فرهاد جم: جای مهرورزی میان خانواده‌ها خالی است

    کد خبر :350348

فرهاد جم می گوید: همیشه از خودم می‌پرسم در شرایط امروز روزگار، چرا ما اصحاب رسانه نمی‌توانیم خانواده‌ها را شاد کنیم، در عین حال چیزی تازه به آنها بیاموزیم و اتفاقاتی را که از یادشان رفته، یادآوری کنیم؟ اتفاقاتی چون عشق و مهرورزی، تحمل کردن و پذیرش.

فرهاد جم گرچه در سال‌های اخیر قدری کم‌کار بوده، اما شکی نیست که برای بسیاری از مخاطبان سال‌های دور تلویزیون، سیمایی آشنا دارد. بازیگر مو‌خرمایی مجموعه «همسران» به کارگردانی بیژن بیرنگ و مرحوم مسعود رسام که در سربه‌سر گذاشتن با همسر جوانش (الهام پاوه‌نژاد)، دست‌به‌دست کمال (فردوس کاویانی) می‌داد و البته نکات ریز زندگی مشترک و حفظ دوام آن را هم از او می‌آموخت. فرهاد جم در گفت‌وگو با جام‌جم، از حال و هوای این روزها و دنیای کاری‌اش می‌گوید:

مدتی بود در تلویزیون حضور نداشتید و تصویرتان را در قاب این رسانه کمتر از پیش می‌دیدیم. در این مدت کجا بودید و چه‌کار می‌کردید؟

زیر آسمان پروردگار نفس می‌کشیدم و روزگار می‌گذراندم. به همین سادگی!

دلیل این کم‌کاری چه بود؟ پیشنهادها را دوست نداشتید یا ترجیح خودتان بود مدتی از این فضا فاصله بگیرید؟

دلایل مختلفی وجود دارد؛ ولی به نظرم همین دو دلیل را می‌توان کافی دانست. ضمن این‌که دوست داشتم برای مدتی از فضای تلویزیون دور باشم، رمان بنویسم وکتابم را برای چاپ بفرستم و کارهایی غیر از فضای بازی و نمایش.

اگر منظورتان از کم‌کاری، بررسی فعالیت‌های امروزم در مقایسه با سال‌هایی چون دهه 70 است، طبیعی است چنین برداشتی داشته باشید. البته خب این روزها فضا عوض شده است.

روحیه هرکسی متناسب با سن‌وسال و جهان پیرامونش تغییر پیدا می‌کند و نگاهش عوض می‌شود. طبیعی است این دگرگونی، نمود بیرونی هم داشته باشد و باعث شود نوع فعالیت‌های شخص تغییر پیدا کند.

با این اوصاف چطور شد نسبت به اجرای همیشه خونه تمایل نشان دادید و حضور در این برنامه را پذیرفتید؟

بیش از هر چیزی به این فکر کردم که دوست دارم کاری برای خانواده‌ها انجام بدهم. من نه کارشناسم و نه کاری به بخش علمی ماجرا دارم؛ اما به گواه چیزی که اطرافم می‌بینم، می‌دانم خانواده‌های امروز به فضایی نیاز دارند که باعث تأمل در روابطشان شود و امکان تفکر را در اختیارشان قرار بدهد.

روزنامه جام جم: همیشه از خودم می‌پرسم در شرایط امروز روزگار، چرا ما اصحاب رسانه نمی‌توانیم خانواده‌ها را شاد کنیم، در عین حال چیزی تازه به آنها بیاموزیم و اتفاقاتی را که از یادشان رفته، یادآوری کنیم؟ اتفاقاتی چون عشق و مهرورزی، تحمل کردن و پذیرش. می‌دانم ممکن است لحنم شعاری به نظر برسد، اما بیاییم شعارها را به عمل تبدیل کنیم.

برای مثال مدتی است می‌گوییم آمار طلاق در جامعه بالا رفته است؛ خب باید قبول کنیم بچه‌های دهه 60 را که الان به سن ازدواج رسیده‌اند، برای زندگی مشترک آماده نکرده‌ایم و اکنون ثمره‌اش را می‌بینیم.

کوتاهی از خودمان است و همه در چنین مشکلاتی سهیم هستیم. وقتی دوستان پیشنهاد اجرای این برنامه را به من دادند، متوجه شدم چیزی که در ذهن آنهاست، همان چیزی است که دغدغه امروز من هم هست و بر این اساس اجرای برنامه را پذیرفتم. اجرای همیشه خونه به‌منزله تریبونی است که در اختیار من قرار گرفته و فرصتی است تا حرف‌های تازه بگوییم.

از فضای اجرا فاصله بگیریم. می‌دانم که این روزها مشغول بازی در مجموعه ستایش 3 هم هستید و نقشی جدید و قابل توجه را ایفا می‌کنید. از این نقش بگویید.

در فصل سوم ستایش نقشی وسوسه‌انگیز به من پیشنهاد کردند که نمی‌شد آن را رد کرد. این نقش یک روحانی است که استاد دانشگاه است و تدریس می‌کند. در عین حال اهل ادبیات هم هست، شعر می‌خواند، دوبیتی می‌گوید و شخصیت متفاوتی دارد که امیدوارم توانسته باشم از پس درست ایفا کردنش بربیایم.

وقتی این پیشنهاد را شنیدید واکنشتان چه بود؟

در وهله اول تعجب کردم؛ اما با آقای سلطانی، کارگردان کار صحبت کردیم و ضوابط نقش را چیدیم. این تجربه را دوست داشتم. اصولا اهل تجربه هستم. این جزو شخصیتم است. برای مثال در دهه 70 در اوج بازی در مجموعه‌هایی چون همسران و دزدان مادربزرگ، پیشنهاد اجرای یک مسابقه (راز سیب) را پذیرفتم و دوستش داشتم. ممکن بود عده‌ای بگویند این کار غلط بود، اما من چنین نظری نداشتم. شخصیت روحانی‌ای که در ستایش دارم هم برایم همین‌طور دوست‌داشتنی است.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید