سارقان خشمگین از کجا میآیند؟
یک روانشناس دلایل و ریشههای وقوع سرقتهای همراه با آزار از سوی برخی مجرمان را تشریح کرد.
گوهریسنا انزانی در گفتوگو با ایسنا؛ در ریشهیابی و دلایل ارتکاب خفتگیری و سرقتهای مقرون به آزار، گفت: علیرغم قوانین و مقررات حاکم بر اجتماع، مدتی است که خفتگیری و زورگیری سبب ایجاد احساس ناامنی در معابر شهرها شده و بسیاری از خانوادهها را نگران کرده است.
وی با اشاره به تاثیر امنیت اجتماعی در سلامت روانی افراد، گفت: از منظر علمی رابطه بسیار قوی میان شرایط فردی و اجتماعی هر فرد با جرایم ارتکابی از سوی او وجود دارد، بنابراین میتوان نتیجه گرفت فردی که علاوه بر سرقت، برای دیگران آسیب جسمانی نیز ایجاد میکند، قطعا از اختلالات روانی رنج برده یا تحت تأثیر مصرف مخدر و مشروبات الکلی است.
این کارشناس ارشد روانشناسی با تأکید بر اینکه اکثر خفتگیرها درگیر مصرف مواد و مشروبات الکلی هستند، تصریح کرد: برخی از این افراد برخلاف آنکه دارای ظاهری مظلوم هستند سرشار از خشمند و نسبت به عمل نامناسب خود احساس پشیمانی ندارند، این افراد همان کسانی هستند که احتمال ارتکاب زورگیری توأم با آسیب جسمانی از سوی آنها بالاست.
انزانی با بیان اینکه در حال حاضر انواع متفاوتی از مواد مخدر در جامعه دیده میشود که هر کدام از آنها عوارض جانبی خاصی را به همراه دارند، گفت: گروهی از مخدرها وجود دارند که در حال حاضر مصرف آن بین نوجوانان رواج بیشتری دارد. به طور مثال مصرف کانابیس ها یعنی مواد مشابه حشیش، بنگ، گرس و … موجب تحریک پذیری، عصبانیت، پرخاشگری، گریز از تحصیل، کاهش فعالیت در جامعه میشود و مصرف کننده را به سمت اختلال شخصیت اجتماعی سوق میدهند.
این روانشناس با ابراز تاسف بر اینکه در حال حاضر مصرف این مواد بین نوجوانان رواج بیشتری دارد و همچنین دسترسی به این مواد نیز کار آسانی است، افزود: مصرف مواد توهم زا نیز از مخدرهایی هستند که باعث بروز رفتارهای خشونت آمیز میشوند. اکثر افرادی که تحت تاثیر مصرف مواد مخدر قرار دارند فکر میکنند مورد حمله دیگران هستند، بنابراین برای مقابله با این شرایط به شدت به دیگران حمله کرده و یا بدون احساس گناه رفتارهای غیرقانونی و ضد اجتماعی انجام میدهند .
این روانشناس با بیان اینکه مصرف موادی مانند هروئین، تریاک و … باعث رفتارهای دزدی، سرقت و کلاهبرداری میشود، گفت: مصرف مواد محرک مانند آمفتامینها و … که نام آشناتری نسبت به بقیه مواد دارد، باعث زورگیری، بیکاری، پرخاشگری، ارتکاب به قتل، دزدی و سرقت توام با زورگیری میشود.
وی افزود: طبق بررسی های به عمل آمده مصرف الکل و شیشه با زائل کردن عقل بیشترین اثر را بر افزایش سرقت، دزدی، نزاع های خیابانی، آسیب رسانی به افراد و خصوصاً آسیبرسانی جنسی به کودکان را به همراه دارد.
انزانی با بیان اینکه روانشناسان معتقدند فقدان سلامت روان در اقدام به خشونت و ایجاد آسیب بسیار موثر است، گفت: میتوان سلامت روان را انعطاف پذیری، احترام به خود و دیگران، پرهیز از خشونت و آسیب به افراد، قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی، حل تضادها با تمایلات شخصی به طور منطقی و عادلانه تعریف کرد. همچنین فردی از که سلامت روان مناسبی برخوردار است برای رسیدن به اهداف خود بر اساس کنترل عقلانی و رفتاری عمل می کند، در مواجهه با مشکلات اقتصادی و یا اجتماعی کنترل خود را از دست نمیدهد و شناخت فردیاش از واقعیات جامعه دقیق است.
این روانشناس ادامه داد: فردی که دچار اختلال شخصیت ضداجتماعی است، الگوی فراگیری از نادیده گرفتن و نقض حقوق دیگران دارد و حداقل میتوان سه نشانه از مشخصات رفتاری این افراد را تشخیص داد. این مشخصات اعم از ناتوانی در پیروی از هنجارهای اجتماعی، انجام مکرر اعمالی که زمینه بازداشت شدن را فراهم می کنند، همچنین فریبکاری، دروغگوییهای مکرر، عدم توانایی برنامه ریزی برای آینده از شاخصههای رفتاری این افراد است.
انزانی همچنین دیگر خصوصیات این افراد را پرخاشگری همراه با زد و خورد های مکرر، بی پروایی و بی ملاحظه بودن نسبت به امنیت خود و دیگران، مسئولیت ناپذیری و عدم پشیمانی و دلیل تراشی برای آزار دیگران برشمرد و گفت: همچنین این افراد در جامعه بزهکار یا جامعه ستیز شناخته می شوند.
وی افزود: افراد جامعه ستیز به راحتی به انسانها و حیوانات آزار میرسانند، دزدی میکنند و به هر روشی از پیروی از قوانین سرباز می زنند. این افراد که رفتار آسیب زننده خود را کم اهمیت جلوه میدهند، احساس گناه نمیکنند و نسبت به حق و رنج دیگران بی عاطفه و سنگدل هستند.
این روانشناس در ارتباط با شخصیت افرادی که دست به سرقت همراه با ایجاد آسیب جسمانی میزنند نیز گفت: پژوهشها حاکی از این است که افرادی که عقده حقارت دارند ، تمایلات اصلی آنها در کودکی سرکوب شده است، اعتماد به نفس بالایی ندارند، پرخاشگر هستند و رفتاری توام با آسیب بیشتر را از خود نشان میدهند و چون میخواهند از دیگر اقشار جامعه انتقامگیری کنند، دست به ارتکاب چنین جرائمی میزنند تا به خیال خودشان اصطلاحا دلشان خنک شود.
وی با اشاره به بحث یادگیری و الگوبرداری در دوران کودکی نیز توضیح داد: افراد در سنین کودکی با دیدن فیلمها و یا کارتونهایی با محتوای خشونتآمیز، دعوای والدین که همراه با کتک زدن و یا آسیب جسمانی، الگو برداری کرده و در سنین بزرگسالی به همان شیوه رفتار میکنند.
انزانی ادامه داد: برخی از افراد نیز در کودکی شرایطی را تجربه کردهاند که به پرخاشگریشان دامن زده و موجب شده که دچار مشکلات رفتاری بیشتری شوند، که میتوان به کودکانی که در خانواده ای ناسازگار پرورش یافته اند و شاهد کتک کاری و دعواهای خانوادگی بودهاند، والدین معتاد یا خیانتکار داشتند، در معرض آسیب جنسی بوده اند و همچنین کودکان خانواده های طلاق – عاطفی یا رسمی- کودکانی که دارای خانواده های خیلی سخت گیر و یا خیلی سهلگیر و کنترل کننده بودهاند، اشاره کرد.
وی همچنین با اشاره به اینکه از اینکه گاهی والدین ناآگاه آسیبی به فرزندان خود وارد میکنند که اثر آن گریبانگیر خانواده خود و جامعه میشود، تصریح کرد: از آنجا که همیشه پیشگیری مقدم بر درمان است ، والدین باید مهارت های زندگی و مهارت های فرزندپروری متناسب را بیاموزند تا با یادگیری این مجموعه مهارتها بتوانند از بروز اتفاق جبرانناپذیر جلوگیری کنند. پژوهشها حکایت از این دارند که چنانچه در خانوادهها ارزشهای اخلاقی حاکم باشد فرزندان در سلامت روان به سر خواهند برد و در واقع فقدان سلامت معنوی باعث بسیاری از مشکلات زندگی اجتماعی کنونی است.