چرا احمدینژاد بجای پاسخگویی، راه تهاجم درپیش گرفته؟ چه کسانی خواهان کنارهگیری دولت روحانی هستند؟
چرا احمدینژاد به جای پاسخگویی به تاریخ و افکار عمومی، راه تهاجم را در پیش گرفته است؟ این سوال مهمی است که به بررسی آن خواهیم پرداخت.
احمدینژاد باز هم جنجال آفرید تا دیده شود. درحالی که سؤال از پروندههای مفتوح وی در قوه قضائیه پای ثابت نشستهای سخنگوی قوه قضائیه است، او همچنان بر درستی مسیر طی شده در دولتهای نهم و دهم اصرار دارد و یک انتقاد ساده به خود را هم برنمیتابد. حالا در مواضعی طلبکارانه دولت مستقر را به بی کفایتی متهم کرده و از رئیس جمهوری خواسته از سمت خود کنارهگیری کند.
به گزارش آفتاب نیوز، نفس بیان این سخنان به نوبه خود نشانه تفاوت فضا در دولتهای دهم و دوازدهم است. در دولت دوم احمدینژاد فضا به گونهای بود که بسیاری، تنها به دلیل انتقاد از رئیس دولت طعم بازداشت و فشارهای نامتعارف را به جان خریدند. اما حالا احمدینژاد و یارانش بی هراس از بازخواست و شاید با این احتمال که افکار عمومی ایران حافظه تاریخی ندارد و کارنامه او و دولتش را از یاد برده است، برای دولتی که یک سال و نیم پیش از مردم رأی اعتماد گرفته است، خط و نشان میکشند.
چرا احمدینژاد به جای پاسخگویی به تاریخ و افکار عمومی، راه تهاجم را در پیش گرفته است؟ چرا با چنین ادبیاتی سخن میگوید؟ پاسخ به این سؤالها شاید معانی جنجال تازه رئیس دولت نهم و دهم را روشن کند.
دامن زدن به موج بیدولتی
احمدینژاد را میتوان جزو جاماندگان قافلهای دانست که سودای بی دولتی در سر داشتند. کنارهگیری دولت، سودای برخی حاشیهنشیان عرصه سیاست کشور بود که پس از اعتراضات دی ماه سال گذشته و بعد از اعمال فشارهای خارجی به کشور، مطرح شد.
در آن زمان که فضا قدری غبارآلود شد، برخی بدشان نیامد ماهی مقصود خود را صید کنند و قوه مجریه را – آن هم بدون انتخابات – تصاحب کنند. اما رهبر معظم انقلاب مانع تحقق این رؤیای ناپخته شدند. ایشان در اظهارات متعدد، از جمله 22 مردادماه در دیدار اعضای مجلس خبرگان تأکید کردند «آنها که میگویند دولت باید برکنار شود، در نقشه دشمن نقش آفرین هستند. دولت باید سر کار بماند و با قدرت، وظایف خود را در حل مشکلات انجام دهد.»
تلاش برای القای بی دولتی، حتی نتوانست حمایت جناح اصولگرا را کسب کند. حالا احمدینژاد چندین ماه پس از آن، با تکرار آن سودای ناپخته، در کلماتی دیگر، نشان داد همچنان همان دیر آمدهای است که میخواهد زود برود. شاید احمدینژاد سخنان 5 ماه پیش رهبر معظم انقلاب مبنی بر نهی زیر سؤال بردن دولت را فراموش کرده باشد، اما درست یک روز پیش از سخنرانی او در صومعه سرا، رهبری در جمع خانوادههای شهدا، همگان را از بازی کردن در نقشه دشمنان برحذر داشتند.
ایشان با اشاره به شکست نقشههای دشمنان برای «تابستان داغ 97» از همگان خواستند «مراقب باشند میدان را برای دشمن آماده نکنند.» ایشان همچنین تذکر دادند که ممکن است امریکاییها برای سال 98 هم نقشههایی داشته باشند. آیا احمدینژاد با بیان مطالب دور از واقعیت، به راستی مراقب است تا میدان برای دشمن آماده نشود یا عکس این مطلب عمل میکند؟
در حقیقت به نظر میرسد معجزه هزاره، حالا اگر چه در مقام انتقاد رئیس جمهوری را خطاب قرار داده اما در پس ذهن خود فراسوی قوه مجریه را مد نظر دارد چنان که پیش از این دستگاه قضایی را نیز آماج تهمتها و انتقادها قرار داده بود. آنچه در حال حاضر مشهود است، او خلاف آن مسیری حرکت میکند که رهبری معظم انقلاب نسبت به آن بارها تذکر دادهاند؛ پرهیز از تنش آفرینی و دامن زدن به التهابات داخلی.
دوقطبیای که دیگر وجود ندارد
برخلاف توصیه رهبری مبنی بر آرام نگاه داشتن فضای سیاسی، احمدینژاد پنجشنبه گذشته تلاش کرد دوقطبی تازهای را ایجاد کند؛ دوقطبیای که یک سوی آن روحانی و دولتش و سوی دیگر خود او حضور دارد. این را میتوان از درخواست مناظره از سوی احمدینژاد دریافت.
هرچند او این درخواست را با ادبیاتی به غایت ناپسند مطرح کرد، اما بار دیگر نشان داد که او همچنان نان سیاست خود را در یک فضای دوقطبی میجوید. البته پر بیراه هم نمیگوید، زیرا چه در سال 84 و چه در انتخابات 88، احمدینژاد همواره سیاست ورزی خود را با خلق یک دوقطبی و ایجاد هیجان سیاسی در مردم دنبال کرد. به عبارت سادهتر، او همواره بیش از آنکه به فکر عرضه برنامههای خود باشد، یا امروز به فکر پاسخگویی درباره کارنامه خود باشد، سعی میکند با حمله به رقیب خود را مصون از پاسخگویی قلمداد کند.
البته درخواست مناظره از سوی او، از عجایب است. زیرا هنوز خاطره تکگوییهای پرتکرار و برنامههای یکطرفه او در ماههای آخر ریاست جمهوری اش از یادها نرفته است.
بوی انتخابات
وقتی رئیسی، قالیباف و جلیلی به مناسبت 16 آذر در دانشگاه حاضر شدند، روزنامه «کیهان» نوشت که این چهرهها با همین فرمان، باید از همین حالا به فکر انتخابات باشند و خود را برای سال 98 تجهیزکنند.
به نظر میرسد احمدینژاد زودتر از سه چهره مورد اشاره، نصیحت کیهان را به گوش گرفته و اسب خود را برای انتخابات آتی زین کرده است. او در حمله به دستاوردهای روحانی، مانند بسیاری از اصولگرایان از برجام آغاز کرده و مدعی شد همه قطعنامههای علیه ایران در دولت او – چه شورای حکام و چه سازمان ملل – به دلیل سیاستهای روحانی در مذاکرات هستهای از 80 تا 83 بوده است.
او حتی ادعا کرد که در دولت او، غربیها حقوق هستهای ایران را پذیرفته و حتی امضا کرده بودند. البته او توضیح نمیدهد چطور او وقتی توانست برای حقوق هستهای ایران از غربیها امضا بگیرد، نتوانست مانع امضای قطعنامههایی که آنها را کاغذ پاره میخواند شود؟ چرا آنجا نفوذ داشت، اینجا نداشت.
با این وصف مروری بر اتفاقات و اقدامات پیرامون احمدینژاد نشان از آن دارد که وی هم در جلب افکار عمومی و هم در کسب نظر مساعد برای بازگشت به عرصه سیاست رسمی ایران شانس چندانی ندارد، چه برخلاف ادعاها و انتقادهایی که امروز علیه دولت روحانی دارد، اطرافیان سابقش نیز دل و دماغ دفاع از کارنامه او را ندارند چرا که بحرانهای ایجاد شده در حوزه سیاست خارجی و تحمیل چندین قطعنامه علیه ملت ایران در کنار تنشزاییها در حوزه سیاست داخلی و بحرانهای صندوقهای بازنشستگی، وضعیت بیکاری و رشد اقتصادی منفی و پروندههای فساد بزرگی مثل پرونده نفتی را از یاد نبردهاند.
مضاف بر پروندههای مفتوح او در دادگاه در حال حاضر سه نفر از معاونانش به جرم فسادهای مالی حکم حبس دارند. اما گویا احمدینژاد به جای پاسخگویی فرار به جلو را انتخاب کرده چرا که ظاهراً او خود نیز دیگر به فکر سیاستورزی در چارچوب رسمی جمهوری اسلامی ایران نیست و در انتظار بهاری ناکجا آبادی است که تلاش دارد در مسابقه اتهامزنی و تنشآفرینی از رسانههای فارسی زبان خارج از کشور عقب نماند. راهکارهای احمدی نژاد و بهار وعده داده شده است.