دونالد ترامپ فرمول کره شمالی را برای ایران پیاده میکند
دونالد ترامپ به تازگی جمهوری اسلامی ایران را با خطاب قرار دادن حسن روحانی در توییتر تهدید کرده است و همچنین هشدار داده که تهدیدات ایران را با اقداماتی پشیمان کننده پاسخ خواهد داد؛ لحنی که بسیار شبیه به سخنان دونالد ترامپ خطاب به کیم جونگ اون رهبر کره شمالی پیش از مذاکرات هستهای میان دو کشور است.
به گزارش تابناک؛ آنچه به نظر میرسد این است که این سخنان و تهدیدات ترامپ مبنی بر استفاده از قوای قهریه بیش از آنکه تهدیدات و سخنانی نسنجیده و از سر عصبانیت از سوی رئیسجمهور آمریکا باشد، بسیار استراتژیک و حساب شده است. این روش بازی را پیش از این نیز از دونالد ترامپ در برابر پیونگیانگ دیده ایم: هدفگذاری سفتوسخت، اعمال حداکثر فشار ممکن و استفاده از تهدیدات لفظی و غیرلفظی بر روی حریف با همه ابزارهای ممکن و در راستای رسیدن به اهرم فشاری که طرف مقابل را مجبور به تن دادن به خواستههای آمریکا بر سر میز مذاکره کند.
پس از خروج آمریکا از توافق هستهای در ماه می، ایران اکنون استراتژی فشار حداکثری از سوی ایالاتمتحده آمریکا را در مقابل خود دیده و احساس میکند. دولت ترامپ یک خلع اتمی و برنامه اتمی کامل و بدون قید و شرط را از ایران میخواهد؛ در برابر توافق هستهای که توقفی موقتی و بازگشتی مشروط به برنامه هستهای را برای ایران در نظر گرفته بود.
سخنان اخیر علیاکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران مبنی بر توان بازگشت ایران در اسرع وقت به غنیسازی 20 درصدی، شاهدی از این موضوع است که ایران در چانهزنیهای خود در مذاکرات هستهای به نتیجهای دلخواه رسیده بود: توقف برنامه هستهای به شکل موقت در ازای تعلیق تحریمها.
اکنون هدف ترامپ با استفاده از اهرم دوم خود این است که با قطع درآمدهای خارجی ایران ازجمله فروش نفت و قطع فعالیتهای ایران در منطقه، جمهوری اسلامی ایران را مجبور به بازگشت به میز مذاکره کند اما در شرایطی بسیار ضعیفتر از شرایط چانهزنی در توافق هستهای و برجام.
اکنون پرسش اصلی این است که آیا این استراتژی در برابر ایران جوابگو خواهد بود؟ در موضوع کره شمالی، استراتژی فشار حداکثری، پیونگیانگ را به یک محاسبه هزینه و فایده کشاند که موضوع آن بر سر فواید و زیانهای ادامه روند بازدارندگی اتمی بود.
دونالد ترامپ در برابر کره شمالی تهدید به جنگ کرد و درعینحال به شکلی ویژه بر روی معرفی گزینهای احتمالی و پر ریسک برای پیونگیانگ یعنی موضوع تغییر رژیم حساب باز کرد؛ موضوعی که تمامی برنامه اتمی کره شمالی در راستای پرهیز از آن تدوین شده بود. چین نیز در این میان درنهایت متقاعد به آن شد که در راستای جلوگیری از یک جنگ تمامعیار در شبهجزیره کره با آمریکا همراهی کرده و تحریمهای بیسابقهای بر کره شمالی وضع کند.
دونالد ترامپ در پایان برای کشاندن رهبر کره شمالی به دیداری در سنگاپور موفقیت و توجه زیادی به دست آورد؛ اما شهرت وی به عنوان «معاملهگر» به خاطر عدم رسیدن به نتایج متقاعدکننده در سنگاپور زیر سؤال رفت. ملاقات سنگاپور بیش از همه برای کیم جونگ اون یک تقویت چهره عمومی بود و وی را در یک صحنه جهانی نشان داد. چیزی که مدتها رهبران کره شمالی از آن محروم بودند. آن هم در قبال قولی نامشخص و غیر شفاف برای خلع سلاح اتمی بدون هیچ چهارچوب مشخصی.
در موضوع ایران نیز میتوان حدس زد که تهدیدات ترامپ برای شروع یک جنگ جدی با ایران میتواند «پوچ بازی کردن» ترامپ باشد. بااینحال یک تفاوت جدی در این میان بین مورد ایران و کره شمالی وجود دارد و آن این است که ایران مانند کره شمالی سلاح اتمی ندارد.
آمار و ارقام نشاندهنده آن است که قطعاً در یک جنگ متعارف ایالاتمتحده و متحدان آن برتری نسبی قابلتوجهی نسبت به ایران خواهند داشت و ضمن آنکه بازگشت تحریمها بر روی ایران و قطع ارتباطات مالی ایران میتواند فشار اقتصادی شدیدی را بر ایران وارد کند که نمونههای آن در تحریمهای همهجانبه بینالمللی با رشد اقتصادی منفی 5 تا 6 درصد تجربه شده بود.
با این حال بسیاری بر این باور هستند که اکنون عدم همراهی اروپا با تحریمهای آمریکا به معنی آن است که این استراتژی قدیمی در برابر ایران جوابگو نخواهد بود. اروپا در تلاش برای نجات توافق هستهای بوده و با ارائه بستههای پیشنهادی در پی متقاعد کردن ایران به ماندن در برجام است.
اما تلاشهای اروپا از جمله ارائه قانون مقابله بهمثل با تحریمهای آمریکا به نظر توان چندانی برای کاستن از بار فشار حداکثری آمریکا ندارد. سرمایهگذاران و شرکتهای اندکی در جهان هستند که توان تحریم و قطع ارتباط مالی از سوی آمریکا را دارند و حاضر به ریسک برای تجارت با ایران هستند.
چنانچه گفته شد، استراتژی ترامپ و تهدیدات وی مسیر بازگرداندن ایران به میز مذاکرات اما در موضعی بسیار ضعیفتر را دنبال میکند. موضعی که ایران پیش از این در دوره اوباما و با تحریمهای بینالمللی در آن قرار گرفته بود، ولی این بار ترامپ به دنبال حذف و نابودی کامل برنامه هستهای ایران و نه توقف محدود و مشروط آن است.
نمیتوان گفت که تهدید ترامپ به جنگ تنها یک بلوف و حرف پوچ است، ولی نمیتوان این را هم گفت که ترامپ از هزینههای بینهایت بزرگ جنگ با ایران غافل است؛ هم برای آمریکا و هم برای آینده سیاسی خودش. تنها چیزی که به قطع میتوان گفت این است که دستور کار ترامپ، همان دستور کاری است که برای کره شمالی پیاده شده و اکنون نوک پیکان فشارهای حداکثری ترامپ بر تهران هدف گرفته شده است. ترامپ امید زیادی دارد که این بار سنگاپور دیگری با خروجی مطمئنتر درباره تهران پیش روی داشته باشد.