دولت در سایه، CIA و چندین دهه عملیات بدنام سازی ایران
رسانه های غربی، معمولا در جریان اصلی (MSM) ایران را جامعه ای منحط و فقیر تحت اختیار بنیادگرایان اسلامی تروریستی معرفی می کنند. رسانه های انتقادی و کارهای تحقیقی جدی تر اما تصویر بسیار متفاوتی از ایران دارند. «طرح حمله به ایران»، که توسط دن کوالیک، نگارش شده، وضعیت فعلی امور در ایران را در زمینه چندین دهه حملات مخفی و مستقیم که توسط ایالات متحده و متحدانش مورد حمایت و یا تحریک قرار گرفته است، برجسته می کند.
کتاب کوالیک با نام «طرح حمله به ایران – چگونه سازمان سیا و دولت در سایه طرح بدنام کردن ایران را کشیدند»، عمدتا در مورد ایران است. این اثر به خوبی نگارش شده و با استفاده از منابع مختلف و مباحث شخصی به رشته تحریر درآمده و داستان ایران را در یک زمینه جهانی و تاریخی طرح می کند و بار دیگر جنایات بشری و جنگی آمریکا را نشان می دهد که به خوبی برای کسب دانش در مورد خاورمیانه، به ویژه ایران و چگونگی ساز و کار امپراتوری ایالات متحده مفید است.
در این کتاب، تاریخ با یک صحنه معاصر در سال 2006 شروع می شود؛ با تصمیم ایالات متحده برای حمله به ایران با سلاح های هسته ای. کوالیک استدلال می کند، با آن که اسرائیل در آن زمان توسط حزب الله در لبنان به شدت زمینگیر شده بود، این حمله را برنامه ریزی کرد. همانند عراق، ایران در آن زمان توسط MSM به عنوان یک کشور تروریستی که از القاعده حمایت می کند، خواستار توسعه سلاح های هسته ای بوده و مشغول سرکوب مردم خود تحت یک حکومت توتالیتر است.
داستان سپس به سرعت به سوی چند سال اخیر جلو می رود؛ همراه با «جنگ نفتی» که در آن قیمت ها، عمدتا با افزایش یا کاهش تولید نفت عربستان سعودی کنترل می شود، «تحریم های اقتصادی کنونی آمریکا» یک «اقدام تروریسم اقتصادی است که باعث ایجاد آسیب های عمدی علیه شهروندان غیرنظامی اعمال می شود تا یک نتیجه سیاسی مطلوب به بار آورد؛ البته مطلوب برای ایالات متحده.
در کنار این جنگ نفتی که در اصل هدف آن روسیه و ایران هستند، تأثیرگذاری بر اقتصاد ونزوئلاست. این پیوندها و نقاط اتصال در زمینه های دیگر، طرح های امپریالیستی ایالات متحده، نقطه جدی و قدرتمند اثر کوالیک است، که نشان دهنده تلاش های جهانی برای به انقیاد درآوردن و ساقط کردن هر دولتی است که علیه ایالات متحده باشد.
دیگر عامل مهم در روابط ایالات متحده با ایران، این است که «ایالات متحده همچنین در حمایت از گروه های تروریستی علیه ایران دخیل بوده است. مهمترین این گروه ها مجاهدین خلق است». این سازمان در سال 2012 توسط دولت اوباما از لیست سازمان های تروریستی خارج شد. جان بولتون هم آن موقع و هم اکنون اتهام زنی ها علیه ایران را که قبلا توسط وزیر امور خارجه هیلاری کلینتون حمایت می شد، به واسطه این گروه هدایت می کند.
همچنان که داستان حلقههای اتصال را تدوین میکند، مشخص میشود اسرائیل، داعش و عربستان در شبکهای از دروغ درباره مبارزه با تروریسم در خاورمیانه پیوند دارند، و «آمریکا در واقع از تروریستها پشتیبانی میکند … هرج و مرج ابزار مورد نظر برای ایالات متحده برای رسیدن به هدف مورد نظر است، که به نظر ایجاد هرج و مرج بیشتر است».
کوالیک این موضوع را دوباره تکرار می کند: «روی کاغذ، ایالات متحده … هرج و مرج عجیب و توصیف ناپذیری را بر منطقه تحمیل کرده است. این نه تنها موجب نابودی بی شمار زندگی و باعث درد و رنج مردم منطقه شد، بلکه موجب ریشه کنی تاریخ و فرهنگ آن ها نیز شد.» موضوع دوم (نابودی فرهنگ و تاریخ) در سراسر عراق بسیار قابل توجه است، در سوریه همچنان در مسیر موفقیت بوده و در سال ها در فلسطین اشغالی تحت اجراست.
این داستان سپس به زمان آغاز تاریخ معاصر اهداف امپریالیستی برای هژمونی که انگلیس در کنار ایالات متحده در تلاش برای ساقط کردن حکومت منتخب مردمسالار و دموکراتیک محمد مصدق در سال 1953 آغاز شد، می پردازد. در آن زمان هدف، کنترل دوجانبه منابع نفت بود. ذکر این مهم لازم است که در آن وقت کنترل و سود ناشی از نفت انگیزه اصلی بود، چرا که پیوند بین دلار آمریکا و نفت هنوز کامل ایجاد نشده بود. یکی دیگر از عوامل مطرح در مورد تمایل ایالات متحده برای هژمونی جهانی و ترس از کمونیست، تمایل به نابود کردن خطر «تسری یک نمونه خوب به دیگر کشورها» بود.
تاریخ ماجرا می گوید، آمریکا همزمان با سرنگون کردن مصدق، کار برای ورود مجدد شاه به سیاست های ایران را پیش می گیرد. با حمایت سیا از نیروهای امنیتی شاه و ساواک، ایران به یک کشور وفادار به برنامه های ایالات متحده تبدیل شد. سرکوب مقاومت باعث شد بسیاری از زندانیان سیاسی و مخالفان «ناپدید» شوند. در این میان یک راهبرد مشخص بود که توسط دیکتاتورهای مورد حمایت سیا در آرژانتین و شیلی هم تکرار شد. نتیجه همه اینها یک جامعه به کل فاسد شده توسط قدرت و ترس بود.
کوالیک با جمع بندی فعالیت های شاه و ساواک تحت حمایت آمریکا می گوید: «ایرانی ها دلایل متعدد داشته و حق دارند نسبت به آمریکا احساس خشم و حتی نفرت داشته باشند، نه فقط به خاطر آنچه آمریکا با آنها انجام داده، بلکه به این دلیل که آمریکا همچنان که این اقدامات را انجام می دهد، خود را در حکم چراغ روشن دموکراسی و آزادی به جهان تحمیل می کند.»
تاریخ با پیوندهای بیشتر بین وقایع رژیم کارتر و تجاوز در السالوادور و حمایت مداوم از رژیم شاه ادامه می یابد و دوباره این طرح ها مستقیم در جاهای دیگر قابل اجرا می شوند. نکته مهم اینکه توجه داشته باشیم که ایالات متحده آگاهانه از گزینه «سالوادور» در کشورهای دیگر مانند عراق و افغانستان استفاده کرد تا شورش ها را خاموش کند… .
جنگ افغانستان نقش چشمگیری در این تاریخ بازی می کند، زیرا ایران به ایالات متحده در عملیات خود علیه القاعده و طالبان کمک می کند و در ازای آن هیچ چیزی جر برچسب «محور شرارت» را از سوی جورج بوش به همراه تلاش برای تحریک شورش ها در منطقه بلوچ ایران دریافت نمی کند. جمع بندی کوالیک از مأموریت افغانستان این است که «حتی اگر در افغانستان چیزی هم برای پیروزی وجود داشت، ما شکست خوردیم، و باید به اشغال پایان دهیم و نقش اجتناب ناپذیر طالبان را قبول کنیم، چه دوست باشیم، چه دوست نداشته باشیم».
سرانجام جنگ در یمن به روایت آورده شده است. بر اساس ادعاهای MSM، عربستان سعودی با شجاعت علیه حوثی ها / القاعده در یمن که توسط ایران حمایت می شوند مبارزه می کند؛ اما واقعیت، جرم تجاوز توسط عربستان سعودی به قصد کنترل قلمرو بیشتر و از زاویه دید شخصی، باد انداختن به غبغب بن سلمان است. در حالی که یمن با تسلیحات ایالات متحده، با استفاده از هواپیماهای ساخته شده در ایالات متحده، با کمک سوخت رسان های ایالات متحده به جنگنده های عربستان، با کمک اطلاعاتی ایالات متحده، کوبیده می شود و ده ها هزار یمنی کشته شده و میلیون ها تن در پرتگاه گرسنگی، بیماری و قتل، قرار دارند، ایالات متحده و رسانه های MSM غربی سکوت کرده اند. قطع ارتباط رسانه ها با این موضوع کاملا نشان دهنده پویایی سیاست خارجی ایالات متحده است … نشان دهنده استاندارد دوگانه است، بین اینکه ما چگونه «جنایات دیگران» را می بینیم و چگونه به «جنایات خودمان» نگاه می کنیم.
نتیجه گیری کوالیک مبرهن است. ایران تهدیدی برای اسرائیل نیست، که دارای 200 کلاهک هسته ای در برابر صفر کلاهک ایران است. ایران تهدیدی برای ایالات متحده نیست (شاید در کنار روسیه و چین و اجتناب از معامله با دلار آمریکا به عنوان امپراتوری در حال تنزل تهدید باشد). نفت به ویژه در عصری که ایالات متحده می تواند جهان را با فن آوری «سبز» هدایت کند ضروری نیست.