.

 

آنکا ووگل چشم از روی انبوه کاغذهای پیش رویش برداشت و گفت:

 

_ شب بخیر، بیا جلو و بنشین…

 

فریما هیجان‌زده پیش رفت و به‌مقابل میز که رسید، تعظیم کرد.

 

آنکا ووگل گفت:

 

_ بنشین و سیگاری روشن کن.

 

دیوارهای اتاق با پارچه‌های دیوارکوب و کتابخانه‌ای ظریف آراسته شده بود. چندین پاکت سیگار لاکی‌استرایک، چند زیرسیگاری و یک گلدان بزرگ گل روی میز بود. نزدیک آن روی میزی کوتاه‌تر، دو شیشه شامپانی و ظرفی میوه قرار داشت.

 

به گزارش مهر ،این‌کتاب با ۲۱۴ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۳۱ هزار تومان منتشر شده است.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید