رشیدپور به کدام «آقازادهها» کنایه میزند؟
زیر سایه سنگین فضای مجازی دست به دست شدن بریدههای جنجالی یک برنامه در شبکههای اجتماعی تبدیل به امتیاز برای برنامههای سیما شده، اما این چقدر منطبق بر کارکرد رسانهای «رسانه ملی» است؟
برنامه تلویزیونی «حالا خورشید» به تهیهکنندگی و اجرای رضا رشیدپور بدون مبالغه یکی از تأثیرگذارترین برنامههای چند ماه اخیر صداوسیما در میان مخاطبان خاص و عام بوده است؛ برنامهای که هم از نظر بصری و استانداردهای تصویری و هم از منظر ایجاد ظرفیتهای ویژه برای رسانه ملی جایگاه تثبیتشدهای را از آن خود کرده و احتمالا به همین جهت مدیر جوان شبکه سه سیما برای رسیدن به ایدهآلهایش در زمینه «شفافسازی» و «خودانتقادی» روی این ظرفیت حساب ویژهای باز کرده است.
«حالا خورشید» اما طی هفتههای اخیر بهواسطه انتشار بریدههایی از موضعگیریهای کنایهآمیز رضا رشیدپور درباره مسایل روز در فضای رسانههای رسمی و غیررسمی، خبرساز شده که کلیدواژه مشترک نمونههای متأخر آن «آقازاده» بوده است از «لالایی خواندن برای یک نوزاد آقازاده! » تا «کنایه به آقازادههای دو تابعیتی»
این سبک از مطایبه و شوخی با مسایل روز به ویژه سوژههای ملتهب و حساس البته محدود به قسمتهای اخیر «حالا خورشید» نیست و پیشتر هم نمونههای آن را در قالب استندآپهای مهران مدیری در «دورهمی» و یا طنازیهای رضا رفیع با اخبار روز در «منبع موثق» دیده بودیم ولی رشیدپور حالا پرچمدار اصلی این سبک برنامهسازی و پرداختن به مسایل روز در قاب رسانه ملی است که درباره آن نکاتی قابل طرح است.
بهطور مصداقی درباره نمونه متأخر این رویکرد یعنی کنایه رشیدپور به پدیده «آقازادهها» فارغ از جذابیت این اظهارات در نگاه مخاطبان، جای طرح یک سوال جدی وجود دارد که شاید بر زبان مخاطبان نیاید و اگر بیاید هم شنیده نشود اما در ذهن قریببهاتفاق آنان ایجاد جرقه میکند؛ «رشیدپور از کدام آقازادهها میگوید؟» سوالی که تردید نباید داشت در صورت نرسیدن به پاسخ درخور میتواند زمینهساز دریافت صدها پاسخ بیپشتوانه و گاه انحرافی شود.
به تعبیر دیگر وقتی برنامهساز و یا سیاستگذار رسانهای در مقیاس رسانه ملی تصمیم میگیرد رویکرد انتقادی و «صریح» نسبت به مسایل روز در پیش بگیرد و همزمان تلاش میکند صراحت و جسارت خود را در لایهای از طنز (بخوانید ابهام) عرضه کند، ناخواسته زمینهساز شکلگیری اتمسفری سرشار از سوءتفاهم در ذهن مخاطبان میلیونی خود میشود.
اشتباه برداشت نکنید؛ صحبت سر «انتقاد از پدیده آقازادگی» نیست که لزومش بینیاز از استدلال است، بحث اما بر سر «سبک انتقاد» است.
به عنوان نمونه رضا رشیدپور در برنامه اخیر خود با اشاره به شهروندی برخی آقازاده ها در آمریکا بخشی از «سوگندنامهای» را به زبان انگلیسی مقابل روی مخاطبان «حالا خورشید» گذاشته و مستند به آن صحبت از «آقازادههایی» به میان میآورد که متعهد شدهاند در مقابل هرگونه تهدید نظامی نسبت به خاک آمریکا «اسلحه به دست بگیرند» و در برابر دشمن (که میتواند حتی ایران باشد) ایستادگی کند. این درست که رشیدپور در مقام یک ژورنالیست دست روی یک سند گذاشته و به تعبیر خودش آن را در قالب یک «معادله بیپاسخ» و با «کنایه» رسانهای کرده اما کافی است سوی دیگر جریان را در ذهن تصور کنید.
مخاطبان خسته و زخمخورده از شرایط اقتصادی که تا دیروز تنها در فضای تاکسی و اتوبوس از «خوردن و بردن آقازادهها» میشنیدند حالا از قاب رسمیترین رسانه کشور شاهد ابهام تازهای در میزان صداقت پدران «آقازادهها» (بخوانید مسئولان کشور) میشود!
اگر قرار بر کار رسانهای و «شفافسازی» است و رضا رشیدپور و مدیران بالادستیاش اطلاع دقیق و مصداقی از آقازادههایی دارند که چنین سوگندنامهای را امضا کردهاند چرا خروجی کار به همین کنایهها و کلیگوییها ختم میشود؟ چه مانعی دست و پای رسانه ملی را برای پیگیری پروندهای با این سطح از اهمیت ملی بسته است؟ چرا رسانه ملی در بخش های دیگر خود به بررسی چنین پرونده هایی نمی پردازد؟
رضا رشیدپور جزو مجریانی است که تا به امروز فرصت گفتگوی صریح با مسئولان رده بالای کشور را داشته و در دوره اخیر علاوهبر مصاحبه با شخص رییس جمهوری فرصت گفتگوی چالشی و داغ با وزیران در قاب همین برنامه «حالا خورشید» را داشته است؛ آیا مخاطبی که شاهد صحبتهای او علیه پدیدهای عام به نام «آقازاده» است، حق ندارد بپرسد چرا تا به امروز و در گفتگوی مستقیم با مسئولان او صراحتا درباره شرایط فرزندان و خانوادهشان سوالی را طرح نکرده است؟ سوالی که در صورت طرح میتوانست لااقل با پاسخهایی روشن بخشی از مسئولان اجرایی و کلان کشور را از اشتراک در اتهام تریبت «آقازاده» مبرا کند.
رشیدپور در قاب رسانه ملی، نماینده قدرتمندترین رسانه کشور است؛ رسانهای که همزمان با تلاش صادقانه برای ارایه تصویری «کارآمد» از دولتمردان میتواند پرچمدار «شفافیت» و «پیگیری برای دفع فساد» باشد، مبارزهای که قطعا نمیتواند در قالب شوخیهای زودگذر با تاریخ مصرف متناسب با فضای مجازی محقق شود.
تبدیل شدن «آقازاده» به کلیدواژه شوخیهای مکرر رسانه ملی بیتردید فلش راهنمایی برای هدایت ذهن مخاطبان به سمت فساد «پدران» یا به تعبیر دقیقتر «مسئولانی» است که طبیعتا مدیران رسانه ملی هم می توانند جزئی از آنان محسوب شوند. تخریب کلیتی به نام «مدیر دولتی» و «مسئول حکومتی» بدون پیگیری برای عیان شدن پرونده مصادیق، هر نتیجهای به همراه داشته باشد، قطعا منجر به تحقق «مبارزه با فساد» نخواهد شد.