بیاعتمادی خارجی، طمع پوچ داخلی
وزیر امورخارجه دولت یازدهم از ابتدای شروع به کار این دولت بیشترین بار و مهمترین وظیفه را به دوش میکشید. بحث مذاکرات هستهای شاید مهمترین اتفاق بینالمللیای بود که در این چهارسال به همت محمدجواد ظریف و همکارانش به نتیجه رسید و برجام حاصل این توافق، زمینه رونق و گشایش در بخشهای مختلف را فراهم کرد.
یکی از آثار برجام رونق اقتصادی و حضور شرکتهای بزرگ اروپایی در ایران است. شبیه قرارداد نفتی ایران با شرکت فرانسوی توتال که از قضا روز گذشته در مجلس مورد بررسی قرار گرفت اگرچه مخالفت با این قرارداد به جایی نرسید. با وجود تمام تلاشهای وزارت خارجه، هجمههای زیادی از سوی مخالفان داخلی به تیم ظریف وارد میشود. این انتقادات و دشمنیها گرچه از زمان توافق هستهای قوت بیشتری گرفت اما هنوز به همین بهانه دستاوردهای اقتصادی برجام را زیرسؤال میبرند. هجمههایی که گاه ضربههای کاری به بدنه تلاشهای شبانه روزی وزارت امورخارجه وارد میکند که چهره کشور را در مجامع بینالمللی مخدوش میکند.
به گزارش بازتاب به نقل از وقایع اتفاقیه ، در همین راستا، در گفتوگو با بهرام قاسمی، سخنگوی وزارتخارجه به واکاوی علل و عوامل این هجمهها و تأثیر آن بر روند کار این وزارتخانه پرداختهایم.
علت هجمههای داخلی به وزارت امورخارجه بهرغم توفیقهای مهم در عرصه اقتصادی و رفع تحریمهای جهانی و همینطور ورود به عرصه جدی مذاکرات منطقهای در کنار قدرتهای بزرگ را چطور ارزیابی میکنید؟
متاسفانه گاهی ما در کشور به بهانه وجود آزادی و مردمسالاری به خود اجازه میدهیم که در هر حوزهای و بدون داشتن تخصص حداقلی لازم از یک طرف و ازسویدیگر، نداشتن اطلاعات کافی اولیه پیرامون آن موضوع، سخن بگوییم. مشکل دیگری که در جامعه ما تا حد زیادی هنوز مطرح و قابلتوجه است و یکی از دلایل اصلی آن، همان عدم شناخت کافی پیرامون حوزه مسائل حساس منافع و امنیت ملی است. لذا در نگاهی خوش بینانه براساس این دو فرضیه بالا بسیاری حتی عنوان تکلیف شرعی، حمایت مردم یا دلسوزی برای کشور در این حوزههای حساس مربوط به امنیت ملی با معلومات کمتر نسبت به این مباحث و حوزه وارد میشوند. بیآنکه به آثار و تبعات ناشی از آن و خسارتهایی که کلام، بیان و سخن آنان برجای میگذارد، اعتنایی کنند. آنچه بیان کردم بر این محور استوار است که گوینده، سخنران و نویسنده بنای خود را بر دلسوزی، تلاش برای بهبود اوضاع کشور و رسالت خود را در اظهارنظر به منظور رشد و تعالی کشور میداند. در نگاهی دیگر گروهی و کسانی یافت میشوند که از سر آگاهی و اطلاع و با هدفگیری مشخص و به منظور تحقق آمال و آرزوهای شخصی، گروهی، جناحی و تعصبات حزبی میخواهند علیه رقیب دست به عصیان ، شورش و نقادی بزنند. این گروه نیز ناخواسته یا شاید هم خودخواسته منافع ، امنیت ملی ،مصالح و منافع مردم و ملت را هدف قرار میدهند و به زبان عامیانه آب به آسیاب بیگانه میریزند.
آنچه مایع ناخرسندی و ایبسا موجب نگرانی جدی است این است که مسائل پیچیده حوزه منافع و امنیت ملی بیهیچ آگاهی اندک و در جهت ارضای منافع جناحی و گروهی به جای بحث و بررسی دقیق و کارشناسانه آن، به کف خیابان و کوچه پسکوچههای تنگ و تاریک مملو از ناآگاهی و تعصبات کور حزبی کشانده شود. در هیچ کجای جهان مسائل حوزه کلان سیاست خارجی بیهیچ حد و حصری دهانبهدهان از کوچهای به کوچه دیگر فریاد نمیشود. در حوزه سیاست خارجی نیز در همه جا موضوعات با توجه به وجود شرکای مختلف، با طبقهبندیهای خاص، از شرکای بسیار نزیک تا دور، رقبا و حتی دشمنان، دارای حدود و خطوط قرمز است.
آیا در سایر کشورها همچنین هجمههایی به وزارتخارجه وارد میشود؟
اگر نگاهی هر چند عادی به رقابتهای احزاب سیاسی نه در کشورهایی که هنوز با دموکراسی و مردمسالاری فاصلههای بسیار دارند بلکه در کشورهایی که دارای سنت حزبی و پارلمانی که روش کار حکومتی آنها مبتنیبر رقابتهای سیاسی است،بیندازیم میتوانیم مشاهده کنیم که آنان نیز به هنگام حتی رقابتهای سیاسی و انتخاباتی خود، در حد مشخصی به چالش و رقابت با گروه رقیب میپردازند و هر کدام حد خویش نگه داشته و خطوط قرمز مبتنیبر مصالح سیاست خارجی کشور خود را بهخوبی پاس میدارند. بگذریم از افراد کمتر سیاستمداری همچون ترامپ که در رقابتهای انتخاباتی خود هر آنچه خواست گفت و رقیب او نیز در این دام و در مسیر پردهدریها قدم نهاد. ولی در دموکراسی حزبی پرسابقه و جوامع پختهتر کمتر شاهد بروز اینگونه پردهدریها و شاهد ورود به مسائل کلان امنیت ملی هستیم. ما باید بیاموزیم که مردمسالاری و آزادی به معنای بیان بیپرده تمامی اسرار و رموز کشور با بانگی رسا در سطح شهر و خیابان نیست. باید بیاموزیم که در میان مقامات کشور براساس نوع وظایف و جایگاهی که در حوزه مسائل حاکمیتی دارند تا چه میزان میتوان بر آنان شورید و آنان را به باد نقد گرفت.
در پی انتقادات و هجمههای وارده به وزارت خارجه چه مشکلی برای ادامه کار ممکن است پیش بیاید؟
بیشک شما میتوانید سخنها و گفتههای یک مقام کشاورزی در بحث تولید یا یک کالای مشخص کشاورزی را بهخوبی به نقدوبررسی بگذارید و هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. نه از منزلت آن مقام کاسته خواهد شد، بلکه میتواند بر اعتبار و منزلت او هم بیفزاید. حال این مثال را میتوانید به بسیاری از سمتها و مسئولیتها نیز تسری دهید. اما بیشک شما به سادگی و با آسودگی خاطر نمیتوانید مسائل حوزه امنیتی کشور را بهدلیل نقد وزیر یا مقام امنیتی کشور بر سر هر کوی و برزنی به حراج بنهید. در این میان، وزیر امورخارجه نیز از جایگاهی ویژه و بسیار خاص برخوردار است. این نه خاص ایران، بلکه در جای جای جهان وزیر امورخارجه در چنین مرتبتی قرار دارد. او نه یک مقام و یک مسئول داخلی و مسائل صرفا درگیر در خدمات اقتصادی یا شهری و بانکی است. او سمبل و نماینده نظام حاکم بر کشور و نماینده ملتی در برابر جهانیان و تمامی کشورها اعم از دوستان و دشمنان و رقبا است.
همانگونه که یک سفیر یا نماینده از مصونیت و حمایت بسیار ویژه و دقیقی برای شروع بهکار در یک کشور محل مأموریت خود برخوردار است و رئیسجمهوری یا پادشاه یا هر رئیس کشوری استوارنامهای را با امضای رئیس کشور و وزیر امورخارجه برای روانه کردن او به کشور محل مأموریت به او میدهد تا به هنگام ورود با تقدیم آن به رئیسجمهوری یا رئیس آن کشور بتواند کار رسمی خود را آغاز کند و بیآن استوارنامه و بیآن حمایت از شأن، قرب و اعتباری برخوردار نیست، بیشک وزیر امورخارجه که در جایگاه والایی قرار دارد باید از جانب مقامات عالیه خود و همچنین مردم کشورش از حمایتها و احترام والایی برخوردار باشد تا بتواند مأموریتهای سیاسی و وظایف محوله خود را در عرصه جهانی، سازمانهای بینالمللی و سایر کشورها و در دیدار با پادشاهان، رؤسای جمهور و وزرای خارجه بتواند با استحکام و پشتوانهای قوی که نشأت گرفته از حاکمیت کشور و ملت خود است، با قدرت تمام به فرجام آورد.
در شرایطی که در داخل کشور به وزیر ضربه میزنند، شرایط کاری او چگونه خواهد بود؟
مسلما وزیر امورخارجه باید از اقتدار و اعتماد بهنفسی والا برای حضور در مذاکرات سخت، چانهزنیها و فراهم کردن زمینههای لازم برای تفاهمات و توافقات با دیگر کشور برخوردار باشد. اگر از وزیر خارجهای، چنین پشتوانهای را سلب کنیم، نماینده قدرتمندی برای دفاع از منافع مُلک و ملت در برابر بیگانگان نخواهد بود.
پس باید بیاموزیم که برای حفظ اقتدار کشور و ارتقای جایگاه جهانی ایران باید بیهـیچ تردیدی بر توان وزیر امورخارجه و دستگاه دیپلماسی کشور بیفزاییم. به تاریخ برگردیم، به گذشتههای نهچندان دور، هر گاه کشوری، که از دولتی مقتدر، وزیر خارجهای هوشمند و زیرک و کارآشنا و دیپلماتهایی ورزیده که مورد اعتماد حاکمان و مردم قرار داشتند، از بسیاری از گزند و آسیبهای بیگانگان در امان مانده و برعکس توانسته است امتیازات گرانسنگی را برای کشور بهدست آورد. وقتی رئیس کشوری در روانه کردن سفیر خود در استوارنامهاش که نامهای است از جانب او به رئیس کشور مقصد چنین مینگاردکه «ایشان از ماموران شایسته و مورد اعتماد هستند، به سمت سفیر فوقالعاده و تامالاختیار در آن کشور منصوب میشوند.»
پس آنچه رئیس کشور یا مردم در اختیار وزیرخارجه خود مینهند تا به نمایندگی از سوی ملتی برای ایجاد صلح و دوستی یا ممانعت از خشونت و جنگ یا هر مأموریت دیگری که به او محول شده است قدم در کارزاری سخت نهد، بیشک اگر لازم باشد برای او، همانند سفیری که نامهای در حمایت از او مینگارند، بیشک کلمات و جملاتی بسیار استوارتر از آنچه در استوارنامه یک سفیر قید میشود، باید ملحوظ شود. اتهام زدن و بیان دروغ یا نقل داستانهای نیمهتمام و غلط و از سر حسادت یا کینههای کور و جزمیتهای گروهی و حزبی برای مقاماتی چون وزیر امورخارجه یک کشور بیشک شلیکی است به مغز خود و به قلب کشور و ملت خود. هرگونه تضعیف و بهانه بیجا و بستن افترا به هر کس گناهی نابخشودنی است ولی برخوردی چنین با برخی مقامات خاص و کلیدی در هر حکومتی تیشه به ریشه خود زدن به سود دشمن و بازی در میدان بیگانگان خواهد بود. تضعیف شبانه روزی دستگاه دیپلماسی کشور و رئیس آن توهین به تمامی حاکمیت و مردم کشور است. باید بیاموزیم برای داشتن ایرانی مقتدر، در کنار نیاز به داشتن قوای نظامی شایسته، توانمند و شجاع، در حوزه دیپلماسی نیز نیاز به وزیری هوشمند و دیپلماتهایی زیرک و کارساز خواهد بود. باید آموخت که بیهیچ شناختی و بیهیچ توجیهی، سنگاندازیهای پرشمار در مسیر رئیس دستگاه دیپلماسی و دستگاه وزارت امورخارجه در همه جای جهان امری مذموم و ناپسند خواهد بود.
واکنشهای زیادی به سفرهای اخیر ظریف به اروپا شد آیا این نوع رفتارها بر روند کاری او تأثیر میگذارد؟
وقتی وزیر سفر موفقی را به چند کشور اروپایی دارد و به هنگام بازگشت از مأموریت خطیر خود برخی رسانههای کشور ضمن زیر سؤال بردن سفر، خبر از تحریمی از سوی اروپا منتشر میکنند که واقعیت ندارد یا وقتی با دقتی فراوان رصد میکنند که در برخی سایتهای رسمی آن کشورها سفر وزیر امورخارجه بازتابی نداشته است، پس سفری بیهوده و از موضع ذلت بوده است. همه این موارد که تعداد آنها بیشمار است، بیشک کشورهای خارجی را در مقابل یک سؤال اساسی قرار میدهد که چگونه با چنین وزیری یا با چنین کشوری میتوان به یک تفاهم،تعامل و توافق رسید. به همین میزان بدنه دستگاه دیپلماسی کشور نیز اعم از آنانی که در سفارتخانهها، یا آنانی که در پایتخت در تلاشند، همه با خسران ، نقصان و کاهش توانمندی روبهرو میشوند. پس این مجموعه در یک تهاجم تبلیغاتی نابجا و غیرمنصفانه چهرهای مخدوش مییابند و کسانی که باید ضرر و زیان سرسامآور و بهای سنگین آن را پرداخت کنند کسانی نیستند جز مردم و کشور و در بعد خارجی و از نگاه سایر دول این وضعیت به بیاعتمادی، ایجاد طمع در بیگانگان برای خواستههای نامشروع و افزونخواهی و نادیده انگاشتن حرمت و اعتبار کشور منجر خواهد شد.